اقتصاد۲۴- همیشه پلیس بالای سر جسد حاضر میشود تا بتواند قتلی را کشف کند. کارگاهان و بازپرس جنایی از بررسی صحنه قتل به کشف جرم و معرفی قاتل میرسند، اما هستند قتلهایی که جنازه مقتول هیچگاه پیدا نشده و قاتل یا جنازه را با اسید سوزانده، یا مثله کرده و هرچه پلیس گشته است نتوانسته جنازهای را پیدا کند. البته در سالهای اخیر چند پرونده اعتراف دروغین به قتل داشتیم که خیلی زود دروغ برملا شد.
یکی از جنجالیترین پروندههای سالهای اخیر قتل غزاله از سوی دوست پسرش آرمان بود. پروندهای که با گذشت ۸ سال از قتل دخترنوجوان، هنوز جنازه غزاله پیدا نشده است. آرمان پسر ۱۸ ساله در یک سفر خانوادگی به ترکیه با غزاله آشنا میشود و دوستی آن دو روی کشتی تفریحی شکل میگیرد. چند ماه بعد غزاله وقتی به خانه آرمان میرفت نمیدانست چه سرنوشت شومی در انتظارش است. آرمان بعد از رسیدن غزاله با او درگیر میشود و با چند ضربه میله بارفیکس دختر مورد علاقه اش را میکشد.
پسر جوان جسد غزاله را داخل چمدان گذاشته و بعد هم جسد را داخل سطل زباله دور میدان مادر میاندازد.
با دستگیری آرمان به اتهام قتل او محاکمه و به قصاص محکوم شد، اما هیچگاه جسد دختر نوجوان کشف نشد. با گذشت ۸ سال از جنایت تنها خواسته خانواده غزاله پیدا کردن ردی از او و قصاص قاتل است، اما آرمان در برابر اینکه چه بلایی سر جسد آورده است، فقط میگوید جسد را داخل سطل زباله میدان مادر رها کردم.
این پرونده هنوز در جریان است و آخرین مهلت خانواده به آرمان در حال سپری شدن است. باید دید آیا پسر جوان اعدام میشود یا خانواده غزاله حاضر میشوند او را ببخشند. این پرونده جنجالی جنایی تا سه ماه آینده به نتیجه میرسد.
بیشتر بخوانید: قتلعام یک خانواده در خوزستان توسط داماد
سال ۹۴ مرد میانسالی به دادسرای امور جنایی رفت و مدعی شد دو سال از برادرش خبر ندارد و نمیداند چه بلایی سر او آمده است. این مرد به بازپرس جنایی گفت: من ساکن آلمان هستم و برادرم کامران در ایران تنها زندگی میکرد. او ۳۴ سال قبل دختری را به فرزندخواندگی قبول کرد. او مرد پولداری بود و من دو سالی است که از او بی خبر هستم و حالا که از آلمان آمده ام میخواهم بدانم چه بلایی سر برادرم آمده است.
با این شکایت تحقیقات آغاز شد و بررسیهای اولیه نشان داد آتوسا دختر خوانده کامران خانه او در تهرانپارس را فروخته و حقوق بازنشستگی پدر خوانده اش را میگیرد. بررسیهای بیشتر نشان داد او به همراه مرد جوانی در شمال زندگی میکند. با دستگیری آتوسا و مرد جوان به نام ناصر دستگیر و به تهران منتقل شدند. آتوسا همان اول به قتل پدرخوانده اش از سوی مرد مورد علاقه اش اعتراف کرد و گفت از وقتی فهمیدم دختر خوانده کامرانم او رفتارش با من تغییر کرد. روز حادثه ناصر من را به خانه رساند، اما پدر خوانده ام با من درگیر شد، ناصر که الان همسرم است صدا را شنید آمد داخل و با گلدان بلور ضرباتی به کامران زد که او کشته شد.
در ادامه ناصر با اعتراف به قتل پدرخوانده همسرش اعتراف کرد و گفت: جسد را با بشکهای اسید به کارگاهم در پاکدشت بردم و دو هفته جسد را در بشکه اسید انداختم، بعد هم بشکه اسید را در رودخانه قرچک رها کردم.
با این اعترافات تحقیقات ادامه داشت تا اینکه مشخص شد جسد پیرمرد در اسید حل شده است و چیزی از جسد او به دست نیامد.
اردیبهشت ماه امسال تراژیکترین قتل ایران برملا شد و یکی از عجیبترین قتلهای کشور رخ داد. در این جنایت پدر و مادر بابک خرمدین کارگردان او را کشته و بعد جسد آقای کارگردان را مثله و در چند سطل زباله در غرب تهران انداختند. ۲۴ ساعت بعد از جنایت با کشف انگشتان بابک در سطل زبالهای در شهرک اکباتان پلیس پدر و مادر او را بازداشت کرد. اکبر ۷۶ ساله با اعتراف به قتل بابک گفت: او اذیتمان میکرد من هم با همدستی زنم او را کشتم و جسدش را مثله کردم.
۴۸ ساعت از بازداشت پدر بابک نگذشته بود که او اعترافات هولناکی کرد و گفت: من فرامرز دامادم را در سال ۹۰ به خاطر اینکه مشکلات اخلاقی داشت کشتم و بعد هم جسدش را مثله کرده و در چند سطل زباله انداختم. همسرم از تمام قتلهای من خبر دارد و با من همکاری میکرد.
سال ۹۷ بود که آرزو غرق در فساد و اعتیاد شده بود به همین خاطر او را هم مثل شوهرش فرامرز کشتم و جسدش را مثله کرده و در سطل زباله انداختم. بابک را هم اگر در سطل نزدیک خانه نمیانداختم هیچ وقت راز قتل هایم لو نمیرفت.
اوایل مهرماه سال ۹۰ مرد میانسالی به پلیس آگاهی رفت و از گم شدن دخترش خبر داد. مرد میانسال در شکایتش گفت دختر ۳۵ ساله ام برای رفتن به محل کار صبح زود از خانه خارج شد، اما دیگر به خانه برنگشت. همه جای شهر را گشتیم، اما ردی از او به دست نیامد.
در ادامه ماموران متوجه شدند دختر جوان آخرین بار سوار خودرو یکی از مردان محل شده است. با دستگیری مرد ۴۲ ساله او منکر هرگونه اطلاع از سهیلا شد، اما بالاخره اعتراف کرد و گفت: من با دختر جوان ارتباط تلفنی داشتم، آن روز او را سوار کردم و به حاشیه شهر بردم، ولی برق ۶ النگویش من را گرفت. با او درگیر شدم و اول او را خفه کردم، بعد النگوها را در اوردم و جسدش را داخل سد انداختم. با این اعترافات تلاش برای یافتن جسد سهیلا آغاز شد، اما هیچگاه جسد دختر جوان کشف نشد.
منبع: جامعه ۲۴