اقتصاد۲۴-پدیده سلبریتی و اصطلاحا «سلبریتیپرستی» چند دههای هست که توجهات عموم و نخبگان فرهنگی را بیش ازپیش به خود جلب کرده است و مفسران اجتماعی، فلاسفه، مردمشناسان و روانشناسها درباره آن نظرات متفاوت و ضد و نقیضی ارائه دادهاند و به نقد آن پرداختهاند. به راستی چرا به شکل وسواسگونه به دنبال سر درآوردن از جزئیترین مسائل زندگی افراد مشهور هستیم. چرا خیال روابط عاشقانه یا دوستانه با سلبریتیها دست از سر ما بر نمیدارد؟
در این گزارش سعی شده بر اساس کتاب «جنون شهرت» برت کار؛ روانکاو و شیفته فروید، شرح مختصری از اینکه از چه زمانی سر و کله سلبریتیها در جوامع پیدا شد و اینکه چگونه و به سبب چه عواملی این اتفاق رخ داد و در ضمن باورهای رایج غلط در باب این پدیده به چالش و بحث کشیده شود.
نکته اول این است که از شهرت و افراد سرشناس، راه گریزی نداریم. آنها صحنهها، پردهها، رادیوها، روزنامهها، مجلهها، تبلیغات و به خصوص تلویزیونهای ما را اشغال کردهاند. مخصوصا در چند سال اخیر که برنامههای استعدادیابی وعده سلبریتیشدن یک شبه را به آدمهای گمنام میدهند، بعید است کسی از فکر و خیالهای شهرت سریع و گسترده به دور باشد.
این روزها، هم سلبریتیها را به نمایندگی خود در سلک سیاستمدار منتسب میکنیم و هم به آنها اجازه میدهیم تا به عنوان تحلیلگر سیاسی اظهار نظر کنند. در واقع در بسیاری از موارد، همپیالگی با سلبریتیها تقریبا کمابیش، پیششرط ورود به عالم سیاست شده است.
بیشتربخوانید: بند عجیب در لایحه حجاب؛ ۱۰ درصد از اموال سلبریتیهای بیحجاب توقیف میشود
واقعیت اینگونه است که دغدغه آدمی با شهرت، عمری هزاران ساله دارد و در تار و پود زندگی روانی ما تنیده شده است و این ادعا که این موضوع، پدیدهای کاملا مدرن و امروزی است افسانهای بیش نیست. به گفته لئو برادی (۱۹۸۶) استاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و پژوهشگر برجسته حوزه ادبیات و تاریخ فرهنگی، تاریخ شهرت قدمتی زیادی دارد و حداقل به اسکندر مقدونی باز میگردد که به زعم برادی و به واسطه تلاش بسیار در حفظ و تثبیت تصویر خود بر سکهها و مجسمهها، نخستین سلبریتی دنیاست. تاریخ جهان پر است از مثالهایی حاکی از حضور مفهوم شهرت و سلبریتی در زندگی انسانها که آوردن مثالهای بیشتر برای خواننده حوصله سر بر خواهد بود.
به عقیده برخی از محققان این حوزه افول مقبولیت ادیان بزرگ جهان و خاندانهای سلطنتی خلائی در اذهان عمومی باز کرده که روزگاری با شاهان و شاهزادگان پر میشد. اکنون، ستارههای سینما، موسیقی پاپ و دنیای ورزش امرای جدیدی هستند که در پایشان به سجده میافتیم.
بر خلاف باور رایج نمیتوان غولهای رسانهای قرن بیست و یکم را مسئول فرهنگ سلبریتی سازی دانست.ای بسا نیاز به سلبریتیها در مقام موضوعهایی برای استفاده یا سوءاستفاده، در اعماق بافت روانی ما ریشه دارد. تب و تاب مشهور شدن قرنهاست که در پیکره تاریخ فرهنگی ما تنیده شده است.
یکی از این ریشهها به پدیدهای بر میگردد که در بین کودکان شایع و رایج است که بر حسب آن کودک خود را در ساحت خیال، فرزندی از دودمان اشراف تصور میکند. این رویاپردازیها و خیالبافیها در راستای ارضای بعضی آرزوها عمل کرده و سعی بر اصلاح زندگی واقعی دارد. فروید این پدیده را رمانس خانوادگی میخواند. کیست هرگز خیال زندگی در قصری با پیشکارانی کمربسته به خدمت که منتظر صدور اوامراند، در سر نپرورانیده باشد؟ مگر غیر از این است که وقتی با حیرت و حسرت به عکسهای پر تجمل سلبریتیها زل میزنیم، گاه گداری این خیال به سرمان میزند کهای بسا ما هم روزی پایه و مایهای در همان حد و اندازه داشته باشیم؟
نکته دیگر در باب سلبریتی و سلبریتیپرستی مفهوم به کار گیری موضوع است. هواداری که درباره سلبریتیها تخیلات جنسی دارد یا انواع ناسزاها را نثار آنان میکند، آن شخص مشهور را به مثابه موضوعی و سیبلی برای ارضای بعضی نیازهای ناهشیار خود به کار میگیرد.
گیل در این باره میگوید: «آنها خودشان یا آنچه را که میخواهند باشند، در ما میبیننند. ما چه بر پرده سینما و چه در زندگی خصوصی، مقیاس و معیار آرمانهای آنان در هر زمینه قابل تصوریم». گاهی اوقات افراد هشیارانه یا ناهشیارانه، تحقیر سلبریتیها را دستآویزی برای ارتقاء عزت نفس لرزان و شکننده خود قرار میدهند و به شکل بیرحمانهای به آنها انتقاد میکنند. به گفتن کلاین، روانکاو مشهور، ما احساسات رشکآلود خود را در قالب حملههای مختلف (از حملههای کلامی گرفته تا حملههای فیزیکی) نشان میدهیم. در بررسی تاریخ شهرت، دیری نمیانجامد تا به رد پای رشک بر بخوریم. قریب به تمام سلبریتیها گاهی به حملههای شدید رشکآلود و ظالمانه مواجه میشوند.
چیزی هست که مردمان این جهان بی حد و حصر طالبش هستند و آن اینکه شهرتشان سالهای بعد از خودشان بر صفحه ارض باقی بماند. لازم نیست حتما روانشناس باشیم تا دریابیم که شهوت شهرت، متضمن آرزوی بدوی اجتناب از مرگ به هر قیمت و کسب عمر جاویدان است. بخشی زیادی از میل انسان به شهرت، به خاطر میل به جاودانگی است. انسان با شهرتطلبی میخواهد از خیال سلطه بر مرگ لذت ببرد.
در مجموع باید بدانیم که شهرت پدیدهای مدرن و جدید نیست و در نیازهای بنیادین انسان به دیدهشدن ریشه دارد؛ و اینکه این پدیده لزوما حاصل کنشهای افراد مشهور و سلبریتی نیست و در واقع این افراد غیرمشهور هستند که در آتش آن میدمند هر چند رفتارهای سلبریتیها نیز به شکل چرخهای و تعاملی پدیده را به وجود میآورد.