
ریشههای رابطه ایران و آمریکا به دوران پیش از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بازمیگردد، زمانی که دو کشور روابط دیپلماتیک و تجاری تقریباً دوستانهای داشتند. مهمترین سند حقوقی این رابطه، معاهده دوستی، روابط اقتصادی و حقوق کنسولی ۱۹۵۵ بود که پس از تصویب مجلس ایران و سنای آمریکا به اجرا درآمد و تلاش داشت «صلح پایدار و دوستی صادقانه» میان دو کشور برقرار کند. البته این پیمان در عمل بیشتر بنیاد رسمی مناسبات سیاسی و اقتصادی بود تا انعکاسی از همگرایی واقعی منافع راهبردی.
اما نقطه عطف تحول این رابطه، انقلاب اسلامی ۵۷ بود؛ انقلابی که رژیم پهلوی و حمایت واشنگتن از آن را پایان داد و ساختار سیاسی ایران را به کلی دگرگون ساخت. تسخیر سفارت آمریکا در تهران در نوامبر ۱۹۷۹ و بحران گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی، به بدگمانی عمیق دو ملت نسبت به یکدیگر تبدیل شد و روابط را برای دههها قطع کرد. این بحران با قرارداد الجزایر ۱۹۸۱ میان ایران، آمریکا و میانجیگری الجزایر خاتمه یافت و گروگانها آزاد شدند، اما تاثیری عمیق بر حافظه سیاسی دو طرف بر جای گذاشت.
طی دهههای بعد، رابطه ایران و آمریکا به رغم تحولات متعدد بینالمللی، عمدتاً سرد و پرتنش باقی ماند. ایالات متحده ایران را به حمایت از گروههای ضدآمریکایی و فعالیت در منطقه متهم میکرد؛ از سوی دیگر جمهوری اسلامی آمریکا را نماد سلطهطلبی و دخالتجویی قلمداد میکرد. در این سالها مذاکرات پراکندهای در مورد مسائل گوناگون انجام شد، از جمله تلاشها برای کاهش تنشها در خلیج فارس و گفتگوهای غیرمستقیم در قالب میانجیگری سایر کشورها.
یکی از مهمترین محورهای تنش میان دو کشور طی سالهای اخیر، برنامه هستهای ایران بود؛ موضوعی که از اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی به چالشی جدی در عرصه دیپلماسی بینالمللی تبدیل شد. این مسئله نهایتاً منجر به توافق بینالمللی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) ۲۰۱۵ شد؛ توافقی که ایران را محدود به برنامه هستهای صلحآمیز کرد و در عوض تحریمها کاهش یافت.
اما در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ رئیسجمهور وقت آمریکا بهطور یکجانبه از برجام خارج شد و تحریمهای گستردهای را علیه ایران بازگرداند و تحت عنوان سیاست «فشار حداکثری»، هدف آن را وادارکردن ایران به محدود کردن برنامه هستهای فراتر از برجام قرار داد. این خروج، یکی از نقاط بحرانی در روابط دو کشور بود و تا سالها تنشها را تشدید کرد.
پس از سالها تنش و تیرگی رابطه، در سال ۲۰۲۵ میلادی (معادل ۱۴۰۴ شمسی) دور جدیدی از مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا آغاز شد، دوری که بسیاری آن را نتیجه تحولات سیاسی، اقتصادی و منطقهای در سالهای اخیر میدانند.
با آغاز سال ۱۴۰۴، دولت ایران به ریاست مسعود پزشکیان در تهران و دولت ایالات متحده در واشینگتن با دونالد ترامپ سعی در گشودن پنجرهای جدید برای گفتگو داشتند. ترامپ که در دوره دوم ریاستجمهوری خود نیز تاکید داشت ایران نباید به سلاح هستهای دست یابد، پس از سالها تنش، در نامهای رسمی به رهبر انقلاب پیشنهاد آغاز مذاکرات داد. این نامه، که تلاش آمریکا برای یافتن راهحل دیپلماتیک درباره پرونده هستهای را آشکار میکرد، نخستین گام در بازگشت به گفتگوها پس از خروج از برجام بود.
با این حال، ایران تاکید کرد که مذاکرات مستقیم را نخواهد پذیرفت و خواستار گفتگو در قالب گفتوگوهای غیرمستقیم و با میانجیگری کشور ثالث شد. عمان که پیشتر نیز بهعنوان میانجی در برخی تحولات منطقهای نقش ایفا کرده بود، این بار نیز میزبان این مذاکرات شد و به همین دلیل دوره مذاکره به "مذاکرات مسقط" معروف شد.
یکی از محورهای اصلی اختلاف، مساله تحریمهای اقتصادی بود که ایران خواستار رفع مؤثر آنها بود تا همزمان به تعهدات هستهای خود عمل کند. از سوی دیگر، آمریکا خواهان تضمین و راستیآزمایی بیشتر از برنامه هستهای ایران بود. این دوگانه «رفع تحریمها در برابر محدودیتهای هستهای» چالشی اساسی برای پیشبرد گفتگوها بود.
اولین دور مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در ۱۲ آوریل ۲۰۲۵ (۲۳ فروردین ۱۴۰۴) در پایتخت عمان برگزار شد، جایی که عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران و استیو ویتکاف نماینده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه، به نمایندگی از دو کشور گفتگو کردند. دو طرف مذاکرات را سازنده و مثبت توصیف کردند و تاکید کردند که فضای گفتگو در هر دو سوی میز احترامآمیز بوده است.
این دور از گفتگوها در حالی به پایان رسید که هر دو طرف نسبت به ادامه روند ابراز تمایل کردند و توافق کردند دور دوم گفتوگوها را نیز برگزار کنند؛ دوری که قرار بود در رم، پایتخت ایتالیا برگزار شود.
دور دوم و سوم: ادامه رایزنیهای غیرمستقیم
در ادامه مذاکرات، دورهای بعدی در رم و دوباره در مسقط برگزار شد. در این دورها نیز گفتگوها همچنان غیرمستقیم و با میانجیگری عمان ادامه یافت؛ به این معنا که هیئتهای دو کشور در اتاقهای جداگانه نشسته و پیامها را از طریق میانجی رد و بدل کردند.
در دور سوم مذاکرات که چند روز پس از دور اول برگزار شد، عراقچی گفتوگوها را «جدیتر از گذشته» توصیف کرد و ابراز امیدواری کرد که روند گفتگوها به نتایج ملموستری منجر شود. همزمان یکی از مقامات آمریکایی نیز از فضای گفتگو بهعنوان «مثبت و سازنده» یاد کرد.
در ادامه مذاکرات، ایران بار دیگر بر حق خود بر توسعه برنامه هستهای صلحآمیز تاکید کرد و خواستار تضمینهایی شد که از تکرار خروج یکجانبه آمریکا از توافق جلوگیری شود. این موضوع بخشی مهم از گفتگوها بود، زیرا اعتماد میان دو کشور طی سالها به شدت آسیب دیده بود.
انگیزه داخلی نیز برای ایران در این مذاکرات قابل توجه بود: انتشار خبر آغاز گفتگوها و احتمال رفع تحریمها باعث شد نرخ ارز در بازار ایران کاهش یابد و ارزش ریال تا حدودی تقویت شود؛ امری که نشان داد امید به بهبود اقتصادی در پی مذاکرات هستهای وجود دارد.
از سوی دیگر، بخشهایی از حاکمیت ایران نسبت به این مذاکرات با احتیاط برخورد کردند و هشدار داده شد که هرگونه توافق باید به منافع ملی و حقوق هستهای ایران احترام بگذارد. برخی تحلیلگران نیز تاکید کردند که این مذاکرات نه تنها درباره مسائل هستهای، بلکه در زمینه روابط اقتصادی و امنیتی منطقهای نیز پیامد خواهد داشت.
در سطح بینالمللی هم پیامدها قابل مشاهده بود؛ برای نمونه مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در همان دوره اعلام کرد که نظارت آژانس بر برنامه هستهای ایران باید در هر فرآیند توافق حفظ شود تا هر گونه تعهد دو طرف قابل راستیآزمایی باشد.
اما درست در زمانی که فضای محتاطانه مذاکرات تهران و واشینگتن اندکاندک از سطح گفتوگوهای صرفاً فنی فراتر میرفت و نشانههایی از امکان ایجاد یک «پنجره توافق» دیده میشد، رخدادی ناگهانی مسیر گفتوگوها را بهطور کامل منحرف کرد. در میانه همین مذاکرات غیرمستقیم بود که اسرائیل با حملهای هماهنگشده و کمسابقه خاک ایران را هدف قرار داد؛ حملهای که تهران آن را تجاوز آشکار و نقض فاحش حقوق بینالملل توصیف کرد. تنها چند روز بعد و در حالی که افکار عمومی جهان به شوک این حمله واکنش نشان میداد، ایالات متحده نیز با بمباران چند مرکز هستهای ایران، تنش را به اوج رساند؛ اقدامی که مقامهای واشینگتن آن را «مهار ظرفیتهای هستهای ایران» نامیدند، اما تهران آن را حمله مستقیم به حاکمیت ملی و امنیت کشور دانست.
این سلسله حملات، که در حساسترین لحظههای گفتوگوها رخ داد، عملاً روند مذاکرات را عقیم گذاشت و فضای دیپلماتیک شکلگرفته را از بین برد. آنچه میتوانست به آغاز فصل جدیدی در روابط دو کشور تبدیل شود، یکباره به بحران امنیتی و یک بنبست سیاسی عمیق بدل شد. پس از این حوادث، نه تنها اعتماد حداقلی ایجادشده میان دو طرف فرو ریخت، بلکه تحلیلگران بینالمللی نیز تأکید کردند که «پس از این حملات، بازگشت طرفین به میز مذاکره به این زودیها ممکن نیست». به این ترتیب، امیدهای شکلگرفته در فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴، زیر سایه سنگین عملیات نظامی و فضای امنیتی منطقه، قربانی تصمیمهای یکجانبه و محاسبات راهبردی بازیگران خارج از میز مذاکره شد.
اگرچه مذاکرات سال ۱۴۰۴ به گسترش گفتگوهای غیرمستقیم انجامید، اما مسیر پیش رو هنوز پر از چالش بود. تا اواخر سال ۲۰۲۵، ایران اعلام کرد که در صورت ادامه خواستهای نامعقول آمریکا درباره مسائل گستردهتر، حاضر به ازسرگیری مذاکرات نخواهد بود. این اظهارات نشان میدهد که مسیر رسیدن به توافق نهایی، هنوز دشوار و پیچیده است.
رابطه ایران و آمریکا، از دوستی رسمی در دهه ۱۹۵۰ میلادی تا بحران گروگانگیری ۱۹۷۹ و خروج آمریکا از برجام در ۲۰۱۸، مملو از فراز و نشیب بوده است. مذاکرات ۱۴۰۴، اگرچه بهصورت غیرمستقیم و با میانجیگری عمان برگزار شد، نشاندهنده تلاش دو کشور برای یافتن راههایی دیپلماتیک برای کاهش تنشهاست. این مذاکرات با تاکید بر اعتمادسازی، حقوق هستهای ایران و رفع تحریمهای اقتصادی ادامه یافته و هنوز مسیر رسیدن به توافق نهایی، نیازمند زمان و اراده سیاسی قابل توجهی است.