به گزارش جامعه ۲۴ - هنوز از قتل بابک خرمدین توسط والدینش یکسال نگذشته، اما آثار آن بر اذهان همچنان ادامه دارد، چند ماه بعد از قتل بابک خرمدین در تهران، اینبار در سنندج فائزه به آتش کشیده شد، سال گذشته نیز رومینا اشرفی در گیلان جان خود را از دست داد. تمامی آنها یک پیرنگ مشترک دارد؛ فرزندکشی.
فرزندکشی ممکن است ناشی از یک روانپریشی مشترک باشد، روانپریشی که پدر یا مادر را وا میدارد تا پاره تن و عزیزترین خود را بکشد.
افسون صانعی، رواندرمانگر در رابطه نقش روانپریشی در فرزندکشی، گفت: در طبیعت و میان دیگر جانداران، حیوانات شکارچی، نه از عمد که از روی غریزه و برای بقای حیات خود، اقدام به کشتن میکنند، ولی همین شکارچیها هم، همنوعان خود را نمیکشند. عقل متفکر و قدرت تصمیمگیری از عوامل ممیزه انسان از حیوان است. قتل عمد، یکی از قبیحترین این وجه تمایز و از شومترین رخدادهای بشری و از تفاوتهای سیاه و زشت آدمی با حیوانات است.
وی افزود: از دست رفتن جان یک انسان حتی وقتی به مرگ طبیعی یا در اثر حادثهای غیرعامدانه هم رخ دهد، انسانهای دیگر و به خصوص اطرافیان و عزیزان فرد را دچار اندوه و گاهی افسردگی میکند. قتل عمد، پدیدهای است که به هر کیفیت یا دلیلی که رخ دهد علاوه بر نزدیکان فرد، میتواند اذهان افراد دیگر را هم دچار آشفتگی کند و موجب عکس العمل وسیع در جامعه شود. از سویی دیگر خانواده و به خصوص والدین، غالبا جانپناهی امن برای افراد است. یکی از نقاط مشترک جوامع مختلف، روابط عاطفی بین والدین و فرزندان، حتی با وجود تفاوت دیدگاه و مسیر زندگی است و این روابط، یکی از پایدارترین روابط عاطفی انسانها در طول زندگی است و از این رو است که از دست دادن فرزند، دردی جانکاه و غیر قابل پذیرش برای والدین است.
بیشتر بخوانید: قتل دختر ماهشهری به دست مادر
این رواندرمانگر بیان کرد: وقتی زشتی قتل و قساوت قلب یک قاتل در وجود والدین پدیدار شود، پرده سیاه آدم کشی به یک اتفاق هولناک و شوکه کننده بدل میشود نقطه اوج زشتی و پلیدی چنین قتلهایی، در مواردی مثل بابک خرمدین نمود پیدا میکند. پدر و مادری با همکاری هم و در کمال خونسردی نقشه قتل فرزند خود را میکشند و آن را اجرایی میکنند. در این مورد به خصوص، آنچه از خود قتل شوکه کنندهتر بود انجام آن توسط والدین به شکلی بسیار سنگدلانه بود و آنچه از این قساوت سهمگینتر بود، همکاری بدون پشیمانی مادر بابک است که با توجه به عاطفه قوی مادر و فرزندی بسیار غیر قابل درک است.
صانعی بیان کرد: قتلهای زنجیرهای توسط یک زوج (که ممکن است همسر باشند یا صرفا دو نفر باشند) اتفاق چندان نادری هم نیست. این پدیده در دستهبندیهای قدیمی مشکلات روانی، تحت عنوان folie a deux به معنای جنون دوتایی یا روانپریشی مشترک یاد میشد. غالبا یکی از زوجین دچار اختلال سایکوتیک شدید است و علائمی مانند هذیان و توهم دارد و تصور میکند کسی قصد آسیب زدن یا سوءاستفاده از او یا حتی قتل او را دارد یا اینکه فرد یا افرادی را منبع بدی و پلیدی میپندارد و وظیفه خود میداند که او را از بین ببرد.
وی ادامه داد: فرد دوم (زوج) معمولا بخاطر نزدیکی فیزیکی و عاطفی به فرد اول، به خصوص اگر همسر او باشد، بدون داشتن هیچ اختلالی و اکثرا به دلیل قرابت عاطفی متقاعد میشود که هذیان و توهم فرد دیگر، درست و واقعی است و احتمال شک و توهم را به مرور رد میکند. این قرابت و پذیرش میتواند در حدی گسترده شود که فرد، خودش هم در پذیرش یا تشخیص آن علائم با زوج خویش، شریک میشود. این همراهی و پذیرش تنها به صورت لحظهای یا یک مورد نیست و حتی ممکن است که سالها ادامه پیدا کند.
این رواندرمانگر گفت: مطابق اطلاعات ثبت شده در تاریخ روانشناسی موردی وجود دارد که بین سالهای ۶۳ تا ۶۵ میلادی، زن و شوهری، ظرف دوسال، پنج فرزند خود را شکنجه و آزار جنسی دادند و یک به یک آنها را کشتند. این اختلال البته با این اسم از نسخه جدید DSM، (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) حذف شده و زیر شاخه اختلالات سایکوتیک دیگر تشخیص داده میشود.
وی یادآورشد: فرزندکشی، پدیده شومی است که در همه جای دنیا، وجود دارد. مطابق اعلام خبرگزاری ABC News، در استرالیا هر سال بیست و پنج فرزند به دست پدر و مادر کشته میشوند. مطابق آمار مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی در آمریکا، حدود دو و نیم درصد از افرادی که به خاطر قتل دستگیر میشوند پدرانی هستند که مرتکب قتل فرزند شدهاند، اما بهرحال، چون شیوع فرزندکشی کمتر از سایر قتلهاست تحلیل این قتلها، کمی پیچیده و حتی از موردی به مورد دیگر کاملا متفاوت است.
صانعی ادامه داد: با آنکه، به نظر میرسد که پرداختن به یک قبیح اخلاقی و قانونی ممکن است از شدت قبح آن، نزد افکار عمومی بکاهد، ولی از آنجایی که کمبود آگاهی در مورد چنین قتلهایی، بعضی از خانوادهها را در معرض خطر بیشتری قرار میدهد و نسبت به این جنایت هولناک آسیبپذیرتر میکند لازم است که با مطالعات گسترده روانشناسی، جامعه شناسی، جرم شناسی و دیگر حوزههای مرتبط، مطالب به صورت ساده و عامه فهم اطلاع رسانی شود تا از تکرار چنین موارد هولناکی جلوگیری شود.
وی افزود: شناخت و آگاهی نسبت به علائم هشدار دهنده میتواند تا حدودی از وقوع چنین قتلهایی پیشگیری کند و در فراهم کردن خدمات لازم برای افراد در معرض خطر، موثر باشد. به طور مثال شاید اگر رومینا، کودکی که به علل ناموسی به دست پدر خود کشته شد، اطلاعات بیشتری در این زمینه و یا تفاوت مجازات قانونی در موردی که قاتل پدر مقتول باشد با دیگر حالتها داشت قدم در خانهای که محل قتلش شد نمیگذاشت یا حتی اقدامات و ارتباطهای قبلی خود را با این احتمال، به صورت دیگری مدیریت میکرد.
صانعی با بیان اینکه بر اساس مشاهدات و تحقیقات انجام شده، فرزند کشی معمولا وقتی اتفاق میافتد که مجموعهای از عوامل خطرناک با هم همپوشانی دارند، گفت: همپوشانی مواردی مثل اختلالات روانپزشکی، روابط مشکلدار و آسیب دیده خانوادگی، خشونت خانوادگی، مصرف مواد مخدر و گاهی معذوریتها و فشارهای فرهنگی جامعه میتواند منجر به از دست رفتن جان یک انسان، به دست افرادی شود که روزی به او حیات را هدیه کردهاند. از جمله عوامل هشدار دهنده دیگر که نقش به سزایی در بروز فرزندکشی دارد سابقه خشونت خانوادگی و آزار فرزندان است، زیرا آمارها نشان داده میدهند که در هشتاد درصد موارد فرزندکشی، سابقه خشونت خانوادگی وجود دارد. در حدود دو سوم این موارد قاتل، والد مرد (پدر) و در حدود یک سوم باقی قاتل، والد زن (مادر) بوده است.
وی یادآور شد: نکته تاثر برانگیز و البته قابل توجه در این آمارها این مورد است که در بیشتر موارد قاتل مرد، خود فردی است که مرتکب خشونت در خانواده است و قاتل زن، خود قربانی خشونت است. البته خشونت خانوادگی تنها عامل ارتکاب این قتلها نیست، عامل موثر دیگر وجود اختلالات سایکوتیک شدید است.
صانعی افزود: اگر قتل بابک خرمدین، به جای اینکه روایت سرنوشت او باشد، داستان یکی از فیلم هایش بود و توانسته بود با سناریویی عجیب و هراس انگیز، مخاطبان بسیاری در بین منتقدین و گیشه جلب کند و جوایز داخلی و بین المللی کسب کند، اکنون، کمکم از خاطرها محو میشد و تنها در رزومه کارگردان و تاریخ سینما باقی میماند، اما چنین قتلی، به خاطر طریقه انجام آن، قاتلان آن به عنوان والدین و همکاری بین یک زوج، چیزی نیست که جامعه به راحتی از کنار آن بگذرد.
وی بیان کرد: از آنجایی که در مورد بسیاری از اختلالات روانی که منجر به چنین قتلهایی میشوند، تنها منابع قابل مطالعه، مواردی هستند که رخ دادهاند، مخفی نماندهاند و پرونده جنایی برای آنها گشوده شده است. از اینرو باید علاوه بر رسیدگی قانونی به این موارد، امکان مطالعات مرتبط و لازم در مورد آن، به حوزههای مختلف و مرتبط داده شود تا از تکرار چنین موارد هولناکی در جامعه جلوگیری شود. همواره باید این موضوع را در نظر داشت با آنکه بشر در جوامع و ادوار مختلف، به اشتراکات اخلاقی زیاد و ارزشمندی دست پیدا کرده است، ولی سابقه رذالت و قساوت هم کم نداشته است. به همین خاطر، حتی اگر چنین جنایات و قتلهایی اندک هم باشد لازم است با بررسی کارشناسانه و تحلیل آن، راه بر جنایتهای مشابه آینده بستهتر خواهد شد.