اقتصاد۲۴- سال ۱۴۰۲ صحنه اجرا توافقاتی است که در پایان سال ۱۴۰۱ اخبار آن تمامی عرصهها را تحت تاثیر قرار داد، از جمله ارتباط با عربستان در کنار چین و در آن سوی جهان ارتباط با آژانس بین المللی انرژی اتمی و احتمال از سرگیری مذاکرات با غرب که هر کدام میتواند صحنه جدیدی پیش روی کشور بگشاید. با این وجود سال آینده را اگر سال سیاست خارجی درنظر بگیریم اغراق نکرده ایم.
برای بررسی موضوع فوق و چالشهای سیاست خارجی در سال ۱۴۰۲ گفتگو کردیم با کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته و کارشناس روابط بین الملل، که در ادامه مشروح آنرا میخوانیم:
*سه چالش عمده سیاست خارجی در سال۱۴۰۲را چه میدانید؟ ایا سیاست خارجی در ایران مانند اتفاق ازتباط با عربستان غیرقابل پیش بینی شده است؟
ما یک چالش عام و فراگیر در سیاست خارجی داریم که همانا ناهماهنگی آن با امهات منافع ملی، از جمله رفاه مردم، است. به این معنی که سیاست خارجی در جهت کمک به توسعه اقتصادی و بالا بردن سطح رفاه مردم نیست و گاه حتی مخل آن است.
ذیل این مشکل عام میتوان به پروندههای متعددی اشاره کرد که مهمترین آنها تحریمهای گسترده، تنش در رابطه با برخی از کشورهای همسایه و ادعای همکاری ایران با روسیه در جنگ اوکراین است. پیشبینی پذیری سیاست خارجی که به آن اشاره کردید، اتفاقا نکته بسیار مهمی است. سیاست خارجی هر کشوری زمانی در خطوط اصلی اش قابل پیش بینی است که هدف آن تامین منافع و امنیت ملی باشد.
به این دلیل و بر مبنای نیازهای توسعه اقتصادی و ژئوپلیتیک مشخص یک کشور سیاست خارجی خاص و تقریبا ثابتی باید در دستور کار باشد؛ تا حدی که دست به دست شدن قدرت دولتی در پی انتخاباتها نیز معمولا تغییری در خطوط اصلی سیاست خارجی یک کشور ایجاد نمیکند. اگر سیاست خارجی یک کشور بر مبنای الزامات توسعه اقتصادی و اقتضائات ژئوپلیتیک نباشد و سلایق شخصی یا گروهی مبنای تصمیم گیری در مورد آن باشد، طبعا پیش بینی ناپذیر میشود.
بیشتر بخوانید: اظهارات جدید باقری درباره مذاکرات هستهای
در نتیجه، نه کنشگران اقتصادی و سیاسی داخلی تکلیف خود را برای میان مدت و دراز مدت میدانند و نه واحدهای سیاسی فراملی میدانند که فردا باید انتظار چه چیزی را داشته باشند. همین مثالی که شما زدید یک نمونه گویا است. طی اکثر مقاطع در چند دهه گذشته، بویژه ۷ سال اخیر، نوعی از سیاست بین تهران و ریاض حکمفرما بوده و طی دو سال گذشته نیز میانجیگری بی نتیجه عراق در جریان بوده است.
اما ناگهان و بدون مقدمه، خبری متفاوت از پکن میشنویم. این خبر اگر چه خبر خوبی بود، اما همزمان تاکیدی نیز بر پیش بینی ناپذیری سیاست خارجی ایران بود. در چنین بستری اکنون سوالی که برای کنشگران داخلی و خارجی مطرح است این است که آیا در صورت توافق طرفین در جزئیات و برقراری روابط، آیا میتوانند روی ثبات اوضاع برای دورهای طولانی حساب کنند یا عملکردهای شخصی، جمعی یا جناحی ممکن است دیر یا زود کار را به سر خانه اول برگرداند.
*مسئله ارتباط با غرب با توجه به پایان زمانی برجام به چه شکل ادامه خواهد یافت؟ ایا گسترش روابط با آژانس میتواند مشکلات ایران و غرب را حل کند؟
احیای برجام اگر چه بسیار دشوار شده، اما منتفی نیست. آمریکا اگر چه آنرا اولویت خود نمیداند، اما راه حل دیپلماتیک را همچنان تنها راه حل مسئله هستهای ایران میداند. یکی از مسائل مهم این است که فاصله زیادی تا اکتبر امثال که محدویتها یا تحریمهای موشکی لغو میشوند و تا اکتبر ۲۰۲۵ که در آن بخش اعظم محدودیتها یا تحریمهای برجامی لغو خواهند شد و قطعنامه ۲۲۳۱ خاتمه خواهد یافت و ایران از دستور کار شورای امنیت خارج خواهد شد، باقی نمانده است. سوال مهم این است که آیا غرب حاضر است در چنین شرایطی به برجام برگردد و حربه مکانیسم ماشه را از دست بدهد و دست ایران با سیاست خارجی کنونی اش را برای فعالیتهای موشکی و هستهای بازبگذارد.
بی شک اگر قرار طرفین بر احیای برجام باشد، مسائل موجود بین ایران و آژانس باید حل شود. سفر گروسی گام مفیدی بود و نگرش مثبت او مبنای خوبی برای پرداختن به جزئیاتی فراهم آورده که در جریان مذاکرات فنی باید روشن شود. اگر در این دو مسیری که باز شده یعنی در مسیر عادی سازی روابط با عربستان و حل مشکلات با آژانس پیشرفت ادامه یابد و در باره جزئیات سخت توافق شود، در این صورت میتوان امیدوار بود که در ارتباط با دیگر موانع سخت نیز ممکن است گشایشی حاصل شود. لذا، فعلا نگاهها در سال جدید بر این دو مسیر متمرکز خواهد بود.
*افزایش ارتباط با چین و روسیه و گسترش روابط با شرق ایا یک جبهه جدید در مذاکرات با غرب ایجاد میکند؟
طبعا هر کشوری اختیار سیاست خارجی خود را دارد و مختار است هر نوع جهتی که تشخیص میدهد به سود منافع ملی اش و رفاه مردمش است، اتخاذ کند. اینکه نگاه ایران به شرق باشد، طبعا هیچ ارتباطی به غرب یا دیگران ندارد، همانطور که احیای برجام در سال ۹۴ و ایجاد گشایشی در روابط ما با غرب نیز هیچ ارتباطی به چین یا روسیه نداشت. این را از این جهت گفتم که برخی همیشه گفته اند که چین از ایجاد گشایش در روابط ایران با غرب از ۹۴ به بعد، رنجیده خاطر شده بود.
این برخی توجه ندارند که چین خود بزرگترین شریک تجاری و سرمایه گذاری آمریکا و اروپا است و حق نداشت از رابطه ایران با غرب رنجیده خاطر شود و اصولا حق رنجیدن برای کشوری قائل شدن، نقض استقلال کشور است. و اما از باب روش کار یک چیز قطعی است و آن اینکه توازن در سیاست خارجی ضرورت قطعی دارد و غیرقابل اجتناب است. مثلا شاهدیم که ترکیه و عربستان چه منافع عظیمی از راه ایجاد توازن در رابط خارجی شان به دست میآورند.
*چین چه ظرفیتهای دیگری برای تاثیرگذاری بر سیاست خارجی ایران دارد؟
متاسفانه به نظر میرسد که در ارتباط با ما ظرفیت سلبی یا منفی چین بیشتر از ظرفیت ایجابی یا اثباتی آن کشور است. به این معنی که چین تصور میکند که، چون تنها قدرت بزرگ اقتصادی است که دوست ایران است، ایران چارهای جز راه آمدن با چین ندارد؛ لذا به نظر میرسد که دست خود را برای تحمیل نظراتش در حوزههای مختلف مثل شرایط خرید نفت و کم و کیف رابطه اقتصادی از یک سو و مواردی مثل رابطه ایران با عربستان از سوی دیگر باز میبیند.
در این رابطه، اینکه ما برغم حمایت چین از همه مواضع شورای همکاری علیه ایران، همچنان پذیرفتیم که چین میانجی بین ما و عربستان باشد، قابل توجه است. همچنین قابل توجه است که دو سال میانجیگری عراق راه به جایی نبرد، اما چین توانست ظرف چند هفته ایران و عربستان را به مرحله صدور بیانیه مشترک برساند.
این کاری بود که چین در چارچوب منافع ملی خود انجام داد؛ چراکه امنیت و ثبات در خلیج فارس به عنوان تامین کننده انرژی چین به یک مقوله راهبری در سیاست خارجی چین تبدیل شده است. اگر چه اتفاقی که افتاد برغم ملاحظات مورد اشاره اتفاق خوب و مفیدی بود، اما همیشه الزاما ممکن است چنین نباشد. تنها توازن در سیاست خارجی میتواند مانع چنین معضلاتی در سیاست خارجی یک کشور بشود.