اقتصاد۲۴- شیوا سپهری: اقتصاد جنگ زمانی شکل میگیرد که یک کشور صنایع خود را در دوران جنگ بازسازماندهی میکند تا اطمینان حاصل شود که ظرفیت تولیدی کشور به نحوی بهینه تنظیم شده است تا بتواند از پس هزینههای جنگ بربیاید. در یک اقتصاد جنگی، دولتها باید اطمینان حاصل کنند که منابع به طور مؤثری تخصیص داده میشوند تا هم از هزینههای جنگ و هم از نیازهای مصرفی غیرنظامیان یا شهروندان پشتیبانی کنند.
چرا اقتصاد جنگ وجود دارد؟
اقتصاد جنگ در دوران درگیریهای نظامی بین کشورها به وجود میآید و با استفاده از آن یک کشور تلاش میکند در برابر دشمنان خود از نظر اقتصادی و تولیدی برتری یابد. اقتصاد جنگ اغلب به عنوان یک ضرورت برای دولتهایی که درگیر جنگ هستند، به کارگیری میشود تا اطمینان حاصل شود که دفاع و امنیت کشور تضمین شده است.
خیلی از کشورهایی که دارای اقتصادهای جنگی هستند، پس از درگیریها با اقتصادی قویتر از قبل از آن ظاهر میشوند. نمونههایی از این موضوع شامل آمریکا و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم و کره جنوبی پس از جنگ کره است. احیای اقتصادی اخیر به عنوان معجزه بر روی رود هان نیز نامیده میشود.
اقتصاد جنگ چگونه کار میکند؟
اقتصاد جنگ به این دلیل موثر است که دولتها تولید هرگونه کالا و لوازمی را که میتواند از اقدامات جنگی پشتیبانی کند، در اولویت قرار میدهند. دولتها همچنین اقداماتی انجام میدهند تا اطمینان حاصل کنند که منابعی مانند غذا بهطور مناسب تخصیص داده میشود و با مواردی همچون قحطی در دوران جنگ مواجه نشویم و از طریق سهمیهبندی، حداکثر بهرهوری را تضمین کنند.
بیشتر بخوانید: کسری بودجه چیست و چرا باید نگران آن بود؟
علاوه بر این، درآمدهای مالیاتی اغلب به نفع اقدامات جنگی بخشوده میشوند و این ممکن است به قیمت توقف یا کاهش پروژههای دیگر در کشور تمام شود که در زمان صلح ممکن بود به شدت به آنها نیاز باشد.
دولتها میتوانند از طریق انتشار ابزارهای مالی مانند اوراق قرضه جنگ یا افزایش مالیاتهای غیرنظامیان، درآمد اضافی برای حفظ اقتصاد جنگ را به دست آورند. آنها همچنین میتوانند کسبوکارهایی را تشویق کنند تا تولید خود را به سمت تجهیزات نظامی و دیگر داراییهای دفاعی که برای تلاشهای جنگی مفیدتر است، سوق دهند، به جای تولید محصولاتی که ممکن است بیشتر به عنوان کالای لوکس در زمان صلح تولید میشدند.
نمونههایی از اقتصاد جنگ
بسیاری از کشورها در دوران جنگ جهانی دوم ملزومات اقتصاد جنگ را به کار گرفتند، از جمله کشورهای متفقین. آلمان پیش از اعلام رسمی جنگ، شروع به تغییر به سمت یک اقتصاد جنگی کرده بود و تسلیح مجدد پس از به قدرت رسیدن نازیها و با روی کار آمدن آدولف هیتلر به عنوان صدر اعظم در سال ۱۹۳۳ به سرعت گسترش یافت.
اقتصاد جنگی آلمان بهطور قابل توجهی به روند تسلیح مجدد کمک کرد و منجر به تسخیر سریع کشورهای همسایه مانند لهستان، بلژیک و فرانسه در آغاز جنگ شد. تولید به سمت تسلیحات، تجهیزات جنگی و لباسهای رزمی برای سربازان متمرکز شد و کالاهای لوکس کنار گذاشته شدند.
به گزارش اقتصاد۲۴ نمونه دیگری از اقتصاد جنگ، اقتصاد ایالات متحده در طول جنگ جهانی دوم است. بیطرفی آمریکا تا زمان حمله به پرل هاربر به آن اجازه داد که روابط تجاری قابلتوجهی با کشورهای متفقین برقرار کند که بهطور چشمگیری اقتصاد کشور را تقویت کرد.
تولیدات به سمت تجهیزات نظامی و مهماتی تغییر پیدا کرد که در آن زمان در اروپا به شدت مورد نیاز بود و خود آمریکا نیز پس از ورود به جنگ به آنها نیاز پیدا میکرد. افزایش صادرات به تثبیت ایالات متحده به عنوان ابرقدرت برتر جهان پس از پایان جنگ کمک کرد و اقتصاد جنگی ۱۹۴۱-۱۹۴۵ بدون شک عامل مهمی در این موفقیت بود.
ویژگیهای اقتصاد جنگ
اقتصاد جنگ به وضعیتی اطلاق میشود که در آن یک کشور به منظور حمایت از تلاشهای جنگی، صنایع و منابع خود را به نحوی بازسازماندهی میکند که تولیدات آن به جای تمرکز بر کالاها و خدمات مصرفی معمول، بر تولید تجهیزات نظامی و کالاهای ضروری متمرکز شود. در این نوع اقتصاد، دولتها اولویت اصلی خود را بر تأمین نیازهای جنگی قرار میدهند و از این رو، تولیدات صنعتی به سمت تولید سلاحها، مهمات، تجهیزات نظامی و تأمین مایحتاج اساسی مانند غذا و سوخت هدایت میشود.
یکی از ویژگیهای برجسته اقتصاد جنگ، تغییر در تخصیص منابع و درآمدهای دولتی است. دولتها ممکن است برای تأمین مالی جنگ، بودجههای دیگر پروژههای عمرانی یا اجتماعی را کاهش و مالیاتها را افزایش دهند یا از ابزارهای مالی مانند اوراق قرضه جنگ استفاده کنند. علاوه بر این، سهمیهبندی کالاهای ضروری برای تضمین تأمین منابع لازم برای تلاشهای جنگی معمول است. این تغییرات در تخصیص منابع باعث میشود تا اقتصاد به طور کلی بر تولید کالاها و خدماتی متمرکز شود که برای پشتیبانی از جنگ ضروری هستند، در حالی که تولیدات کالاهای غیرضروری یا لوکس کاهش مییابد.
از دیگر ویژگیهای مهم اقتصاد جنگ، نقش دولت در کنترل و هدایت اقتصاد است. در شرایط جنگی، دولتها اغلب کنترل بیشتری بر اقتصاد اعمال میکنند و با سیاستگذاریهای مستقیم، مانند تعیین قیمتها، محدودیتهای وارداتی و صادراتی، و تنظیم تولید صنعتی، تلاش میکنند تا اقتصاد را به سمت حمایت از جنگ هدایت کنند. این کنترل دولت بر اقتصاد، حتی پس از پایان جنگ نیز میتواند تأثیرات بلندمدتی بر ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور داشته باشد.