به گزارش جامعه ۲۴، مهرماه امسال دختری در سنندج توسط پدرش به قتل رسید و جنازه او به آتش کشیده شد. گلاله نوعروس دیگری بود که تیرماه توسط نامزدش در سقز به قتل رسید. تمامی این قتلها بخشی از خشونت علیه زنان است که از آن به قتلهای ناموسی تعبیر میشود.
قتل ناموسی یکی از زیر مجموعه قتلهای خانوادگی است؛ قتل زنان به دست مردان خانواده به دلیل ننگین کردن حیثیت و آبروی خانواده را به اصطلاح قتل ناموسی میگویند. به عبارتی دیگر قتل ناموسی قتلی به بهانه آنچه دفاع از شرف، حیثیت و آبرو نامیده میشود، است.
به نظر میرسد این قتلها محدود به روابط جنسی زنان خارج از عقد است در حالی که آبرو یک بیان و مفهوم کلی است که بنابر وضعیت فرهنگی خانواده و جامعه اطرافش مصادیق بسیار دارد. در این سالها شاهد بودیم که فارغ از روابط جنسی خود خواسته زنان، مواردی از جمله فرار از خانه یا مورد تجاوز قرار گرفتن، تن ندادن به ازدواج اجباری و حتی ابراز عشق به مردی که قصد ازدواج با او را دارند نیز منجر به چنین قتلهای خشونت باری شده است.
اخبار مربوط به قتلهای ناموسی در سالهای اخیر بازتاب گستردهای داشت. عدهای بر این باور بودند که قتلهای ناموسی روبهافزایش است و عدهای نیز توجه جامعه به این پدیده را نتیجه رسانهای شدن این جرائم میدانستند. فارغ از افزایش آمار یا توجه رسانهای به این قتلها این پرسش مطرح است که چه زمینههایی در افزایش وقوع این جرائم نقش دارد؟
بیشتر بخوانید: قاتل به صحنه جنایت برگشت و دستگیر شد
ایسنا با استناد به گزارشی دانشگاهی اعلام کرده است که سالانه بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد قتل ناموسی در کشور رخ میدهد. در سال ۹۳ معاون وقت مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران ۲۰ درصد از کل قتلها در ایران را به مسائل ناموسی مربوط دانست و همچنین گفت که نزدیک به ۲۵ درصد از مقتولان در ایران را زنان تشکیل میدهند که ۶۱ درصد آنان توسط بستگانشان به قتل رسیدهاند.
بررسی تک ساحتی چنین پدیدههایی که حرمت جان را در جامعه چنین خشونتبار تقلیل داده است امری خالی از فایده است، لذا ناگزیر هستیم که به بررسی همه جانبه این جرائم از پیش از وقوع تا اعمال مجازات توسط نهادهای قضایی بپردازیم.
در قوانین کیفری در ارتباط با قتلهای ناموسی میتوان به صراحت گفت که قوانین کشور نهتنها قوانین بازدارندهای برای مرتکبین به چنین قتلهایی نیست که اتفاقا قوانینی حمایتگرانه از مرتکب است.
سیستم قضایی در رسیگی به جرائم، اصولی مفصل برای اثبات ادله دارد حال این پرسش به وجود میآید که چگونه مرد به تنهایی میتواند در لحظه، علم به تمکین یا عدم تمکین همسرش پیدا کند و قابل استناد هم باشد؟ این میتواند یک ایراد شکلی به ماده قانونی باشد. ضمن اینکه قانون مجازات اسلامی، حق چنین خشونتی را برای مرتکب چنین جرائمی به رسمیت میشناسد.
همچنین در ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی تصریح شده است که پدر و جد پدری به خاطر کشتن فرزند قصاص نمیشوند.
فارغ از اینکه چقدر با مجازات قصاص موافق یا مخالف هستیم در شرایط کنونی و با قوانین موجود این یکی از فاحشترین تبعیضهای قانونی در حمایت از خشونت مردان خانواده علیه زنان است. این حتی یک صیانت قانونی از والدین نیست بلکه اختصاص به پدر خانواده و جد پدری دارد. همین امر سلطه و خشونت را تا درجه قتل برای مردان خانواده مشروعیت میبخشد.
با مطالعه بسیاری از این پروندهها به سادگی میتوان دریافت که بسیاری از آنان قبل از ارتکاب جنایت در حین ارتکاب جنایت و حتی پس از ارتکاب جنایت دچار تردید یا عذاب وجدان و حتی اندک اندوهی نشدند چرا که باور به پاسداری از حیثیت و آبرو چنان در وجودشان ریشه کرده که لحظهای دچار تردید نمیشوند. حال این پرسش مطرح است که این فقدان احساس ندامت یا عذاب وجدان ناشی در مرتکبین چنین قتلهایی ناشی از اختلات روانی آنها است یا ریشه در باورها و ارزشهای شخصی و فرهنگی آنها دارند.
آرش دانش، روانپزشک، در رابطه با زمینههای روانی مرتکبین به قتلهای ناموسی اظهار کرد: افراط در هر ایدئولوژی منجر به تفکر هذیانی میشود اینکه باور داشته باشیم اندیشهای صد درصد درست است، میتواند منجر به رفتار افراطی از رخ دادن جرائمی مانند قتلهای ناموسی تا عملیات انتحاری شود.
وی با بیان اینکه یکسری اختلالات روانپزشکی میتوانند منجر به هرگونه قتلی شود، گفت: اینکه مرتکبین چنین قتلهایی الزاما اختلال روانپزشکی دارند درست نیست؛ با این حال هر اختلال روانپزشکی همچون افسردگی شدید، انواع سایکوزها(روانپریشی) یا جنون میتواند فرد را مستعد چنین جرائمی کند. گروه اندکی از سایکوزها هستند که میتوانند ارتباط مستقیمی با مرتکبین قتلهای ناموسی داشته باشند مثلا آنها که هذیان بی وفایی دارند.
وی یادآور شد: فراگیرتر از همه اختلالات روانپزشکی به نظر میرسد که ارزشها و باور افراطی به اینها فرد را به ارتکاب چنین جرائمی سوق میدهد و اتفاقا تأیید و تحسین جامعه را به دست آورد. این افراد ممکن است اختلال روانپزشکی نداشته باشند، اما بر اساس تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامت روان، این گروه افراد سالمی نیستند چرا که افراد سالم نباید امنیت خود و دیگران را به خطر بیندازند.
این روانپزشک در رابطه با فقدان عذاب وجدان یا احساس ندامت در میان مرتکبین به قتلها ناموسی، گفت: اگر فرد افسردگی شدید یا اختلالات خلقی دیگری داشته باشد یا به واسطه مصرف شیشه دچار افکار هذیانی شود و در معرض چنین اقدامی قرار گیرد بیشتر احتمال دارد احساس ندامت و گناه را تجربه کند، اما عمده افرادی که اختلال روانپزشکی ندارند و مبتنی بر ارزشها و باورهای خود دست به قتل میزنند یا اختلالات روانپزشکی مزمن مانند سایکوز دارند بینشی نسبت به بیماری خود و کارهایی که انجام میدهند پیدا نمیکنند در نتیجه احساس ندامت و عذاب وجدان را به ندرت تجربه میکنند.
با نگاهی کلانتر میتوان دریافت که مرتکبین چنین جرائمی خود قربانی یک جریان متعصب و سنتی هستند؛ باورهای غلط و به غایت افراطی که منجر میشود زنان برای خروج از این چرخه خشونت، تبعات شدیدتری را متحمل شوند. باید دانست که مخاطب مرتکبین چنین قتلهایی جامعه است یعنی فرد مرتکب برای پاسداری از حیثیت خود نزد جامعه دست به چنین عمل خشونتباری میزند.
پرواضح است که هریک از ما برای به تعادل رساندن یک جریان افراطی با به رسمیت شناختن عاملیت زنان و زدودن نگاه مالکانه مردان بر زنان خانواده، سهم قابل توجهی در کاهش چنین جرائم هولناکی داریم.