جامعه ۲۴ – طی چند روز گذشته، وزیر علوم در احکام جداگانهای محمدباقر قالیباف، علیرضا زاکانی، محمدحسن صادقی مقدم، سید جواد ساداتینژاد، محمدمهدی اسماعیلی و عباس مصلینژاد را به عنوان اعضای حقیقی دوره هشتم هیات امنای دانشگاه تهران به مدت چهار سال و فرهاد رهبر را به عنوان رییس کمیسیون دائمی هیات امنای این دانشگاه منصوب کرد.
در میان این افراد، علیرضا زاکانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و مابقی از دیگر اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران هستند. پیش از این محمدرضا عارف، عبدالناصر همتی، پیروز حناچی، محمدجواد ظریف و بیژن نامدار زنگنه از جمله تعدادی از اعضای حقیقی دوره هفتم هیات امنای دانشگاه تهران بودند و این اولینبار نیست که مقامات و مسئولان کشور نامشان در بین این اعضا دیده میشود.
در پی این اقدام، موجی از اعتراضهای سیاسیون و اعضای هیئت علمی دانشگاه به راه افتاد که به دنبال آن، وزیر علوم در واکنشی اظهار کرد: بحث هیات امنا این است که کسانی انتخاب شوند که بتوانند کمک کنند دانشگاهها در مسیر رشد قرار بگیرند. وی همچنین درباره دلیل انتخاب قالیباف و زاکانی به عنوان اعضای حقیقی هیات امنا دانشگاه تهران گفت: رئیس مجلس آقای محمدباقر قالیباف خودشان عضو هیات علمی دانشگاه تهران هستند و رتبه علمی دانشیاری دارد. همچنین آقای دکتر زاکانی هم یک شخصیت علمی است. علاوه بر اینکه این دو شخصیت علمی هستند، یک شخصیت اجرایی هم هستند که ما با دو هدف که هم علمی بودن و هم اجرایی بودن است این دو نفر را انتخاب کردیم. همچنین میخواهیم آنها از پتانسیل و ظرفیت خود برای گسترش دانشگاهها، رشد و بلوغ علم و فناوری استفاده کنند.
با وجود این توضیحات وزیر علوم، واکنشها و اعتراضها همچنان به قوت خود باقی است. در این بین، مهرداد عربستانی، دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در واکنش به انتخاب زاکانی و قالیباف به عنوان اعضای حقیقی هیات امنا دانشگاه تهران و جایگاه هیات امنا در دانشگاهها گفت: به طور کلی هیات امنا، شورایی است که به منظور اداره عالی و نظارت بر دانشگاهها تعیین میشود و هدف اصلی آن، این است که با اینگونه مدیریت شورایی، منافع و علایق همه ذینفعان دانشگاه در تصمیم گیریها، آیین نامهها و بودجه و شیوه هزینه کرد آن لحاظ شود.
بیشتر بخوانید: انتقاد چمران از زاکانی؟
او همچنین با اشاره به به بند «ج» قانون تشکیل هیاتهای امنا دانشگاهها گفت: بر اساس این بند در قانون تشکیل هیاتهای امنای دانشگاهها، لازم است که اعضای حقیقی از شخصیتهای «علمی»، «فرهنگی» و «اجتماعی» انتخاب شوند که حداقل دو تن از آنها هم عضو هیئت علمی دانشگاه باشند، یعنی به نظر میرسد بنا نیست که سیاستمدارهای حرفهای، حداقل به عنوان اعضای حقیقی، بر چنین مسندی قرار گیرند. البته اعضای حقوقی هیات امنا کماکان و طبعاً به اندازه کافی جنبه سیاسی دارند. با این خوانش، به نظر میآید که در این دوره هم مانند دورههای قبل الزاماً شاخصههایی که در قانون آمده مدنظر بوده باشند و اغلب اعضای حقیقی همچنان از بین شخصیتهای سیاسی و جناحی شناخته شده منصوب شدهاند. به این ترتیب انتخاب اعضای هیات امنا تابعی از نوسان پاندول سیاسی کشور بوده است و در همیشه بر همین پاشنه چرخیده و از این نظر چیزی تغییر نکرده است.
عربستانی توضیح داد: بگذریم که میتوان سؤال کرد که آیا این چنین انتخابهایی با متن قانون و نیت قانونگذار هماهنگ هستند یا خیر؟ همین طور میتوان پرسید حالا چرا پرمشغلهترین مقامات اجرایی و سیاسی برای این منصب که ناظر به اداره یکی از عالیترین نهادهای علمی و آکادمیک کشور است، انتخاب شدهاند؟ این موضوع باعث شد به یاد اصل مقوّم و فراموش شده نهادهای آکادمیک، یعنی آزادی آکادمیک بیفتم، اصلی آرمانی که ضامن انتخاب آزاد موضوع تحقیق و تدریس، پژوهش آزاد و البته روشمند، بیان آزاد، و نقد آزاد و نظاممند در عرصه حیات دانشگاهی است، اصلی که تحقق آن با حضور سیاستمداران، از هر نوع، در راس نهاد دانشگاه، زیر سؤال خواهد رفت.
در راستای مورد پرسش قرار گرفتن این انتصابات و دور شدن هر چه بیشتر از فضای پژوهش آزاد و آزادی آکادمیک، وزیر علوم نیز میگوید: قالیباف و زاکانی از شخصیتهای علمی هستند! اما این پرسش مطرح است که این دو شخصیت چه نقش موثری در توسعه و پیشرفت دانشگاه تهران داشتهاند؟ این درست است که همیشه اینگونه بوده اما برخی از افرادی که در هیات امنا قرار گرفتهاند افرادی هستند که مدیریت اجرایی دارند تا اینکه شخصیتی علمی باشند.
مهمترین مشخصه موجی که طی روزهای اخیر به راه افتاده، به دلیل انتخاب و برخورد گزینشی است. انتصاب مقامات و مسئولان به عنوان عضو حقیقی هیات امنای دانشگاهها همواره مرسوم بوده و هدف هم استفاده از پتانسیل و قدرت نفوذ آنها برای تامین نیازهای مالی و ... دانشگاه بوده است.
این موضوع در سالها و دولتهای قبل نیز وجود داشت. برای مثال پیروز حناچی شهردار سابق تهران، عضو حقیقی هیات امنای چند دانشگاه در تهران از جمله دانشگاه تهران، دانشگاه علوم پزشکی تهران و تربیت مدرس بوده است. همچنین بیژن زنگنه، وزیر نفت هم عضو حقیقی هیات امنای چند دانشگاه از جمله تهران و شریف بوده است. در دانشگاههای سایر استانها نیز این مسئله دیده میشود. همچنین عضویت مقامات و مدیران بخش خصوصی که توان کمک مالی و ... به دانشگاه را داشته باشند نیز مشاهده میشود.
اما آنچه بیش از همه به چشم میخورد، سیر تغییرات در هیأت امنای دانشگاه تهران است که البته بسیار شبیه به روند عضویت اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی است که در طی دورههای مختلف توانمندیهای علمی اعضا به مراتب کاهش پیدا کرده و این در اقدامات راهبردی و برنامهریزیها برای جامعه علمی و بخش علم در کشور، مشهود بوده است.
با این همه اگرچه عضویت صاحب منصبان و افراد با نفوذ، اتفاق جدیدی نیست و بیشتر جنبه حقوقی دارد، اما آنچه که باید مورد توجه منتقدان قرار گیرد و مرتبط با سوابق علمی دو نفر از این میان این اعضاست که اتفاقا سالهاست عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نیز هستند، این موضوع است که با چه ساز و کاری این دو فرد با دارا بودن تحصیلات غیر مرتبط یکی بر مسند و در راس قانونگذاری کشور قرار دارد و دیگری با مدرک پزشکی مدیریت شهر را عهدهدار شده است!
اگر در فضای انتخابات مجلس شورای اسلامی و شورای شهر رقابت و مشارکت بیشتری را شاهد بودیم، انتخاب و حضور این افراد و سایر منتخبان و نمایندگان مجلس و نیز اعضای شورای شهر، موجهتر و قابل دفاع بود که بالاخره در یک فضای رقابتی سالم، این افراد بالا آمده و به این جایگاه رسیدهاند و توجیه منطقیتری داشت اما انتخابات با حداقلیترین مشارکت خود برگزار شد و نتیجه آن شد که دو نهاد قانونگذاری تشکیل شده است که از سوابق علمی و تجربی کمتری برخوردارند.