اقتصاد۲۴- همه چیز از یک دود تریاک شروع شد، خودش میگوید اوایل فقط تفننی با دوستانش بافور میکشید و خیلی آلوده مواد نبود، اما روزی که به خودش آمد دید که دیگر تریاک جوابگویش نیست و به دنبال چیز دیگری میرود تا روح ناآرامش را آرام کند.
اولین کام را از پایپ شیشه کشید و فکر کرد که به آنچه میخواسته رسیده، اما زندگیاش را سر قمار مواد از دست داد و دیگر کشتیگیر و کارمند دولت نبود و از این پارک به آن پارک دربهدر چند صوت شیشه بوده است.
عباس از زندگی اش با مواد و بلاهایی که سرش آمده است، میگوید.
*خودت را معرفی کن؟
-عباس ۶۴ ساله هستم. خدا رو شکر بعد از ترک زندگی ام را پس گرفتم و با خانواده زندگی میکنم و دو فرزند ۳۰ و ۲۷ ساله دارم.
*اولین بار چه شد که مواد مصرف کردی؟
-پدر من پیر بود و گاهی در خانه بافور میکشید، من آن روزها جوان بودم و تازه کار دولتی پیدا کرده بودم و در ورزشگاه کارگران کشتی میگرفتم. این تریاک کشیدن پدرم من را وسوسه کرد، اما جلوی خودم را گرفتم. یک روز بچه محلها داشتند بافور میکشیدند و به من تعارف کردند. من هم کشیدم و دیدم چقدر سرحالترم و بهتر کار میکنم و کشتی میگیریم.
*بعد چه شد؟
-کمکم از تریاک خوشم آمد و هرازگاهی برای انرژی گرفتن با بچه محلها تریاک میکشیدم. ۸ ماه تفریحی میزدم، اما به خودم آمدم و دیدم بدون تریاک دیگر حوصله تمرین ورزشی و کار را ندارم.
*چند ساله بودی؟
-۲۳ سالم بود آن زمان که دیگر کار از کار گذشت و من معتاد شدم.
*فقط تریاک میکشیدی؟
-تا قبل از آمدن شیشه بله، اما به محض ورود شیشه به ایران آلوده به شیشه و کراک شدم.
بیشتر بخوانید: روایت بچه پولداری که معتاد و کارتن خواب شد
*خانواده ات کی فهمیدند معتادی؟
-فقط همسرم میدانست تریاک میکشم و هیچ وقت جلو بچه هایم مواد مصرف نمیکردم تا اینکه شیشه کوفتی زندگی ام را داغون کرد.
*چرا؟
-از تریاک خسته شده بودم، تا اینکه دوستم گفت عباس مخدری به اسم شیشه و کراک آمده که بزنی میری فضا و حال خوبی دارد. من هم اولین بار کراک را امتحان کردم، اما دیدم همه میگویند کراک بد است و بدن آدم کرم میگذارد برای همین رفتم سمت شیشه، اولین بار که شیشه کشیدم خوشم آمد و کار به جایی رسید که هرجا شیشه بود من مثل سفینه آنجا فرود میآمدم. من دیگر بنده شیشه شده بودم و نمیتوانستم دل بکنم.
*چند بار برای ترک اقدام کردی؟
-۸ بار کمپ و خود درمانی کردم و فایده نداشت.
*چه شد به فکر ترک افتادی؟
-بچه هایم این اواخر فهمیده بودند بابایشان شیشهای است، یک روز پسرم آمد گفت بابا شیشه خوبه؟ منم میخواهم بکشم. منم، چون خودش تجربه کند فندک و پایپ دادم بکشد، وقتی پسرم اولین دود را گرفت تمام تنم لرزید، فکر نمیکردم بکشد. آنجا بود که تصمیم گرفتم ترک کنم.
*ترک کردی؟
-به پسرم گفتم قول میدهی من ترک کنم تو سمت مواد مخدر نروی؟ او گفت تو ترک کنی منم نمیکشم، همانجا بود که به بهترین دوستم گفتم مرا ترک بده و او هم کمک کرد تا از این منجلاب خارج شوم.
*بعد چه شد؟
-پسرم هم دیگر لب به مواد مخدر نزد و الان ۱۰ سال است که ترک کردم و نگهبان یک کارخانه هستم.
*باز سمت مواد میروی؟
-هرگز. من زندگی ام را با مواد قمار کردم، روزهای خیلی بدی بود، نمیخواهم آن سالهای سیاه تکرار شد. پدر و مادرم فوت کردند، اما من پی مواد و نشئگی بودم. زندگیام داشت به لحظه آخر میرسید و من غافل بودم. الان ۱۰ سال است حتی سیگار هم نمیکشم. خدا رو شکر پاک پاک هستم.
منبع: جامعه ۲۴