اقتصاد۲۴- قانون انگل، یک اصل اقتصادی که قدمت آن به اواسط قرن نوزدهم بازمیگردد، به ما ابزاری قدرتمند برای سنجش رفاه و امنیت مالی جوامع میدهد. این نظریه که توسط ارنست انگل، آماردان برجسته آلمانی، در سال ۱۸۵۷ میلادی مطرح شد، یک مشاهده ساده، اما عمیق را بیان میکند؛ هرچه درآمد یک خانوار افزایش یابد، درصدی از آن درآمد که صرف خرید مواد غذایی میشود، کاهش مییابد. در مقابل، با تأمین نیازهای اولیه غذایی، بخش بزرگتری از بودجه به سمت هزینههای دیگر مانند آموزش، تفریح، امکانات رفاهی اضافی و انباشت ثروت سرازیر میشود. در مقابل دهکهای پایین درآمدی درصد بیشتری از درآمد خویش را به تامین نیازهای اولیه غذایی اختصاص میدهند. در نتیجه این موضوع توضیح میدهد که چرا فقرا بیش از ثروتمندان از تورم خوراکیها آسیب میبینند درحالیکه تورم برای ثروتمندان چندان تاثیری بر جای نمیگذارد.
ضریب انگل چیست؟ معیاری برای استاندارد زندگی
قانون انگل صرفاً یک نظریه مشاهدهای نیست؛ بلکه یک ابزار محاسباتی به نام ضریب انگل را به ما میدهد که معیار بسیار رایجی برای اندازهگیری استاندارد زندگی یک ملت است. این ضریب با محاسبه نسبت کل هزینههای مواد غذایی به کل هزینههای خانوار به دست میآید.
در واقع، این نسبت به مثابه دماسنجی برای سنجش امنیت مالی یک خانواده یا یک جامعه عمل میکند. اقتصاددانان معتقدند که از آنجایی که نیازهای تغذیهای همه انسانها تقریباً یکسان است، هزینه مطلق تأمین غذای یک خانواده در طبقات درآمدی مختلف، تقریباً مشابه است. در نتیجه، خانوادهای که مجبور است درصد بالایی از درآمدش را صرف غذا کند، اغلب نشانهای از ناامنی یا شکنندگی مالی جدی را با خود به همراه دارد. به همین دلیل، برخی از کشورها از ضریب انگل برای تعیین خط فقر خود استفاده میکنند.
ارنست انگل یافتههای خود را بر اساس مطالعهای که در اواسط قرن نوزدهم بر روی خانوادههای بلژیکی انجام داد، منتشر کرد. او خانوادهها را به سه گروه تحت حمایت (کمکهای دولتی)، فقیر، اما مستقل و مرفه تقسیمبندی کرد. مشاهده او این بود که گروههای فقیرتر، نسبت بسیار بیشتری از بودجه خود را صرف غذا میکنند و در مقابل، سهم کمتری به مواردی، چون پوشاک و آموزش اختصاص میدهند. این نتیجه به دو صورت مشهور در ادبیات اقتصادی بیان شده است: «هرچه خانوادهای فقیرتر باشد، نسبت بیشتری از کل هزینههایش باید به تأمین غذا اختصاص یابد». همچنین: «نسبت هزینهای که برای غذا استفاده میشود، در شرایط برابر، بهترین معیار استاندارد زندگی مادی یک جمعیت است».
قانون انگل در اقتصاد مدرن
با وجود گذشت بیش از یک قرن، قانون انگل همچنان یک اصل اساسی در اقتصاد باقی مانده و پایه و اساس بسیاری از سیاستهای اقتصادی و اجتماعی در سراسر جهان، از جمله برنامههای مقابله با فقر، را تشکیل میدهد.
در قرن بیستم و بیستویکم، اگرچه دستههای هزینهای گسترش یافته و مواردی، چون خودروها، بیمه درمانی و تلفنهای همراه را شامل میشوند، اما اصل اساسی همچنان پابرجا است. هنگامی که نیازهای غذایی تأمین شوند، خانوادهها میتوانند برای مواردی مانند آموزش هزینه کنند که به نوبه خود امنیت مالی و رفاه بیشتری را به ارمغان میآورد.
برای درک بهتر، تصور کنید خانوادهای با درآمد ۵۰،۰۰۰ دلار، ۲۵ درصد آن (۱۲،۵۰۰ دلار) را صرف غذا میکند. اگر درآمد آنها دو برابر شود و به ۱۰۰،۰۰۰ دلار برسد، بسیار بعید است که ۲۵ درصد درآمد جدید، یعنی ۲۵،۰۰۰ دلار را صرف غذا کنند. هرچند که ممکن است مقداری بیشتر از قبل هزینه کنند تا بهتر غذا بخورند؛ یعنی از کربوهیدراتهای ارزان و حجیم به سمت پروتئینهای گرانتر، شیر، میوه و غذاهای فرآوریشده روی بیاورند. اما همانطور که اقتصاددان فقید پاول ا. ساموئلسون اشاره میکند، محدودیتهایی برای مقدار پولی که مردم با افزایش درآمد برای غذا خرج میکنند، وجود دارد. این محدودیتها تضمین میکند که ضریب انگل با افزایش درآمد، کاهش یابد. (برای مثال، میانگین هزینه غذایی مصرفکننده آمریکایی در سال ۲۰۲۳ تنها ۱۱.۲ درصد از درآمد قابل تصرف آنها بود).
پیامد تورم بر ضریب انگل؛ چرا دهکهای پایین بیشتر متضرر میشوند؟
ضریب انگل به طور روشنی توضیح میدهد که چرا وقتی قیمت مواد غذایی (که اغلب منبع اصلی تورم برای کالاهای مصرفی محسوب میشود) افزایش مییابد، دهکهای پایین درآمدی بیش از هر گروه دیگری آسیب میبینند.
- ۱. سهم نامتناسب هزینهها: خانوادههای کمدرآمد، به دلیل درآمد محدود، مجبورند بخش بزرگی از بودجه خود را به تأمین نیازهای اولیه، به ویژه غذا، اختصاص دهند. فرض کنید ضریب انگل برای یک خانواده فقیر ۵۰ تا ۶۰ درصد باشد. این بدان معناست که بیش از نیمی از درآمد آنها مستقیماً برای غذا صرف میشود.
- ۲. حاشیه امنیت صفر: اگر قیمت مواد غذایی به هر دلیلی (مثلاً تورم) ۱۰ درصد افزایش یابد، این افزایش قیمت مستقیماً بر روی ۵۰ تا ۶۰ درصد بودجه کل خانواده تأثیر میگذارد. خانوار ثروتمندی که تنها ۱۰ درصد درآمدش را برای غذا میپردازد (ضریب انگل پایین)، در صورت ۱۰ درصد افزایش قیمت، تنها یک درصد از کل بودجه خود را از دست میدهد. اما برای خانواده فقیر، این افزایش قیمت میتواند به معنای حذف کامل هزینههای حیاتی دیگر باشد.
- ۳. فشار بر سایر بخشهای حیاتی: در شرایط تورم غذایی، خانوادههای فقیر دیگر نمیتوانند مانند خانوادههای مرفه، از خریدهای لوکس یا پسانداز خود کم کنند. افزایش اجباری هزینههای غذا به این معنی است که آنها باید هزینههای دیگر را کاهش دهند. این کاهش معمولاً شامل مواردی است که کیفیت زندگی و آینده آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، مانند آموزش کودکان یا مراقبتهای بهداشتی.
- ۴. تأثیر بر کیفیت تغذیه: تورم مواد غذایی نه تنها توانایی خرید را کاهش میدهد، بلکه کیفیت تغذیه را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. اگر قیمت پروتئینها و گوشتها افزایش یابد، خانوارها مجبور میشوند برای حفظ همان مقدار مطلق هزینه، از کالاهای گرانتر (مانند پروتئین) به سمت کربوهیدراتهای ارزان و حجیم عقبنشینی کنند. این عقبنشینی منجر به کاهش استاندارد زندگی مادی و ناامنی بیشتر میشود.
کاربرد ضریب انگل در سیاستگذاری جهانی
این اصل عمیق اقتصادی، همچنان در برنامهریزیهای کلان جهانی و منطقهای حیاتی است. در سطح ملی، این بینش به کشورها نیز تعمیم داده شد که هرچه یک ملت ثروتمندتر شود، نسبت کمتری از نیروی کار و سرمایهاش باید به تولید غذا اختصاص یابد و بیشتر میتواند در تولید و خدمات به کار گرفته شود، که نشاندهنده یک اقتصاد پیشرفتهتر است.
به طور خلاصه، ضریب انگل به سیاستگذاران این امکان را میدهد تا به سرعت سطح فقر و آسیبپذیری جامعه را ارزیابی کنند. این ضریب یک ابزار کلیدی برای شناسایی خانوارهای در معرض خطر است تا دولتها بتوانند برنامههای حمایتی مانند یارانههای غذایی یا کمکهای نقدی را طراحی و اجرا کنند. هرچه درصد درآمدی که برای غذا صرف میشود بالاتر باشد، نهتنها استاندارد زندگی مادی پایینتر است، بلکه آسیبپذیری آن خانوارها در برابر هرگونه شوک قیمتی در بازار مواد غذایی (تورم) نیز به طور چشمگیری افزایش مییابد.
قانون انگل، که در اواسط قرن نوزدهم کشف شد، هنوز هم یک نقشه راه حیاتی برای درک ماهیت نابرابری و امنیت مالی در جهان پرنوسان امروز است.