اقتصاد۲۴- «مخالفان تلاشهای دیپلماتیک جهت احیای برجام، به برخی از نواقصِ نسخه اولیه توافق برجام اشاره دارند و مخالفتهای خود را نیز بر همین مسائل استوار میسازند. چشم اندازهای پایانی/Sunset Clauses” "که به ایران اجازه میدهند تا استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته را از سال ۲۰۲۶ در دستورکار قرار دهد و در عین حال، غنی سازی اورانیوم را نیز در سطوحی به مراتب بالاتر تا سال ۲۰۳۱ عملیاتی کند، از جمله مهمترین این نواقصِ ادعایی است که مورد اشاره آنها نیز قرار دارد.»
اندیشکده واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک" در گزارشی، ضمن اشاره به روند مذاکرات اتمی وین جهت احیای برجام به طور خاص به این نکته اشاره میکند که آمریکا در چهارچوب معادله مذاکرات مذکور، هیچ گزینه جایگزینی الا به کار گیری دیپلماسی در رابطه با ایران را ندارد و این مساله به ویژه با توجه به وقوعِ تحرکات و تغییرات ژئواستراتژیک در جهان، حامل پیامها و معانی خاصی است و از اهمیت بیشتری برخوردار میشود.
این اندیشکده مطالعاتی همچنین در گزارش خود به طور خاص به این نکته اشاره میکند که برخلاف جنجالهای پیرامون مذاکرات اتمیِ احیای برجام، طیف مخالفِ مذاکرات مذکور در غرب و به طور خاص در اسرائیل، از ارائه هرگونه گزینه معتبرِ دیگری در غیابِ گزینه مذاکره با ایران، عاجز و ناتوان هستند.
اندیشکده واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک در گزارش خود به صورت ویژه به دو سرفصلِ اساسی و مهم اشاره میکند که در ادامه به آنها اشاره میشود.
مخالفان تلاشهای دیپلماتیک جهت احیای برجام، به برخی از نواقصِ نسخه اولیه توافق برجام اشاره دارند و مختالفاتهای خود را نیز بر همین مسائل استوار میسازند. یکی از مهمترین نقصهای نسخه اولیه توافق برجام از دیدِ آن ها، "چشم اندازهای پایانی/Sunset Clauses” " است که به ایران اجازه میدهند تا استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته را از سال ۲۰۲۶ در دستورکار قرار دهد و در عین حال، غنی سازی اورانیوم را نیز در سطوحی به مرابت بالاتر تا سال ۲۰۳۱ عملیاتی کند.
با این حال، مقامهای آمریکایی به دو دلیل اساسی با این دغدغهها و ادعاها مقابله کرده اند. اول اینکه آنها استدلال میکنند که در شرایط کنونی، چشم اندازهای پایانی که منتقدان به آنها اشاره دارند، از مدتها قبل منقضی شده و از این منظر بهترین گزینه برای غرب، بازگشت به نسخه اولیه توافق برجام است؛ و دوم اینکه مقامهای آمریکایی استدلال میکنند که برخی از مهمترین چشم اندازهای لحاظ شده در توافق برجام، اساسا چشم انداز پایانی قابل توجهی ندارند. در این چهارچوب، سازوکارها و مکانیسمهای دقیق و گسترده نظارتی بر برنامه اتمی ایران نیز زمینه را به نحو قابل ملاحظهای جهت مقابله با پیشرفتهای اتمی چشمگیرِ ایران هموار میسازند.
بیشتر بخوانید: مذاکرات وین در بن بست بحران آژانس هستهای
در این چهارچوب، اساسا باید توجه داشت که مساله چشم اندازهای پایانی برای برخی توانمندیهای اتمی ایران، اساسا یک چالش و بحران جدی نیست. در این راستا، رهبران اسرائیلی با هرگونه توافق با ایران و لغو تحریمها علیه این کشور مخالفت میکنند و اساسا با فلسفه انجام مذاکره با ایران نیز موافقت ندارند. آنچه آنها میخواهند، همانطور که در نامه اخیر پنج هزار مقام دفاعی و امنیتی سابق اسرائیلی به بایدن نیز به وضوح به چشم میخورد، وجود یک تهدید نظامیِ معتبر علیه ایران و همچنین تهدید و چشم اندازهای اِعمال تحریمهای به اصطلاح فلج کننده علیه تهران در آینده است.
در این چهارچوب، مخالفان مذاکره با ایران بر این باورند که عملیاتی سازی این موارد، بنیانی قابل توجه را برای ارائه یک "گزینه جایگزینِ معتبر/پلن B " علیه تهران فراهم میکند. در این چهارچوب، مخالفان برجام نیز از دولت بایدن درخواست دارند تا طیف متنوعی از ابزارهای اجبار آمیز و قهری را علیه ایران به نحوی عملیاتی کند که حتی در قالب آنها و در نهایت، استفاده از زور نیز علیه این کشور چندان مطرح نباشد (در واقع، وسعت و گستره تهدیدها خود راهگشا باشند).
با این همه، منتقدان این قبیل طرحها بر این باورند که ارائه این ابتکارها، گزینههای معتبری را علیه تهران پیشنهاد نمیدهند، زیرا به جای جلوگیری از اِعمال زور، احتمالا به حمله نظامی ایالات متحده آمریکا نیاز دارند که انجام یکچنین اقدامی تا حد زیادی به معنای به آتش کشیده شدنِ منطقه خاورمیانه خواهد بود.
مقامهای اسرائیلی به این نکته اشاره کرده اند که اگر غرب با ایران به توافقی دست یابد، آنها خود به صورت یکجانبه علیه توافق مذکور و همچنین ایران وارد عمل خواهند شد و از منافعشان حراست میکنند. با این حال، حتی با وجود مهمات و سلاحهای پیشرفته جهت آسیب رساندن به توانمندیها و تاسیسات اتمی ایران و در عین حاال ریسک و تهدیدِ جدی که اسرائیل با خرابکاری علیه توانمندیهای اتمی تهران برای خود ایجاد خواهد کرد، ایرانیها هیچ هراسی از ابراز مخالفتهای اسرائیل با برنامه اتمی خود و توافق با غرب ندارند و معتقدند اساسا اسرائیل با توجه به شرایط خاص داخلی خود و بی ثبات سیاسی در آن، در کوتاه مدت و یا میان مدت، توانایی چندانی جهت ایجاد خسارت و حمله علیه ایران ندارد.
با این همه، باید توجه داشت که ترس و نگرانیها از چشم انداز وقوع جنگ و درگیریهای فراگیر با ایران موجب شده تا امارات متحده عربی، عربستان سعودی و کویت، در مدت اخیر تنش زدایی با ایران را در دستورکار قرار دهند. اگرچه تمامی این تلاشهای تنش زدایانه دینامیسمهای خاص خود را دارند، با این حال همگی آنها مبینِ خطر و تهدیدی هستند که کشورهای عربی از هرگونه درگیری و جنگ با ایران (ناشی از تقابلِ نظامی میان ایران و آمریکا) احساس میکنند.
اضافه بر این ها، در میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز هیچگونه اجماعی علیه ایران وجود ندارد. در این راستا، قطر و عمان کمکهای زیادی را در چهارچوب میانجی گری در مورد مذاکرات اتمی وین انجام داده اند و امکان دارد این تلاشها را با حمایتهای امارات و عربستان (در پیِ تنش زداییهای اخیر این دسته از کشورها با ایران)، افزایش نیز دهند. بدون تردید این قبیل تلاشها در کنار توسعه همکاریها میان امارات، اسرائیل و آمریکا، همچنان ادامه خواهند یافت و نباید آنها را متضاد با یکدیگر دانست.
آنچه غرب به معنای واقعی کلمه باید از آن در مورد ایران هراس داشته باشند این است که این کشور به این نتیجه راهبردی برسد که باید مناسبات سیاسی و دیپلماتیک خود را به کل با جهانِ غرب قطع کند. باید در نظر داشت که علی رغم تمامی فشارهای اقتصادی و نرخ تورم ۵۴ درصدی در ایران، ایران تاکنون در برابر چالشهای اقتصادی، تاب آوری زیادی را از خود نشان داده است. مسالهای که البته تا حد زیای ناشی از افزایش میزان صادرات نفت ایران در ماههای اخیر است.
در عین حال، ایران چیزی قریب به ۱۰۰ میلیون بشکه نفت خام و میعانات را نیز ذخیره کرده است که اگر توافقی حاصل شود، این کشور به سرعت میتواند آنها را به بازارهای جهانی تزریق کند. به طور کلی، ایران در این زمینه با توجه به افزایش قبال توجه بهای نفت در پی جنگ اوکراین، میدان مانور مناسبی را نیز پیدا کرده است.
این واقعیتها عملا ایران را به این سمت راهنمایی کرده اند که از ارائه امتیازات جدی در قالب مذاکرات اتمی با غرب خودداری کند. در عین حال نزدیک شدنِ مواضع و همکاریهای ایران با محور شرق نیز در ماههای اخیر بیشتر شده است. در این راستا، روندهای منطقهای و بین المللی نشان میدهند که حتی اگر توافقی نیز با محوریت مساله هستهای ایران حاصل شود، بعید است که در روندهای کلان و اصلیِ ژئواستراتژیک و راهبردی، تغییری را ایجاد کند.
البته که این وضع، یک خبر بد برای کاخ سفید است که سعی میکند زمان بخرد تا بلکه بتواند نقاط ناهمگون سیاست خارجی خاورمیانهای آمریکا را ترمیم کند. در این میان، جنگ و درگیری نَه به نفع ایران و نَه آمریکا است و همین مساله خود میتواند انگیزهای جدی جهت نجات مذاکرات احیای برجام از سوی دو طرف باشد. این همان رشته و نخ باریکی است که میتوان به آن امید داشت تا از طریق دیپلماسی بتوان با معادله اتمی ایران برخورد کرد و آن را نجات داد و به نقطهای مطلوب رساند.»