اقتصاد۲۴- موسسه مردمنهاد فرهنگی و اجتماعی اندیشه روشن با اعلام خبر ثبت ملی این باغ، در متنی که در اختیار ایسنا قرار داده عنوان کرده است: این میراث ارزشمند تاریخی و طبیعی را اسلامی ندوشن پیش از درگذشتش به منظور تاسیس باغ فرهنگ و هنر به موسسه مردمنهاد فرهنگی و اجتماعی اندیشه روشن اهدا کرده بود.
آن نیکمرد فرهنگگستری که در همه عمر با قلم توانا و اندیشههای روشن خویش، فرهنگ و ادب این سرزمین را باغبانی میکرد، در سالهایی که به حکم طبیعت و ناتوانی جسمی بازنشستگی قلمی خود را میگذراند همچنان در اندیشه خیرخواهی فرهنگی این دیار بود و از این رو با هدیه باغ باطراوت و پُرخاطرهای که برگهای رنگین و پرشور نوجوانی کتاب «روزها»ی زندگیاش در آن ورق خورده بود، فرهنگ یاوران دیار آباء و اجدادی خویش را در تاسیس باغ فرهنگ و هنر یاری داد.
اسلامی ندوشن سالها پیشتر نیز با اهدای خانه پدری خود به فرهنگِ ندوشن و به کمک همسر دانشور خود خانم دکتر شیرین بیانی زمینه تاسیس خانه فرهنگ این شهر کوچک تاریخی را فراهم کرد که دربردارنده کتابخانه، نگارخانه و سالن آمفیتئاتر است.
اما این خانه باغ دههزار متری که از عمارتی کهنسال نیز برخوردار است در صدرآباد ندوشن واقع است که قصبهای است در ۱۰کیلومتری ندوشن و ۲۰۰ سال پیش توسط ملانظرعلی ملقب به شیخالاسلام جد پدری دکتر اسلامی بنیان گذاشته شده است. شیخالاسلام روحانی متعین و سرشناسی بود که وزیر و مشاور ظلالسلطان پسر ناصرالدینشاه - حاکم اصفهان - محسوب میشد و، چون ظلالسلطان به تحریک انگلیسیها و مشورت با حسین قلی خان، یکی از رؤسای بختیاری، تصمیم گرفت با پدر خود، ناصرالدین شاه قاجار بجنگد، ملانظرعلی ندوشنی او را از این کار منع کرد. هنگامیکه ناصرالدین شاه به این واقعه اطلاع یافت به ظلالسلطان دستور داد که «یا سر خودت یا حسین قلی خان را میفرستی». ظلالسلطان از ترس پدر سر حسین قلی خان را فرستاد. پس از عزیمت ظل السلطان به تهران، ناصرالدین شاه دستور داد تا چشمان او را از حدقه بیرون آورند، ولی با میانجیگری ملا نظرعلی، شاه قاجار از این کار منصرف شد.
بیشتر بخوانید: بعد از حضور شروین حاجی پور این کافه پلمب شد+ عکس
ملانظر علی که در زی روحانیت بود در نزد اهالی ندوشن به «حاجی آخوند» نیز شهرت داشت و بیش از آنکه به مشغولیتهای روحانیت اهتمام داشته باشد با استفاده از املاک و مستغلاتی که در ندوشن و روستاها و مزارع اطراف آن داشت به کشاورزی و مزرعهداری اشتغال میورزید؛ فرزند ذکورش آقامهدی حاج آخوند پدر دکتر اسلامی ندوشن بود که به بیماری شدید آسم مبتلا شد و زود از جهان رفت، اما دامادهایش صدرالشریعه و وکیلالرعایا که پس از او روستای صدرآباد ندوشن به نام و مالکیت آنها درآمد او را در بسیاری از امور کشاورزی یاری میدادند؛ آیتالله محمد اسماعیل صدرالشریعه مدارج عالی علمی را تا اجتهاد در اصفهان در محضر آیت الله آقا نجفی اصفهانی (م: ۱۳۳۲ ق) گذرانده بود و سالها امامت مسجد جامع ندوشن را عهدهدار بود و فرزندش جواد صدر مشهور به ادیب ندوشنی از نخستین قضات و وکلای دادگستری به شمار میرفت. در این میان محمدهادی وکیلی معروف به حاج وکیلی پسرعمه و شوهرخواهر دکتر اسلامی که فرزند وکیل الرعایا بود و پس از درگذشت پدر اسلامی ندوشن، سرپرستی خانوادهشان را نیز به عهده گرفته بود. بیش از چند دهه مالک الرقاب صدرآباد محسوب میشد، اما پس از او این آبادی به ده مستقلی که رعایا و کشاورزان این خاندان در آن سکنی داشتند تبدیل شد.
اما این باغ و عمارت موسوم به باغ برجی متعلق به جد مادری اسلامی ندوشن ملّا محمد امامجمعه بود که هرچند به امامت جمعه و جماعت شناخته میشد، اما کمتر به این کسوت درآمده و بیشتر در قامت روحانی اهل شعر و سلوک شهرت داشت و برخی از مراثی نغز و عرفانی او سالها در عزاداری سنتی ندوشن خوانده میشد. او به برزگری اشتغال داشت و فرزندانش؛ حاج عبدالرضا و بیبی سلطان و بیبی خاور دایی و خاله و مادر اسلامی ندوشن نیز هریک بهگونهای در علایق ادبی و عرفانی از تأثیر پدرشان برکنار نمانده بودند.
از آنجا که سرانجام باغ برجی بهعنوان میراث مشترک فرزندان امام جمعه به تنها نوه نامدارش دکتر اسلامی ندوشن رسیده بود، او نیز آن را به نیت جد فرهنگ مدار خود صرف امور فرهنگی کرد.
دکتر اسلامی ساعات سرخوشی از کودکی و نوجوانی خود را در همآغوشی طبیعت باصفای این خانه باغ گذرانده و خاطرات زیادی از آن در کتاب مستطاب «روزها» به قلم آورده که نشانههایی از آن هنوز در گوشه گوشه این باغ سو سو میزند.
یاران موسسه اندیشه روشن ندوشن نیز به پاس مناعت و سخاوت طبع اسلامی ندوشن همه همت خود را مصروف احیا و بازسازی این خانه باغ کردهاند تا آن را به نام نامی این سرو تناور فرهنگ و ادب ایرانزمین به باغ فرهنگ و هنر تبدیل کنند و از آن، مرکز نشر نشاط و سرور فرهنگی بسازند.
بیشک کمک همه علاقهمندان در تاسیس و توسعه این یادگار فرهنگی مغتنم است. فرهنگ ایران همواره با همین فانوسهای روشن امیدبخش، سرپا مانده و راه را از بیراه باز شناخته است.