اقتصاد۲۴ - روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: همه ما این عمیقترین و عاطفیترین رابطه احساسی را در زندگی فردی خود تجربه کردهایم، چه آنانی که با مادر خود زیستهاند و بزرگ شدهاند و چه فرزندانی که از همان ابتدا، مادر خود را از دست دادهاند. به نوعی میتوان گفت این وابستگی و علاقه دوطرفه بوده و هر دوطرف به آن نیاز فراوان دارند. در نتیجه بیاحترامی و بیمهری به مادر به این وابستگی ضربه خواهد زد. نقش مادر در خانواده، به عنوان منبع محبت و حامی بیچون و چرای فرزند بسیار پررنگ است. احترام و محبت به مادر هم بر باورهای شخصی ما و هم بر روابط آیندهمان تأثیر زیادی میگذارد. بیمهری و بیتوجهی به مادر، در آینده منجر به بیاحترامی دیگران نسبت به ما میشود.
همه مادرها بدون استثنا برای تولد و بزرگشدن فرزندانشان دردها و سختیهای زیادی را تحمل میکنند. با هر اعتقاد و باوری که به این مسئله نگاه کنید، مادر به عنوان کسی که برای بزرگشدن شما شب بیداریهای زیادی را متحمل شده، شایسته و سزاوار احترام گذاشتن، مهر بیچون و چرا، توجه و خدمترسانی است. رسول اکرم (ص) میفرماید: «بندهای که مطیع پدر و مادر و پروردگارش باشد، روز قیامت در بالاترین جایگاه است.» (کنز العمال، ج ۱۶، ص ۴۶۷). پس چرا امروزه آنگونه که شایسته و بایسته مقام مادر است به او توجه نمیکنیم و خیلیهایمان نسبت به مادرمان بیمهر شدهایم؟ گپ و گفتی با شماری از شهروندان و پاسخهای متنوع آنان شاید بهترین راه برای بررسی این پرسش باشد.
نرگس حسنی ۴۳ ساله، خانه دار و دارای یک فرزند:
مادر من بیمار است و مشکل حرکتی دارد. به خودی خود و بدون کمک واکر، توانایی حرکت ندارد. برای همین منظور، بهصورت شبانهروزی پرستار دارد. ما یک خواهر و سه برادر هستیم که یکی از ما در خارج از کشور زندگی میکند و بقیه به صورت مرتب و هفتهای دو روز میتوانیم به مادر سر بزنیم، اما از آنجا که هر کدام درگیر خانه و خانواده هستیم، برادرهایم کمتر وقت میکنند سر بزنند یا هوای مادر را داشته باشند، بیشتر مراقبتها، پختوپزها، مراقبت و نگهداری از مادر از سوی پرستار صورت میگیرد، اما تا جایی که بتوانم، سعی میکنم زمانی که در منزل مادر هستم، کنارش بنشینم تا بیشتر گفتگو کنیم.
سارا ناعم ۴۰ ساله، خانهدار، دارای دو فرزند:
منزل ما از خانه مادرم دور است، ولی سعی میکنم با توجه به اینکه دخترم امسال کنکوری است و بیشتر باید به درس و تکالیفش برسد، هفتهای یکبار برای ناهار به مادر و پدرم سر بزنم، ولی در طی روز، چندین بار تماس تلفنی با هم داریم. خیلی دوست داشتم میتوانستم بیشتر به آنها سر بزنم و در کنارشان باشم، ولی مسیر طولانی غرب به شرق شهر و درس و مشق بچهها و همچنین گرفتاریهای کاری همسر، مانع از دیدار حضوری ما میشود. وگرنه خدا میداند چقدر دوست دارم هر روز مادرم را ببینم.
سمیرا خسروزاده ۳۸ ساله، کادر درمان:
من هفتهای سه روز شیفت کامل هستم و، چون در شرایط کرونایی بهسر میبریم، به خاطر حفظ سلامتی آنها و دور ماندنشان از این ویروس، نباید به پدر و مادر نزدیک شوم، فقط زمانهایی که چند روزی پشتسر هم شیفت نیستم، آن هم با رعایت پروتکل و فاصله زیاد به دیدارشان میروم، ولی از آنجا که مادرم به شدت به ما وابسته است، روزی چند بار تماس تلفنی و تصویری با او داریم، اما زمانهایی که در منزل مادر هستیم، تمام مدت در حال گفتگو و صحبت، شوخی و خنده هستیم و سعی میکنم دست به گوشی نبرم و پای تلویزیون ننشینم. خارج از این مسئله هر زمان مادرم به چیزی احتیاج دارد برایش مهیا خواهم کرد.
سهیل محمدی ۵۳ ساله، کارمند، دارای دو فرزند:
ما هفت خواهر و برادر هستیم، پدرمان سالهاست که فوت کرده و مادرم تنها در آپارتمان خود زندگی میکند. برای اینکه مادر احساس تنهایی نکند و تنها نباشد، ما برنامهریزی کردهایم و در جدولی زمان قرار با مادر را تنظیم و در ماه سهم هر کدام از ما چند روز است که در خانه مادر باشیم. زمانی که کنار او هستیم، سرگرم گفتگو میشویم و حسابی با مادر وقت میگذرانیم و درد دل میکنیم. مادر برایمان آنقدر حرف میزند تا خوابش میگیرد. این را هم بگویم هر چیزی مادر لازم داشته باشد، هر کدام از ما که نوبتش باشد برایش مهیا میکنیم و میبریم. به نظر من بقیه هم میتوانند با زمانبندی مناسب و کنسلکردن خیلی از کارهای غیرضروری، مثل ما برنامهریزی کنند و در روزهای مشخص به دیدار مادر خود بروند و به او سر بزنند. من به شخصه تهران زندگی میکنم و در تهران مشغول به کار هستم، ولی مادرم کرج است و هر زمان که نوبت من باشد در ترافیک شامگاهی باید دو سه ساعت در راه باشم، اما این مسئله برایم سدی برای دیدن مادر نیست و با آن کنار آمدهام.
سیاوش سلطانی ۳۵ ساله:
من سالهاست خارج از کشور زندگی میکنم. در این مدت که پروازها یا بسته بوده یا به دلیل شرایط کرونا محدود و به شکل قرنطینه انجام میشده است، دلم خیلی برای مادرم تنگ شد. تقریباً هر روز تماس تصویری و تلفنی داریم و سعی میکنم گفتوگوی کاملی با مادر داشته باشم و حسابی با او درددل کنم و گپ بزنم یا او را بخندانم و شادش کنم.
فرزانه ملکی، ۴۴ ساله خانهدار، دارای دو فرزند
من و همسرم در این مدت کرونا به مادر و پدرمان سر نزدهایم. مادر شوهرم در تهران است و مادر خودم در شهرستان. به دلیل اینکه همسرم بسیار حساس است، در این مدت به هیچ کدام نتوانستیم سر بزنیم و هر دو خیلی از ما ناراحت هستند، اما تلفنی در تماسیم. به دلیل کلاسهای بچهها و درس و مشق فرصت صحبت طولانی تلفنی هم کمتر پیدا میکنیم، ولی هر از گاهی تماس میگیریم. راستش خیلی سرم شلوغ و درگیر کلاسهای مجازی فرزندانم هستم.
بیشتر بخوانید افزایش تقاضا برای خرید گل در آستانه روز مادر
رضا نامداری ۵۳ ساله، شغل آزاد، دارای دو فرزند:
مادر تنها زندگی میکند. چند روزی یکبار به مادرم سر میزنیم و برایش ناهار و شام میبریم. برای مادر غذا پختن بسیار سخت است برای همین هر روز یکی از ما این مورد را تقبل میکند و انجام میدهد. گاهی که فرصت داریم در کنارش ناهار یا شام میخوریم، ولی این کار دیر به دیر اتفاق میافتد، زیرا سرمان بابت کار و مشغلههای زندگی خیلی شلوغ است. میدانیم برای مادر زمان کمی میگذاریم، اما چارهای نداریم.
الهام تکلم ۴۶ ساله و مجرد:
من تماموقت و زمان خود را صرف نگهداری از پدر و مادرم میکنم. من با آنها زندگی میکنم و از آنجا که برادرهایم وقت کافی برای رسیدگی به امورات منزل را ندارند، من تمام مدت از مادر و پدر مریضم نگهداری میکنم. اگر بخواهند دکتر ببرم یا خریدی داشته باشیم یا پختوپز تمام کارهای خانه همه با من است، مخصوصاً اینکه در شرایط امروزی نمیتوانم از کسی هم کمک بگیرم یا خدمتکار بیاورم، ولی از هم صحبتی و همنشینی با مادرم لذت میبرم. بسیار با آنها مهربان هستم و خیلی سعی میکنم کاری نکنم که خدایی ناکرده دل آنها یشکند یا احساس کمبودی داشته باشند. تنها مشکل من در این دوران که مشکل اغلب افراد نیز هست، دوری از جمع و مهمانیهای دوستانه و فامیلی است.
هر کدام از ما، وقتی بزرگ میشویم، دردسرها، مشکلات و مشغلههای فکریمان و بالطبع وظایف کاری و شغل و بزرگی خانوادههایی که تشکیل میدهیم، بیشتر و بزرگتر میشود، ولی آنچه که مهم است، مادر و پدرمان هم مسنتر و ناتوانتر میشوند. بیحوصلهتر، دل نازکتر و حساستر. اگر هر کدام از ما بخواهیم زن و شوهر، بچه، درس و دانشگاه، کار و روابط دوستانه و سرگرمیهای مجازی و بازی با گوشی و اخبار و سریال و دوری راه، مسافت، نداشتن ماشین، سردی هوا، گرمی هوا... همه و همه را بهانهای کنیم برای ندیدنشان و وقت نگذراندن با آنها، روزی میرسد که وقت و مجال جبران نخواهیم داشت. از آنجا که عادت کردهایم همه کارهایمان را موکول کنیم به زمانی که خلوت شدیم یا حوصله داشتیم یا هر وقت فرصت شد یا سر فرصت و... ممکن است روزی برسد که سایه پرمهرشان را دیگر احساس نکنیم. هر چقدر درگیر، هرچقدر پرمشغله و هر چقدر پرکار باشیم، این مسئله باید در اولویت برنامههای زندگی و روزمرهمان باشد.
حتماً و قطعاً زمانهایی را در خلوت نشستهایم و بیهوا سر در گوشی کردهایم و کار واجبی نداریم. زمانهایی که بیشتر از حد معمول سرکار هستیم و به گفتگو و درد دل با یک همکار سپری میکنیم. یا برای خرید ساعتها خیابانها را دور میزنیم. یا با دیدن سریالهای تکراری یا نشستن پای برنامههایی که بهطور معمول تکرار میشوند، وقت خود را میگذرانیم. غافل از اینکه میتوان با جمعکردن تمام این زمانها یا زمابندی بهتر و دقیقتر، هفتهای یکی دو بار وقت گذاشت و به دیدار پدر و مادر رفت. این را بهیاد داشته باشیم که مادر تمام عمر، جوانی و انرژیاش را و تمام خوشیها و دلخوشیهایش را از خود دریغ کرده تا فرزندش قد بکشد و مستقل شود. گذاشتن اندکی زمان و وقت برای گپ و گفتگو برایشان، کمترین کاری است که میتوان کرد.
درست است که در شرایط کنونی و با وجود ویروس کرونا، اغلب ما نگران سلامتی مادر و پدرانمان هستیم، با توجه به این موضوع و اینکه همه آنها سلامتیشان برایمان در اولویت است، ولی این مطلب را مدنظر داشته باشید که مقوله دلتنگی، مقوله بسیار آسیبزا و غیرقابل تحملی برای این عزیزان است. میتوانیم با رعایت نکات بهداشتی و فاصله، به این عزیزان سر بزنیم و از دور با آنها گفتگو کنیم. آنها به دیدار روی فرزندان خود دلخوشند و هیچ چیز حتی تماس تصویری، برای آنها دلتنگیشان را رفع نمیکند. برای هر مادری، دیدار قد و بالای فرزندش حتی از دور و فاصله، آرامش و خیال آسوده به همراه دارد، چه برسد به اینکه ساعتی را در کنار هم حرف بزنند و به یکدیگر دلگرمی بدهند.
مقوله احترام و مهر به مادر تنها به این موضوع ختم نمیشود که در مناسبتهای خاص، از مادر خود در شبکههای اجتماعی عکسی بارگذاری کنیم و روزش را تبریک بگوییم. یا هر از گاهی، در استوریهای خود یادی از محبت و عشق و علایق بیپایانمان نسبت به او داشته باشیم. صرفاً با یادکردن از عزیزانمان در صفحات مجازی تنها، بدون سرزدن و گذراندن وقت یا توجه، نمیشود روزشان را تبریک گفت و قدرشان را دانست. تمام این مناسبات مجازی تنها و تنها ویترینی است که ما خود را در پس تمام بیتوجهیهایی که میکنیم، پنهان کردهایم تا یادمان برود چقدر به این فرشتگان زمینی بیتوجهیم. یادمان باشد وقتی پای دلتنگی مادر در میان باشد باید همه کارها را تعطیل کرد.