اقتصاد۲۴- بخشهایی از گفتگو با با حجت الاسلام و المسلمین علی یونسی در پی میآید:
اولین بار که بنده با شهید بهشتی ملاقات کردم به چند سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در خانه شهید قدوسی بر میگردد. من به عنوان یکی از تحصیل کردگان مدرسه شهیدین، منتظریه یا حقانی (همه این سه اسم به یک مدرسه اشاره دارد) بودم و شهید بهشتی مسئول عالی این مدرسه بود. مدرسه کاملا توسط شهید قدوسی اداره میشد، ولی مسئول نهایی آیت الله دکتر شهید بهشتی بود. ما طلاب این مدرسه بیشتر با شهید قدوسی اداره میشدیم و مأنوس بودیم و در سال چند بار با شهید قدوسی در وقتهای خاصی ملاقات میکردیم.. از ما پرسیدند که چرا شما با برادر عزیزمان آقای مصباح که مدرس خیلی خوبی است مخالف هستید؟! اما همه ما گفتیم، ما با ایشان مخالف نیستیم، بلکه با طرز تدریس و برخورد ایشان با مخالفین خودش مخالف هستیم.
*آیت الله مصباح یزدی شدیدا مخالف شخصیتهایی مثل مرحوم شریعتی، آیت الله طالقانی و به طور کلی روشنفکران انقلابی آن روز مخالف بود و با این کار مخالف بود که طلاب به فعالیتهای سیاسی وارد شوند. ایشان اعتقاد داشتند طلبهای که وارد مبارزات سیاسی شود ممکن است دستگیر شود و به زندان برود و در زندان تحت تأثیر گروههای مارکسیستی قرار بگیرند و لذا این کارها این مصلحت نیست. در هر صورت آیت الله مصباح یزدی مخالف مبارزات و فعالیتهای طلبهها بودند و همین باعث شد که طلبهها به دو گروه تقسیم شوند.
*{در پاسخ به این سوال که از همدرسهای مطرح شما که در آن دوره در مدرسه حقانی درس خوانده اند و بعدا در نظام جمهوری اسلامی به مسئولیت رسیدند چه کسانی را میتوانید نام ببرید؟ }: من شاید معذور باشم اسم همه را ببرم. شهید شاهچراغی یکی از شاگردان خوب ایشان بود که مسئول کیهان بودند و کیهانی که امروز ما میبینیم به شدت گرفتار افراط و تفریط شده، موقعی این اتفاق افتاد که این شهید را از دست دادیم و چنانچه شهید شاهچراغی در آنجا بود این اتفاق نمیافتاد.
*آقای خاتمی هم در بعضی از دروس مدرسه حقانی حضور داشتند. در درس آیت الله شبیری که درایه و علم رجال تدریس میکردند آقای خاتمی هم بودند و من هم این افتخار را داشتم که در آن درس شرکت کنم. یعنی در این که آقای خاتمی تحت نظر و اشراف آقای بهشتی تحصیل میکردند تردیدی نیست.
همان موقع تلفن سیاسی آیت الله گیلانی به صدا در آمد. آیت الله گیلانی گوشی را برداشتند و بعد از سلام چند بار «چشم» گفتند. بعد گفتند حاج احمد آقای خمینی بود و از طرف امام پیام دادند که «این روزها که قضات عصبانی هستند قضاوت نکنند». این نوع مسائل را شما در کجا سراغ دارید؟! در حالی که ما آن روزها در جنگ داخلی بودیم. اما همان روز وقتی هنوز ساعت اداری شروع نشده بود امام خمینی (س) به قضات توصیه کردند تا زمانی که عصبانی هستید قضاوت نکنید.
*انقلابیون تنها بودند و امام با جمع معدودی این راه سخت را طی کردند و خیل عظیم متحجرین، واپس گرایان و متعصبین مخالف انقلاب بودند. البته وقتی همه مردم وارد انقلاب شدند آنها هم آمدند و خانه را تصرف و آنها را بیرون کردند و امروز جایی برای افکار بهشتیها و مطهریها نیست. برای اینکه خانه به تصرف همان مخالفین در آمده و این مشکل ما است. این مشکل است که در انتخابات به این شکل ظهور پیدا میکند که همه یاران امام خمینی (س) و انقلاب را طرد میکنند. این مشکل است که یک نفر روحانی با افتخار میگوید من به شورای نگهبان رفتم و قانع کردم که هاشمی رفسنجانی باید رد صلاحیت شود. برای اینکه خانه در تصرف همانهایی قرار گرفته که مخالف امام خمینی (س)، انقلاب اسلامی، بهشتی و شهید مطهری بودند.
*{ درباره بحث نفوذ و خرابکاری در اماکن هستهای و ترور دانشمندان هسته ای}: نفوذ در دهه ۶۰ متفاوت بود برای اینکه یک خانواده با هم مبارزه میکردند و نفوذ در همدیگر عادی بود. یک جنگ داخلی صورت گرفت و نفوذ آسان بود، ولی حدود ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال مبارزه و کشور از همه نفوذهای گروههای تروریستی پاکیزه شد. ولی از نفوذ سرویسهای اطلاعاتی و مخصوصا اسرائیل غفلت شد. ۱۰ سال اخیر متأسفانه نفوذ موساد در بخشهای مختلف کشور به حدی است که جا دارد همه مسئولین جمهوری اسلامی برای جان خودشان نگران باشند. متأسفانه سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی به جای اینکه آنها را شناسایی کنند به جان خودیها افتاده اند.
بیشتر بخوانید: رای خاتمی در انتخابات آینده قابل تکرار است؟
غفلت از موساد سبب شده که نفوذ کند و این گونه ضربه بزند. به گونهای که صریحا مسئولین جمهوری اسلامی را تهدید کند. برای من به عنوان فردی که مدتی در وزارت اطلاعات کار کرده ام بسیار دردآور هست. در زمان ما و قبل از ما چنین نفوذهایی وجود نداشت و آنچه که میگفتند کار اسرائیل است ثابت شد که نبود. شروع شده بود و اگر این مسیر ادامه پیدا میکرد حتما این اتفاق نمیافتاد. ولی بعد از ما به دلیل رقابت سرویسهای اطلاعاتی، موازی کاری که در وزارت اطلاعات رخ داد و سازمانهای جدیدی که در مقابل وزارت اطلاعات ایجاد شد، وزارت اطلاعات را تضعیف کردند.
آن سازمانهای جدید و موازی وزارت اطلاعات به جای اینکه با نفوذ مبارزه کنند مشغول کنترل و مبارزه با خودیها شدند. میدان برای نفوذ سرویسهای جاسوسی دنیا باز شد و امروز ما حق داریم برای همه جا و هر اتفاقی که رخ بدهد نگران باشیم. باید به گذشته برگردیم. باید موازی کاری و رقابت را پایان داد و اولویتهای سرویسهای داخلی ما مشخص شود. مبارزه با نفوذ باشد نه عناصر داخلی که منتقد و معترض هستند. الآن برای خیلی از سازمانهای اطلاعاتی ما کنترل و مواظبت عناصر داخلی است و نفوذ دشمن نیست.
دوم اینکه همیشه و در همه جای دنیا نفوذ سرویسهای جاسوسی در احزاب، سازمانها و گروههای افراطی آسان است. برای اینکه معیار گروههای افراطی مانند داعش، القاعده و همه گروههای افراطی فقط افراط و تندروی است. کسی که مانند آنها حرف بزند، جنایت کند و اقدام کند برای آنها کافی است. این برای آنها نقطه قوت و برای نفوذ نقطه ضعف است. یعنی هر سرویس جاسوسی و اطلاعاتی عناصر بیمار و افراطی را از میان خودشان یا جای دیگر پیدا میکنند و در سازمانهای افراطی نفوذ میدهند و هرچه آنها تندتر عمل کنند بالاتر میروند و هرچه جنایت بیشتری کنند ارتقاء پیدا میکنند؛ خیلی راحت است.
اگر افراد چاپلوس و افراطی را تعطیل کنیم دروازه ورود نفوذیها بسته میشود
*این حرف من را همه کسانی که مسئولیت اطلاعاتی داشته اند میفهمند که همه گروههای افراطی یا اصل گروه را سازمانهای جاسوسی ایجاد کرده اند و یا در آنها نفوذ میکنند. برای مبارزه با نفوذ چند کار باید کرد. اول اینکه همه جریانهای افراطی و تندرو را باید تعطیل کرد و کسانی که متملق، چاپلوس و تحریک کننده هستند و مدام به اختلاف و دشمنی دعوت میکنند را باید دور کرد. کسانی که سخنرانی میکنند و مدام افراد یک جریان را میکوبند. کسانی متملق و چاپلوس هستند. این تیپ افراد هستند که به راحتی میتوانند بالا بیایند. اگر میخواهید نفوذ را تعطیل کنید اینها را تعطیل کنید.
اگر افراد متملق، چاپلوس و افراطی را تعطیل کنیم دروازه ورود نفوذیها راحت بسته میشود. ولی متأسفانه الآن میبینیم هرکس شعار تندتری بدهد، اقدام تندتری بکند و عملیات تندتری داشته باشد بیشتر بالا میرود و در کنار او افرادی هم بالا میآیند. راه نفوذ دشمن این است.