اقتصاد۲۴ - میدانیم که رشد صنعتی کشورهای صنعتی بر استعمار جنوب جهانی در دوره استعمار وابسته بوده است. انقلاب صنعتی اروپا تا حد زیادی بر صنایع پنبه و شکر استوار بود که در زمینهای دزدیده شده از بومیان امریکای لاتین توسط انسانهای آفریقایی به بردگی گرفته شده پرورش داده میشد. استثمار آسیا و آفریقا هزینه ساخت زیرساخت، بناهای عمومی و خدمات رفاهی در اروپا را پرداخت میکرد و البته هزینه برای کشورهای جنوب جهانی فاجعهبار بود: نسلکشی، کوچ اجباری، قحطی و فقر گسترده.
آنطور که سه پژوهشگر در یادداشتی برای الجزیره نوشتهاند، قدرتهای امپریالیسیتی بالاخره استعمار کهن خود را کنار گذاشته و در نیمه قرن بیستم از اکثر مستعمرههای خود خارج شدند. اما در دهههای گذشته، اقتصاددانان و مورخانی که به نظریه وابستگی نزدیک بودند، ادعا میکردند که الگوهای پنهان استعماری هنوز بر سر جای خود هستند و اقتصاد جهانی را شکل میدهند. این دسته معتقد بودند که امپریالیسم پایان نیافته، بلکه تغییر چهره داده است. آنها درست میگفتند.
به تازگی یک پژوهش جدید که توسط «کریستین دورنینگر» و همکاران منتشر شده، نشان داده است که کشورهای ثروتمند به شکل گسترده به ثروت کشورهای جنوب جهانی، شامل دهها میلیارد تن مواد اولیه و صدها میلیارد ساعت کار سالانه وابسته هستند و این وابستگی نه تنها در کالاهای ساده که در صنایع پیشرفته مانند تلفنهای هوشمند، لپتاپها، میکروچیپها و ماشینها که در دهههای اخیر بیشتر در کشورهای جنوب جهانی تولید میشوند، وجود دارد. این جریان مالی به این علت شکل میگیرد که قیمتها به شکل سیستماتیک در جنوب از شمال پایینتر هستند. بنابراین دستمزدها در جنوب بهطور میانگین یکپنجم دستمزدها در شمال جهانی است. این به آن معنی است که کشورهای جنوبی در ازای هر واحد کار یا منبعی که از شمال وارد میکنند، باید پنج واحد به شمال صادر کنند تا توانایی پرداخت واردات را داشته باشند.
دو اقتصاددان، یعنی «سمیر امین» و «آرگیری امانوئل» این وضعیت را «انتقال مخفی ارزش» از جنوب جهانی توصیف میکنند که باعث پایداری سطح بالای درآمد و مصرف در شمال جهانی میشود. این غارت تقریبا نامرئی است که استعمارگر را از شر خشونت دوران استعمار و تظاهرات و خشم عمومی خلاص میکند. اکنون «جیسون هیکل»، «دیلان سولیوان» و «هزیفا زومکاوالا» در مقاله خود با عنوان «غارت در دوران پسا استعمار: انتقال ثروت از جنوب جهانی از طریق مبادله نابرابر» نشان دادهاند که در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی قرن گذشته، با اجرای سیاستهای نئولیبرالی در جنوب جهانی، میزان این انتقال ثروت از جنوب به شمال به شدت افزایش یافته است. امروز ارزش انتقال ثروت از جنوب به شمال در هر سال معادل ۲.۲ تریلیون دلار است. برای مقایسه کافی است بدانید که این رقم پانزده برابر مقداری است که برای رفع گرسنگی در جهان مورد نیاز است.
بیشتر بخوانید: چرا شکاف طبقاتی عمیق شد؟
محاسبه این مقدار از سال ۱۹۶۰ تاکنون نشان میدهد که در این بازه ۶۲ تریلیون دلار از جنوب جهانی به شمال جهانی منتقل شده است. با احتساب نرخ رشد کشورهای جنوبی در این بازه، میتوان ارزش واقعی این غارت را محاسبه کرد: ۱۵۲ تریلیون دلار.
در واقع میتوان گفت که رشد اقتصادی کشورهای شمال جهانی، یعنی امریکا، کانادا، استرالیا، نیوزیلند، اسراییل، ژاپن، کره شمالی و کشورهای ثروتمند اروپایی در مقیاس وسیع به تداوم جریان مالی از سوی کشورهای جنوب جهانی وابسته بوده است. در جنوب، کشورها بهطور میانگین ازای هر یک دلار کمک خارجی که دریافت کردهاند، ۱۴ دلار از دست دادهاند.
اقتصاددانان نئوکلاسیک پایین بودن دستمزدها در جنوب جهانی را طبیعی میدانند، اما در مقابل اقتصاددانان نظریه وابستگی معتقدند این اتفاق ناشی از قدرت سیاسی است.
کشورهای ثروتمند در فرآیند تصمیمگیری بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول انحصار دارند، از قدرت زیادی در سازمان جهانی تجارت برخوردارند، از قدرت خود برای دیکته کردن سیاستهای اقتصادی به کشورهای دیگر استفاده میکنند و ۹۷ درصد از حق اختراعهای جهان را نیز در اختیار دارند. دولتهای ثروتمند و شرکتهای بزرگ از این قدرت برای کاهش نرخ دستمزد و قیمت مواد اولیه در کشورهای جنوب جهانی استفاده میکنند که به آنها امکان میدهد از طریق تجارت به سود خالص دست پیدا کنند. در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی، اجرای سیاستهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در کشورهای فقیر به کوچک شدن بخش رفاه اجتماعی، کاهش دستمزدها و کاهش حقوق کار منجر شد که در نهایت قیمت نیروی کار و منابع اولیه را کاهش داد.
بنابراین اکنون جهان در یک چرخه قرار دارد: جنوب جهانی شمال را ثروتمند و شمال از این ثروت برای فقیرتر کردن جنوب استفاده میکند.
نویسنده: علی اسدیخمامی