اقتصاد۲۴- وضعیت اهواز غمگین است. شهر خاکی رنگ شده است. در خیابانهای آن که قدم میزنید انگار در مهی از خاک و فقر قدم برمیدارید. همهچیز رنگ و بویی از فقر و غم و نداری میدهد. فقری که گاهی با نوستالژی دورانی از دسترفته آذینبندی میشود. اکنون به دوران پایان امپراتوری شهری نفتخیز در نفتخیزترین و ثروتمندترین استان ایران نزدیک میشویم. حتی آمارهای جهانی خبر از عدم امکان بازگشت این شهر به دوران قبل از بحران را به ما گوشزد میکنند. خبر تلخ است، اما واقعی است.
آلودگی هوا و حمله بادهای خاکآلود و غبارآلود، بافت جمعیت شهری و روستایی را در خوزستان تغییر داده و جابهجا کرده است. مهاجرت برنامه اصلی متمولان شهر است. کسانی که در کرج و اصفهان و تهران در شهر دوم جاگیر شدهاند، روابط اجتماعی خود را شکل داده و در پی آینده سازی برای خود و فرزندان خود هستند. از این جهت، کرج پیشروتر از شهرهای دیگر است. شرایط آب و هوایی بهتری دارد و مردم محلی آن پذیراتر از شهرهای دیگر هستند. با مهاجرت ساکنین متمول به شهرهای دیگر، مهاجران از روستاها و شهرهای کوچکتر به شهرهایی، چون اهواز و آبادان پناه آوردهاند.
کسب و کار گذشته آنها، اغلب دامپروری و کشاورزی بوده است. آنها با تغییر چشمگیر آب و هوا، محل درآمد خود را از دست دادهاند. این است که زبالهگردی، تکدیگری و دستفروشی شغل امروز کشاورزان و دامپروران دیروز شده است. شهرکنشینی در مناطقی که فاقد تاسیسات آبرسانی و تصفیه فاضلاب وعدم پوشش گیاهی و بی پناه در مقابل سیلاب و یا خشکسالی و مراکز آموزشی و بهداشتی است.
بیشتر بخوانید: توضیحات وزیر کشور درباره اتفاقات اخیر؛ از پرداخت یارانه جدید تا اعتراضات اهواز
صبوری و اعتراض، چارهجویی آنهایی است که امکان مهاجرت ندارند. آنها که ماندهاند به اندرونی خانهها پناه بردهاند؛ کاری که نتیجهای جز افسردگی و دلمردگی مضاعف به همراه ندارد. هوای آلوده، برای نانآورانی که مجبور به رفت و آمد در سطح شهر هستند، نتیجهای جز مریضیهای ریوی و تنفسی به همراه ندارد. این مقاومت، اما چندان مهم جلوه داده نمیشود.
ایستادگی در منطقه و دوام آوردن در برابر کمبود ضروریترین اقلام زندگی، مقاومتی است که چندان از طرف دولتمردان تهراننشین جدی گرفته نمیشود. ماندن آنها همراه با اعتراضهای کوچک و بزرگ در روزهای خاکآلود و غبارآلود است و نادیده گرفتن اعتراضات و روند صعودی آن نتیجهای جز پشیمانی به بار نمیآورد...
یک جستوجوی ساده در اینترنت و در سایتهای خبری نشان میدهد که رسیدگی به مساله گرد و خاکخوزستان در حد اطلاعرسانی باقی مانده است. شباهت تیترهایخبری در مورد این مساله در طول این سالها اعجاببرانگیز است.
همشهری آنلاین در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ با تیتر «منشأ گرد و خاک اهواز کجاست؟» به توضیح این مشکل پرداخته است. خبر آنلاین در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۹۵، با تیتر «گرد و خاک خوزستان را پایانی هست؟» در حل این مساله اظهار ناامیدی کرده است. بقیه تیترها هم کاملا مشابه و شبیه به هم هستند: «توفان خاک بر سر اهواز»، «کانون گرد و خاک اهواز دو برابر وسعت شهر نیویورک»، و «نفس اهوازیها تنگتر میشود، دلیلش همچنان نامعلوم.».
اما علاوه بر اظهار ناامیدی، شاید جمعآوری نکات مشترک این مطالب خالی از لطف نباشد. چند نکته در این مطالب و مطالب نوشته شده به منابع انگلیسی مشترک و قابل تامل هستند. در اینجا این نکات را به تفصیل اضافه میکنم:
اولین نکته مهم این است که بدانیم و آگاه باشیم که توفان خاک و شن اکنون یک پدیده جهانی است و با آن باید بی مرز و بی تعصب برخورد کرد. سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۴ فوریه ۲۰۱۸ برابر با ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، مشکل گرد و خاک را یک مشکل جهانی و رو به وخامت معرفی کرد. این مشکل یک مشکل جهانی بر سر برنامههای پایدارسازی و تاثیرگذار در راه توسعه اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی کشورها شناخته شد. زمین رو به خشک شدن میرود، خاک بسیاری از مناطق رو به نابودی است و کشاورزی در بسیاری از مناطق جهان، امری نابود کننده به حساب میرود.
بر اساس آمار جهانی داده شده در مورد افزایش سنواتی گازهای گلخانهای، و مشکلات رو به وخامت تغییرات اقلیمی، توفانهای خاک نهتنها کم نخواهند شد بلکه باید به انتظار توفانهای بیشتری در اقصی نقاط دنیا باشیم. مساله کاملا فراملی، فرامرزی و فرا قومیتی است. راه مقابله با آن باید به یکی از مهمترین مسائل مورد بررسی مشکلات منطقه تبدیل شود. به این صورت که مشکل گرد و خاک در ایران تنها شامل خوزستان و شامل اهواز نمیشود. اگر امروز گرد و خاک در خوزستان بیشتر است، باید در فرداهایمان انتظار توفان مشابه در دیگر نقاط ایران را داشته باشیم. گرد و خاک در ایران در استانهای خوزستان، سیستان و بلوچستان، و ایلام و در حال نفوذ به شهرهای داخلیتر از جمله تهران، اصفهان و مشهد است.
نکته دوم این است که حساب ما از دیگر کشورهای خاورمیانه جدا نیست. همکاری منطقهای در این مورد باید اولویت باشد. این مشکل، مانند تمام مشکلات مربوط به کشورهای منطقه، در دایره بیکفایتی مدیریتی و ناتوانی سیاسی و اقتصادی سرگردان است. به توفان گرد و خاک، شاید بتوان به صورت یک مشکل سمبلیک و نشانهای از تمام نشانههای مشکلات منطقه نگاه کرد.
گرهای است از هزاران گره اجتماعی- سیاسی موجود. در مقالههای مربوط به این معضل، فرانک بختیاری در تهرانتایمز در تاریخ مردادماه سال گذشته، مقاله جالبی با عنوان «همکاری بدون مرز برای فاجعهای بدون مرز» نوشته است. بر اساس این یادداشت، تولیدکننده اصلی توفانهای خاک سرزمینهایخشک شمالآفریقا، آسیای مرکزی، عراق و عربستان و چین هستند و در حال حاضر، توفان خاک مهمترین چالش فعالیتهای مربوط به توسعه پایدار در این کشورها است. فرانک بختیاری در این گزارش به این نکته اشاره میکند که «به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک، که در آن بیش از ۱۵۱ کشور بهطور مستقیم تحت تاثیر قرار میگیرند، و ۴۵ کشور به عنوان منبع SDS (توفانهای شن و خاک) طبقه بندی شدهاند.
نگاهی گذرا به دیگر مناطقی که مشکلات مشابه را تجربهکردهاند نشان میدهد که میشود طرحهای توسعه منطقه را با پشتیبانی شرکتهای انرژی به پیش برد. شاید تگزاس، با جغرافیای مشابه، نمونه جالبی باشد. به جای گرفتن انگشت اتهام به سمت یکدیگر، به سمت سدسازان سه دهه اخیر، به سمت دزدان آب کرخه و فرات در آنسوی مرزها، به سمت سدسازی عراق و ترکیه، اگر راهکار بلندمدت نداریم، حداقل راهکارهایی کوتاهمدت برای مردم منطقه در نظر بگیریم. اختصاص قسمتی از بودجههای شرکتهای نفتی و انرژی، نه تنها مثبت، بلکه برای دوام پایداری منطقه ضروری است.
در گزارشی از برنامه توسعه متوازن دشت آبادان به این نکته اشاره شده است که دربین سالهای ۱۳۹۸-۱۳۷۲، کشف حوزه نفتی بین ایران و عراق و کویت که به منطقه بینالنهرین معروف است، بالغ بر ۹۸.۵ میلیارد بشکه نفت خام میباشد. این ثروت ملی، که در حال حاضر استخراج و بهرهبرداری میشود، منبع بسیار بااهمیتی برای پیشگیری از توفانهای محلی است. کمک به کشاورزی پایدار در منطقه، بازسازی اکوسیستمهای خشک شده، کاشت گیاهان پوششی و جلوگیری از فرسایش خاک و کاشت درختچهها و عزم ملی برای جنگلزایی، از جمله حرکتهای مثبت برای کمک به اکوسیستم منطقه به حساب میآیند.
اما تا وقتی که راههای پیشگیری هر چه بیشتر وقوع توفان خاک، کارآمد شود، آماده سازی مردم منطقه نکتهای ضروری است. اطلاعرسانی از طرف سازمان هواشناسی کار سختی به نظر نمیرسد. پیشبینی توفانهای گرد و خاک و اطلاعرسانی به موقع (حداقل یک هفته تا سه روز قبل از توفان) حداقل کاری است که میتوانیم برای مردمی که این توفانها را تجربه میکنند، انجام دهیم. به امور اقتصادی مناطق توفانزده توجه کنیم. مرزهای استانی را مرزهایی انسانی ببینیم.
مرزهای قومی و زبانی و منطقهای را نادیده بگیریم. نه در شعار بلکه در عمل به عرب، کرد، بختیاری و قشقایی و فارس به یک چشم نگاه کنیم. به درد دل هموطنانمان رسیدگی کنیم. بخشی از درآمد نفتی را برای تامین نیازهای منطقه در نظر بگیریم. از عدم اعتماد عمومی به مدیریتهای محلی بهدلیل ناتوانیهای مدیریتی و فساد اداری جلوگیری کنیم. مشارکت و همراهی مردم در عدم توسعه کشاورزی و آبیاری بیرویه و کشت محصولات آببر زیاد و مهاجرت بیرویه به مناطق غیر مستعد تنها با اعتماد عمومی و جلب مشارکت آنها امکانپذیر خواهد شد.
در آخر، اشاره به این نکته ضروری است که خوزستان، شاهرگ اقتصادی ایران، آبروی ایران است. به آبروی مردم خوزستان رسیدگی کنیم. شاید سرنوشت ایران بار دیگر در دست سرنوشت خوزستان بیفتد. این یک حقیقت تاریخی است که بارها و بارها سرنوشت کشور در دست سرنوشت مردم این منطقه بوده است. خوزستان و آبادان، تنها نقطهای از خلیج فارس هستند که آب شیرین و شرایط محیط زیستی مساعدی برای جذب گردشگر و بومی دارد. باور کنیم یا نه، وابسته به خاکی هستیم که در حال از بین رفتن است. مردمان خوزستان خسته و ناامیدند، از مردم خوزستان دلجویی کنیم. حال که «اهواز هوا ندارد» تبدیل به سوژهای تکراری شده است، نان و آب را از آن دریغ نکنیم.