تاریخ انتشار: ۱۴:۰۳ - ۱۹ خرداد ۱۴۰۲
کشور‌های منطقه به تنهایی صلح را برقرار می‌کنند؟

پیش بینی وضعیت خلیج فارس پس از آمریکا

در دنیای چند قطبی، غرب یا باید منابع قابل توجهی را در شکل‌دهی به امور جهانی سرمایه‌گذاری کند یا باید یاد بگیرد که با اولویت‌های دیگران سازگار شود. گزینه دوم ممکن است همیشه به نتایج مورد نظر غرب منجر نشود، اما این لزوماً چیز وحشتناکی نیست.

اقتصاد۲۴- ماه می‌برای دیپلمات‌های عرب ماه شلوغی بود. ۱۲ سال پس از تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب، بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، رسماً مورد استقبال این گروه قرار گرفت. در حالی که جنگ طولانی یمن نشانه‌هایی از پایان یافتن را نشان می‌دهد، به نظر می‌رسد ایران و عربستان سعودی نیز به سمت آشتی حرکت می‌کنند. در همین حال، مصر میانجی‌گری آتش‌بس بین اسرائیل و جهاد اسلامی را به عهده گرفت و عربستان سعودی به عنوان یک بازیگر کلیدی در تلاش‌ها برای پایان دادن به جنگ داخلی در سودان ظاهر شد.

به نوشته پراجکت سیندیکیت، آنچه در مورد این تحولات اخیر قابل توجه است غیبت تقریباً کامل غرب است. در حالی که مداخلات غرب در خاورمیانه در طول سال‌ها نوسان داشته است، ایالات متحده و متحدان اروپایی آن از زمان پایان جنگ سرد، اکثریت عمده پیشرفت‌های دیپلماتیک در منطقه از جمله صلح بین اسرائیل و اردن، عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و کشور‌های خلیج فارس و توافق هسته‌ای ایران در سال ۲۰۱۵ را هدایت کرده‌اند.
مداخلات غرب همچنین شامل حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، مداخله نظامی در لیبی در سال ۲۰۱۱، حمایت از شورشیان ضد اسد در سوریه و مبارزه با داعش در پایگاه‌های آن در سوریه و عراق بود. آمریکا همچنین از کمپین هوایی عربستان در یمن حمایت کرد. اما تنها چیزی که از این تلاش‌ها باقی مانده است ۲، ۵۰۰ سرباز آمریکایی در عراق و ۹۰۰ سرباز در سوریه است.
جدایی آمریکا از خاورمیانه بخشی از یک استراتژی حساب شده برای معطوف کردن تمرکز آن به رقابت فزاینده با چین است. همانطور که یکی از مقامات سابق ایالات متحده گفت، این صرفا بازگشت آمریکا به وضعیت قبل از ۱۱ سپتامبر نیست. در عوض، ایالات متحده به دنبال بازگشت به رویکرد قبل از ۱۹۹۰ خود در منطقه است، که ترکیبی از حضور نظامی حداقلی با اتکا به متحدان منطقه‌ای برای حفظ صلح است. جو بایدن به توانایی دولت خود برای مقاومت در برابر ورود دوباره به باتلاق خاورمیانه افتخار می‌کند، چیزی که تلاش‌های اسلاف بلافصل او، باراک اوباما و دونالد ترامپ، را در برای چرخش به سمت آسیا با مشکل مواجه کرد.

دو راه برای درک واقعیت جدید در خاورمیانه وجود دارد. اولین مورد، ابراز تاسف از شکاف بین آرزو‌های غرب و شرایط موجود در میدان است. در حالی که ایالات متحده و اتحادیه اروپا هنوز به طور شفاهی از راه حل دو کشوری حمایت می‌کنند، اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها از آن دور شده‌اند. در حالی که اکثریت یهودی اسرائیل رادیکال‌تر و ارتدوکس‌تر می‌شوند، بیشتر فلسطینی‌ها به مقاومت مسلحانه تمایل بیشتری نشان داده‌اند، تا تشکیلات غیر منعطف خودگردان فلسطینی محمود عباس.

در همین حال، همزمان که غرب همچنان اهمیت دیپلماسی را در رسیدگی به برنامه هسته‌ای در حال پیشرفت ایران تبلیغ می‌کند، اقدامات کمی در این زمینه صورت گرفته است. انفعال آمریکا و اروپا را می‌توان به اعتراضات گسترده‌ای که در ماه سپتامبر در سراسر کشور به راه افتاد و همچنین [ادعای]کمک نظامی ایران به روسیه در جنگ اوکراین نسبت داد.
اما برنامه هسته‌ای ایران در حال تبدیل شدن به یک مخاطره بزرگ است. در اوایل سال جاری، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی [ادعا کرد که]ذرات اورانیومی در ایران را کشف کرده است که تا سطح تسلیحاتی ۸۳.۷ درصد غنی شده بودند. منابع غربی ادعا می‌کنند که زمان گریز هسته‌ای ایران از ۱۲ ماه در زمان اجرای توافق هسته‌ای به حدود ۱۲ روز رسیده است.


بیشتر بخوانید: انتشار اسناد خرید تسلیحاتی روسیه از ایران؛ از گلوله تانک تا راکت!


کشور‌های دیگر شتافته‌اند تا خلاء ناشی از خروج غرب از منطقه را پر کنند. زمانی که مبادله موشکی کوتاهی بین اسرائیل و جهاد اسلامی در غزه، خطر تشدید به درگیری بزرگتری را ایجاد کرد، مصر مسئولیت میانجیگری را بر عهده گرفت که در نهایت به درگیری پایان داد. به طور مشابه، این نیرو‌های ویژه ترکیه بودند –و نه حمله پهپاد‌های آمریکا- که ابوحسین القرشی رهبر داعش را در اواخر آوریل کشتند.

در حالی که بسیاری در غرب ممکن است از این تحولات هوشیار کننده ناامید شوند، راه دیگری برای درک نظم نوظهور پس از آمریکا وجود دارد. علیرغم نگرانی‌های اولیه مبنی بر اینکه خروج ایالات متحده، منطقه را در هرج و مرج و بی نظمی فرو می‌برد، اکنون بسیاری در خاورمیانه خودِ مداخله گرایی غرب را بی‌ثبات کننده می‌دانند و خروج عجولانه آمریکا از افغانستان را به عنوان نمونه مطرح می‌کنند. نظم جدید که توسط بازیگران منطقه‌ای و قدرت‌های خارجی مانند چین هدایت می‌شود، ممکن است به دلیل نقش رژیم‌های خودکامه، با ترجیحات غرب همسو نباشد. با این حال، شکل به خصوصی از نظم را نشان می‌دهد.


بیشتر بخوانید: تحولات قره‌باغ؛ توافق باکو و ایروان چه معنایی برای ایران دارد؟


اگرچه غرب ممکن است به نتیجه‌ای متفاوت امیدوار بوده باشد، اما نمی‌توان انکار کرد که خاورمیانه کم خشونت‌تر شده است، همانطور که در تنش زدایی در یمن و مصالحه عربستان و ایران منعکس شده است. به همین ترتیب، افزایش احساس مسئولیت در میان رهبران منطقه برای رسیدگی به بحران‌هایی مانند جنگ داخلی سودان یک تحول مثبت است.

به طور قطع، نظم نوظهور را می‌توان به عنوان صلحی استبدادی توصیف کرد و چالش‌های پیش روی کشور‌های خاورمیانه همچنان قابل توجه است. اما منطقه در حال حاضر بر توسعه و ادغام اقتصادی متمرکز است، در حالی که سیاستگذاران غربی همواره به نظر می‌رسد که بر مشکلات دیگری تمرکز دارند.
البته، خاورمیانه ممکن است فقط در حال تجربه یک پنجره بین دوره‌های خشونت باشد. اما به احتمال زیاد ما شاهد چشم‌اندازی اجمالی به آینده چند قطبی هستیم. همانطور که یک ناظر چینی خاورمیانه به من گفت، کشورش منطقه را به عنوان «آزمایشگاهی برای دنیای پسا آمریکا» می‌بیند. با ادامه عقب نشینی ایالات متحده، بازیگران منطقه‌ای خود را مطرح می‌کنند و کشور‌هایی مانند هند، ترکیه، روسیه و چین نفوذ پیدا می‌کنند.
در دنیای چند قطبی، غرب یا باید منابع قابل توجهی را در شکل‌دهی به امور جهانی سرمایه‌گذاری کند یا یاد بگیرد که با اولویت‌های دیگران سازگار شود. گزینه دوم ممکن است همیشه به نتایج مورد نظر غرب منجر نشود، اما این لزوماً چیز وحشتناکی نیست.

ارسال نظر