تاریخ انتشار: ۱۴:۵۳ - ۰۸ خرداد ۱۴۰۳
اقتصاد۲۴ گزارش می‌دهد؛

پدر سایبرنتیک جهان کیست؟

نوربرت وینر، پدر سایبرنتیک جهان، ریاضی‌دان نظری و کاربردی آمریکایی است. وی از پیشروان آموزش فرآیند‌های تصادفی و اخـتلالی است و فعالیت‌های زیادی در ارتباط با مهندسی الکترونیک، مخابرات الکترونیکی و سیستم‌های کنترلی داشته است.

اقتصاد۲۴- مریم آیتی: در فرهنگ ارتباطات، دانش رایانیک، سایبرنتیک، یا فرمانیک به انگلیسی نام نظریه‌ای است که مناسبات انسان و ماشین و مناسبات ماشین‌ها با یکدیگر را تبیین می‌کند. این نظریه را نوربرت وینر در سال ۱۹۴۸ مطرح کرده است.

زمینه گسترده سایبرنتیک به صورت مطالعات بین رشته‌ها و از طریق به‌هم وصل‌کردن زمینه‌های متعدد و گوناگونی همچون سیستم‌های کنترل، نظریهٔ شبکه‌های الکتریکی، منطق ریاضی، پایداری سیستم‌های زیست‌شناسی، پایداری سیستم‌های مهندسی، و علوم اعصاب در طی سال‌های دههٔ ۱۹۴۰ آغاز شد.

با گسترش‌های بعدی، میدان‌های علمی دیگری نظیر سیستم‌های اجتماعی، مردم‌شناسی، نظریه عمومی سیستم‌ها، روان‌شناسی، معماری و طراحی نیز به آغوش سایبرنتیک درآمدند.

تحلیل سایبرنتیک نظام‌های سیاسی

بر این اساس نظام سیاسی پیام‌هایی (اطلاعات) دریافت می‌کند و آن‌ها را تفسیر و تنظیم می‌کند و بر اساس آن ارتباط و تصمیم می‌گیرد؛ لذا تداوم نظام سیاسی به میزان قدرت (کنترل) بر اطلاعات است.

سیستم برای تضمین تداوم خویش باید سه نوع اطلاعات دریافت کند:

۱. درباره جهان خارج

 ۲. اطلاعات درباره گذشته (حافظه یا خاطره)

 ۳. درباره اجزا و عملکرد خودش (مکانیسم بازخورد)

بیوگرافی نوربرت وینر

نوربرت وینر، پدر سایبرنتیک جهان، ریاضی‌دان نظری و کاربردی آمریکایی است. وی از پیشروان آموزش فرآیند‌های تصادفی و اخـتلالی است و فعالیت‌های زیادی در ارتباط با مهندسی الکترونیک، مخابرات الکترونیکی و سیستم‌های کنترلی داشته است.

این قهرمان ناشناخته عصر اطلاعات به‌عنوان پدر علم سایبرنتیک معتقد بود میان انسان ـ انسان، ماشین ـ ماشین و انسان ـ ماشین روابطی وجود دارد و این روابط بر پدیده‌ای به‌نام فیدبک (بازخورد) متمرکز می‌شود. علاوه بر آن تلاش‌های او در زمینه مهندسی، سیستم‌های کنترلی، علوم رایانه، بیولوژی، فلسفه و سازمان اجتماعی تأثیرگذار و مهم هستند.

پدر سایبرنتیک جهان درباره خود می‌گوید: به این دلیل به ریاضی روی آوردم که خواست پدرم بود، ولی به همان اندازه در خود، کشش عمیقی نسبت به فعالیت‌های عملی احساس می‌کردم. 

نوربرت وینر Norbert Wiener زاده ۲۶ نوامبر ۱۸۹۴ است. این دانشمند در کلمبیا، در ایالت میزوری یا میسوری ایالات متحده آمریکا زاده شد. مادر و پدرش یهودیان آلمانی مهاجر بودند و او نخستین فرزند بود.

پدرش (لئو وینر) دانشمندی مسلط به ۴۰ زبان بود. او عملا سنت اندیشه آلمانی، فرهنگ روشنفکری یهودی و رویای آمریکایی را با هم جمع کرده بود. لئو وینر مترجم مجموعه ۲۴ جلدی آثار لئو تولستوی از روسی به انگلیسی است. او در جوانی و با وجود وابستگی افراطی به فرهنگ و زبان آلمانی، با ترک تابعیت آلمان، به ایالات متحده مهاجرت کرد. پس از چند سال آوارگی در ایالت‌های غربی و جنوبی و مدتی تدریس زبان‌های مختلف در مدارس کانزاس و میسوری توانسته بود کرسی استادی زبان اسلاو دانشگاه هاروارد را به دست آورد. در خانه او جلساتی ماهانه برگزار می‌شد که در این جلسات برجسته‌ترین دانشمندان اروپایی که در هاروارد تدریس می‌کردند، با یکدیگر به گفت‌وگو می‌پرداختند.

او اعتقاد داشت با شیوه آموزشی و تربیتی خاصی که طراحی کرده، می‌تواند از هر کودکی یک نابغه تربیت کند. نوربرت وینر عملا موش آزمایشگاهی او برای اثبات این باور بود. آموزش او از سه‌سالگی شروع شد؛ زبان و ریاضی و دانش در معنای عام بخش‌های سه‌گانه این آموزش بود. تحت سیستم سختگیرانه آموزشی و تربیتی پدر، نوربرت در چهار سالگی خواندن و نوشتن آموخت. در هفت سالگی بیشتر آثار داروین، کینکزلی (زیست‌شناس)، شارکو (پزشک) و ژانه (روانپزشک) را خوانده بود. این شیوه آموزش نوربرت وینر را به فردی گوشه‌گیر تبدیل کرد که به سختی قادر بود رابطه دوستانه عمیقی با دیگران داشته باشد؛ دغدغه‌ای که تا پایان عمر با او بود. 


بیشتر بخوانید: پدر مدیریت علمی جهان کیست؟


مشکل دیگر، ضعف بینایی و نزدیک‌بین بودن شدید چشمانش بود. این نقص باعث می‌شد نتواند در اغلب بازی‌های عمومی هم‌سالانش شرکت کند و بر تنهایی او می‌افزود. به قول خودش «ضعف بینایی و شیوه سختگیرانه تربیتی پدر، دوران کودکی را به یک تنهایی همیشگی تبدیل کرده بود»

پدر سایبرنتیک جهان در خانواده‌ای یهودی بزرگ شد، اما هیچ نشانه‌ای از فرهنگ یهودی در خانواده وجود نداشت. مادرش هیچ علاقه‌ای به یهودیان نداشت و از اصل و نسب یهودی‌اش خجالت می‌کشید. به همین دلیل نوربرت نخستین بار وقتی ۱۵ ساله بود متوجه شد یهودی است و سال‌ها از این موضوع احساس ناراحتی و حقارت می‌کرد. وی در هشت سالگی وارد دبیرستان شد و سال ۱۹۰۶ میلادی دیپلم خود را از مدرسه Ayer در ماساچوست گرفت. سپس به کالج توفت (Tufts College) رفت و در سال ۱۹۰۹ میلادی موفق به اخذ لیسانس ریاضی از این کالج شد. بلافاصله وارد دانشگاه هاروارد شد، پس از اتمام یک سال از تحصیلاتش بورسی به او تعلق گرفت و چند ماه به دانشگاه کورنل رفت. 

او سال ۱۹۱۲ میلادی و در سن ۱۸ سالگی در رشته فلسفه از دانشگاه هاروارد دکترا گرفت. رساله دکترایش در موضوع «فلسفه ریاضیات» ارائه شد. بلافاصله چند بورس علمی و تحصیلی به او تعلق گرفت. با استفاده از این بورس‌ها به انگلستان رفت و بیش از یک سال در دانشگاه کمبریج به پژوهش پرداخت. در دانشگاه کمبریج شاگرد «برترند راسل» بود و به فلسفه علم علاقه‌مند شد. او با شرکت در محفل کوچکی که در خانه راسل تشکیل می‌شد، با نظریه نسبیت اینشتین و موضوعات علمی روز آشنا شد. راسل به او اهمیت پیوند ریاضیات و فیزیک را آموخت و به او گفت آینده تحولات دانش در مرز‌های ریاضی و فیزیک قرار دارد. 

به گزارش اقتصاد۲۴ در همین دوران در جلسات گادفری هاردی شرکت می‌کرد که برجسته‌ترین ریاضیدان آن زمان انگلستان بود. هاردی در جایگاه یک معلم و یک دانشمند وینر جوان را شیفته خود کرد. وی بر مبحث ریاضیات عالی چنان مسلط بود که وینر برای نخستین بار توانست درک کند استدلال واقعی ریاضی چیست. او بعد‌ها در خاطرات و گفت‌وگوهایش بار‌ها تاکید کرد تاثیر هاردی در زندگی علمی‌اش (بعد از پدر) بیش از همه بوده است. 

سال ۱۹۱۴ میلادی به آلمان رفت و در دانشگاه گوتینگن به مطالعه و تحصیل پرداخت. در این سال برنده جایزه بودوین برای مطالعات خود شد. در گوتینگن زیر نظر لاندائو و داوید هیلبرت کار کرد. هیلبرت به حل پیچیده‌ترین مسایل در همهٔ شاخه‌های ریاضیات معاصر دست می‌زد و با توانایی حیرت‌انگیزی غیرعادی‌ترین اندیشه‌های به کلی انتزاعی را با موضوع‌های مشخص فیزیکی و علمی پیوند می‌داد. بهار سال ۱۹۱۴ بود و اروپا در آستانه جنگ جهانی اول قرار داشت. در این زمان جایزه بودوین به او تعلق گرفت. 

اواخر تابستان و پس از آغاز جنگ به ایالات متحده بازگشت. در این دوران، جنگ او را تحت تاثیر قرار داده بود و حوصله انجام هیچ کار جدی علمی را نداشت. با دریافت یک بورس مطالعاتی جدید به دانشگاه کلمبیا رفت. افسردگی جنگ، سطح پایین‌تر اساتید این دانشگاه نسبت به دانشگاه‌های هاروارد، کمبریج و گوتینگن و نیز سن بسیار کمتر نسبت به دیگر بورسیه‌ها باعث شد تنهایی‌اش تشدید شود. در این دوران و برای پر کردن اوقات فراغت به توپولوژی علاقه‌مند شد. توپولوژی رشته خاصی از ریاضیات است که سر و کار آن با اشکال هندسی است و ویژگی‌های کلی آن اشکال را بررسی می‌کند.

او می‌گوید: من و گروهی از ریاضی دانان لشکری و کشوری در مرکز آزمایش تیراندازی، واقع در آبردین در ایالت مریلند مشغول به کار شدیم. کار ما این بود که جدول تیراندازی توپ‌ها را تنظیم کنیم. بیش از شش ماه در آبردین بودم ابتدا به صورت شخصی و سپس به صورت سرباز. روشن شد که کودکان نابغه اصلاً به درد کار‌های جنگی نمی‌خورند. در تمام موارد دچار خطا‌های بزرگ می‌شدم و اگرچه معلوم بود موارد مزبور کاملاً غیرارادی و از شرارت نیست، ولی به هرحال تأثیر نامطلوبی بر جای می‌گذاشت. نمی‌توانستم با دوستانم کنار بیایم. 

ترم دوم سال ۱۹۱۵ میلادی به عنوان کارآموز به دانشگاه هاروارد رفت و سخنرانی‌هایی در موضوع «منطق ریاضیات» را ارائه داد. سال ۱۹۱۶ میلادی به دانشگاه مین (Main) رفت و یک‌ترم ریاضی تدریس کرد. در پایان سال، ایالات متحده وارد جنگ جهانی شد و تقاضای ورود به ارتش کرد. تقاضایش به دلیل ضعف بینایی رد شد. 

سال ۱۹۱۷ میلادی چند ماه در کارخانه جنرال الکتریک در شهر لین ایالت نیویورک و چند ماه در هیات تحریریه دایره‌المعارف امریکانا در شهر آلبانی ایالت نیویورک کار کرد. سال ۱۹۱۸ میلادی شش ماه در شهر آبردین ایالت مریلند در یک موسسه وابسته به ارتش به تنظیم جداول تیراندازی توپ‌های جنگی مشغول بود. این دوران چندساله سخت‌ترین دوران زندگی نوربرت وینر بود. افسردگی، ناتوانی در ارتباط با اطرافیان و همکاران، بی‌علاقگی به کار و اشتباهات فاحش شغلی عملا تصویر فردی ناتوان و بی‌لیاقت از او ساخته بود. 

برای فرار از این شرایط بهار و تابستان ۱۹۱۹ میلادی به صورت حق‌التحریر برای روزنامه Boston Herald مطلب نوشت. در این مدت دو کتاب درباره جبر منتشر کرد که در واقع گردآوری مطالب افراد مختلف و بازنویسی آن‌ها به زبان ساده بود. 

در نهایت با کمک دکتر ویلیام ازگود (William Ozgood) توانست به عنوان سخنران در دپارتمان ریاضی دانشگاه MIT مشغول به کار شود. در این زمان ۲۴ سال داشت و هرچه بیشتر به جنبه فیزیکی ریاضیات علاقه‌مند می‌شد. در همین دوران به این باور رسید که نظریه‌های انتزاعی ریاضی رابطه‌ای مستقیم با رویداد‌های ساده طبیعی دارد و در نتیجه هر نظریه ریاضی باید بتواند روابط و رویداد‌های طبیعی را تفسیر کند. فضای دانشگاهی برای وینر پناهگاهی بود که مشکلاتش را در ارتباطات اجتماعی کمرنگ می‌کرد. او سال‌ها در موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) تدریس کرد. سال ۱۹۲۵ میلادی استادیار شد، سال ۱۹۲۹ میلادی دانشیار شد و در سال ۱۹۳۲ میلادی به جایگاه استادی ارتقا یافت. 

در سال‌های آغازین دهه ۲۰ میلادی به پیشنهاد او انتشار نشریه تخصصی دپارتمان ریاضیات دانشگاه MIT شروع شد. نخستین سردبیر نشریه خودش بود، اما پس از چند شماره و زمانی که فصلنامه روال مشخصی پیدا کرد، از سردبیری خسته شد و فیلیپ فرانکلین را جایگزین خود کرد. 

وینر در ۳۰ سالگی عاشق مارگارت انگمان (Margaret Engemann) شد که همچون وینر اصالتا آلمانی بود. همزمان دچار بیماری ذات‌الریه شد که مدتی او را خانه‌نشین کرد.

او درباره آن روز‌ها می‌گوید: «دشوار است بگویم بر من چه گذشت. آیا احساس عشق بود که با دغدغه علمی به مقابله برخاسته بود؟ یا اضطراب از موضوع‌های حل‌نشده ریاضی به صورت درد جسمانی درمی‌آمد؟ همه چیز چنان درهم ریخته بود که قابل جدا کردن نبود، گویی انبانی از چیز‌های نامربوط درهم یکی شده است و هیچ کدام را نمی‌توان از دیگری جدا کرد. امروزه (سال ۱۹۶۱ میلادی) متوجه می‌شوم همه زندگی‌ام تحت تاثیر ریاضیات بوده است. همواره خواسته‌ام به پرسش‌هایی که کسی پاسخی برایشان ندارد، پاسخ دهم و هر چیزی که این حوزه را مورد تعرض قرار داده، مانند احساسات و عواطف و عشق، عملا واکنشی شدید و جسمانی به دنبال داشته است.»

پس از بهبودی با مارگارت انگمان ازدواج کرد. او معتقد بود صمیمیت و استحکام رابطه عاطفی زناشویی‌اش در سال‌های بعد توانست او را در برابر تندباد حوادث و فشار‌ها حفظ کند. در این سال‌ها به گیاه‌خواری روی آورد. نوربرت وینر طی جنگ جهانی دوم در چند پروژه نظامی کلیدی مشارکت داشت که مهم‌ترین آن‌ها تقویت سیستم کنترل آتش ضدهوایی‌ها بود. ماحصل سال‌ها مطالعه و نیز فعالیت‌هایی که در دوران جنگ جهانی دوم داشت، باعث شد نظریه سایبرنتیک را مطرح کند. این نظریه نخستین بار در کتاب «سایبرنتیک: کنترل و ارتباطات در جانداران و ماشین» در سال ۱۹۴۸ مطرح شد و در واقع آغاز جدی مطالعات مربوط به جامعه اطلاعاتی بود.

این نظریه در سال‌های بعد به «نظریه اطلاعات» مشهور شد و بر شکل‌گیری عصر جدید تاثیری شگرف گذاشت. در این کتاب نخستین رگه‌های دغدغه اخلاق در عصر جدید وجود دارد؛ دغدغه‌ای که در کتاب «استفاده انسانی از انسان‌ها» -که در سال ۱۹۵۰ میلادی منتشر شد- به شکلی پررنگ به چشم می‌خورد. این دغدغه چند دهه مورد بی‌توجهی قرار گرفت تا در سال ۱۹۸۵ میلادی جیمز مور در مقاله «اخلاق کامپیوتری» آن را مورد توجه قرار داد. مقاله‌ای که در کنار نوشته‌های افرادی مانند ترل وارد باینوم، کریستینا گورنیاک، دبورا جانسون، هلن نیزنباوم، دونالد گوتربارن، سیمون راجرسون و ... منجر به شکل‌گیری شاخه‌ای از فلسفه تحت عنوان اخلاق اطلاعاتی (یا اخلاق فناوری اطلاعات و ارتباطات) شد.

پس از جنگ جهانی دوم و بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی حاضر نشد با نهاد‌های نظامی و ارتش ایالات متحده همکاری کند و در چند سخنرانی به شدت از مک کارتیسم انتقاد کرد. این موضوع باعث شد تا اندازه‌ای مورد بی‌اعتنایی مقامات و نهاد‌های رسمی قرار گیرد. وی در ۱۰ سال پایان عمرش مدام به کشور‌های مختلف می‌رفت و درباره نظریه سایبرنتیک و دغدغه‌های اخلاق در عصر جدید سخنرانی می‌کرد. او در سال ۱۹۵۹ میلادی از دانشگاه MIT بازنشسته شد. 

مرگ نوربرت وینر

وینر سرانجام در ۱۸ مارس سال ۱۹۶۴ در سن ۶۹ سالگی در شهر استکهلم کشور سوئد درگذشت. به افتخار این دانشمند فقید، جایزه‌هایی با عنوان «جایزه نوربرت وینر در ریاضیات کاربردی» در سال ۱۹۶۷ توسط مؤسسهٔ فناوری ماساچوست (MIT) اهدا شد.

جوایز نوربرت وینر

•    سال ۱۹۳۳ میلادی برنده جایزه سالانه انجمن ریاضی ایالات متحده (جایزه بوچر) شد. 

•    سال ۱۹۴۹ میلادی جایزه لورد و تیلور به او تعلق گرفت. 

•    سال ۱۹۶۰ میلادی مدال پژوهش سال (ASTME) را دریافت کرد. 

•    سال ۱۹۶۳ میلادی مدال ملی دانش به او اعطا شد و به عنوان دانشمند سال ایالات متحده برگزیده شد. 

•    سال ۱۹۶۴ میلادی جایزه ملی کتاب سال ایالات متحده در حوزه علم، مذهب و فلسفه به کتاب «خدا و خداواره: نظری درباره نقاط کلیدی تخاصم سایبرنتیک و دین» به او اعطا شد.

•    در ۱۹۶۷جایزه نوربرت وینر در ریاضیات کاربردی را دریافت کرد.

•    یک دهانه برخورد شهاب سنگ در ماه به نام وینر نام‌گذاری شده است.

نقش سایبرنتیک در پیدایش هوش مصنوعی

تلاش‌های زیادی در تاریخ و فلسفه علم صورت گرفته تا برای ماشین‌ها شئونی انسانی تصور شود. گاه به آن‌ها ذهن، گاهی احساس و گاهی هوشمندی نسبت داده شده است. همه‌ی این‌ها بدان جهت است که مرز انسان و ماشین هر چه بیشتر باریک شود تا شاید روزی به یکدیگر بپیوندند. اما می‌توان این تلاش را از مسیری دیگری پیمود. می‌توان با نگاه سیستمی و نظام‌مند به انسان هرچه بیشتر او را به ماشین نزدیک نمود، کاری که رویکرد سایبرنتیکی انجام داده است. این رویکرد در شکل گیری مطالعات هوش مصنوعی نقش بسزایی داشته است و در کنار دو رویکرد محاسبه گرایی و بازنمودگرایی توانسته است هوش مصنوعی را به عنوان مهم‌ترین و کاربردی‌ترین حوزه علم به جهان معرفی کند.

ارسال نظر