اقتصاد۲۴- یکی از مولفههای مهم در مذاکرات کشورها، تعیین راهبردها و روش مذاکره، تعیین چارچوب خواستهها و اهداف و در نهایت برآورد مولفههای سیاست داخلی و اجماع سیاسی برای آغاز هر مذاکرهای است. دولتهای بعد از انقلاب در موقعیتهای مختلف، مذاکرات مستقیمی را با امریکا انجام داده اند. مذاکره حول محورهای خاصی همچون مسئله افغانستان، عراق، آزادسازی زندانیها و برجام از نمونههای مذاکره مستقیم ایران و امریکا بود که دو طرف ایرانی و امریکایی دور یک میز مذاکره برای منافع خود مذاکره کردند.
از این رو باید تمام حرکات پازل امریکا در خاورمیانه را از سال ۲۰۰۳ (دولت بوش) تا به امروز (اوباما-ترامپ) به ویژه پرونده هستهای ایران و دو دوره سخت و طاقت فرسا از تحریمهای اقتصادی علیه ایران، در این چارچوب ارزیابی میشود. سیاستی که نقطه مقابل استراتژی ایران برای تقویت محور مقاومت در خاورمیانه و افزایش هژمونی با کمک به گروههایی است که هدف آنها نیز کاهش حضور منطقهای امریکا در خاورمیانه است.
این در حالی است که بعد از روی کارآمدن جو بایدن، تلاش دولت دوازدهم برای احیای برجام به مذاکرات وین۶ منتهی شد. این مذاکرات را که عباس عراقچی مدیریت میکرد، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری۱۴۰۰ با مانع جدی از سوی جریانهای سیاسی منتقد دولت روحانی در مجلس یازدهم مواجه شد. آن زمان این ایده در نمایندگان حامی ابراهیم رئیسی مطرح شد که علیرغم مذاکرات تیم عباس عراقچی و بدست آوردن امتیازات قابل توجه از طرف امریکایی، مذاکرات تا بعد از انتخابات متوقف شود تا دولت جدید سیزدهم، به پشتوانه سرمایه اجتماعی و با دست بالاتر به مذاکرات بازگردد.
موضوعی که دست کم شش ماه به طول انجامید و مقدمات مذاکره علی باقری معاون سیاسی دولت رئیسی با طرف اروپایی ها، در آبان۱۴۰۰ فراهم شد. همانطور که پیشبینی میشد علیرغم حاکمیت یکدست اصولگراها، علی باقری با موانع جدی در داخل، برای پیشبرد مذاکرات مواجه شد.
بیشتر بخوانید: ادعای تازه نیویورک تایمز و سی ان ان درباره شرایط تازه چهار زندانی دو تابعیتی در ایران
رئیسی تقریبا بعد از یکسال از توقف مذاکرات وین۶، نتوانست مذاکره غیر مستقیم با امریکا را با تیم جدید خودش به سرپرستی علی باقری به نتیجه برساند. از این رو مذاکرات ایران و امریکا که با واسطه گری روسیه در حال انجام بود، با آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین و تغییر آرایش نظام بین الملل تا به امروز متوقف مانده است.
تاخیر و شکست در مذاکرات ایران و امریکا اساسا ریشه در سیاست «نگاه به شرق» و درک ایران از نظام بین الملل دارد. با توجه به ذهنیت حاکمیت ایران در مقابل فضای عملیاتی بین المللی ایالات متحده دیگر قدرت هژمونیک نیست و کشورهایی مانند چین قطبهای آینده نظام بین الملل هستند. بر این اساس، ایران تمرکز دولت بایدن بر مهار چین را نشان دهنده قدرت و توانایی رو به رشد پکن برای وادار کردن ایالات متحده به تغییر جهت دادن خود به خارج از خاورمیانه میداند. از نظر ساختار هنجاری نیز حاکمیت ایران معتقد است که در بحبوحه ظهور پوپولیسم و جریانهای راست افراطی در دموکراسیهای غربی نظم لیبرال رو به افول است.
روندهای کنونی در ساختارهای سیاست داخلی و خارجی ایران نشان دهنده افزایش حضور محافظهکاران تندرو و اولویت قائل شدن ترجیحات آنان است. از نظر آنان سیاست خارجی ایران با مشروعیت داخلی و حذف رقبای اصلاح طلب و جریانهای میانه رو مرتبط است.
حالا و بعد از سه سال از توقف مذاکرات ایران و امریکا که امید میرفت، دولت سیزدهم، بتوانند با دریافت امتیازات بیشتر و با رفع تحریم ها، زمینههای لازم برای رشد تولید و مهار تورم را فراهم آورند، بررسی دلایل شکست مذاکره با امریکا، خواهد توانست چشم اندازی از مسیر پیش رو برای تصمیمات جدید را فراهم آورد:
ابراهیم رئیسی در برآورد خود از سیاست خارجی ایران، معتقد به اولویت مذاکره با امریکا برای رفع تحریمها نبود. رئیسی معتقد بود میتوان همزمان با تحریم ها، به پیشرفت اقتصادی رسید و معیشت مردم را سامان داد. چه آنکه مذاکره، ابزاری است برای رفع تحریم و هدف اصلی تمام دولتهای قبل از رئیسی که مذاکره را به عنوان ابزار دیپلماسی پذیرفتند، رفع تحریمها بود که در هر صورت در دولت رئیسی، نه تنها محقق نشد بلکه به تعداد تحریمهای حقوق بشری ایران افزوده شد.
رئیسی در انتخاب تیم مذاکره کننده با امریکا افرادی را انتخاب کرد که عملا معتقد به دست یابی به نتیجه در مذاکره با امریکا نبودند و مذاکره را به استناد تجربه قبلی این افراد، ابزاری برای بیان آرمانهای خود میدانستند. منتقدان سرسخت مذاکره با امریکا در دولت دوازدهم، حالا در جایگاه مذاکره کننده قرار گرفته بودند و این موضوع در کنار تجربه و تخصص نه چندان مطلوب آنها و انتخاب افراد با اولویت تعهد به مشی سیاسی دولت، نمیتوانست مذاکره کنندگان را در برابر تیمهای حقوقی قدرتمند رقیب، به اهداف تعیین شده برساند.
دولت سیزدهم از فردای انتخابات۱۴۰۰ با خلا سرمایه اجتماعی مواجه شد. مردمی که به نشانه اعتراض به وضع موجود، آراء باطله را در جایگاه دوم و بعد از ابراهیم رئیسی قرار دادند پیام خاصی را به رئیسی مخابره کردند. رئیسی سه سال فرصت داشت تا با ارتقای حکمرانی قوه مجریه، سرمایه اجتماعی داخلی را تقویت کند. سرمایه اجتماعی مهمترین مولفه از میان عوامل موثر بر مذاکرات است که دولتها را در حضور قدرتمند در مذاکرات موفق میکند. مولفهای که روحانی به اتکا به آن در سال۱۳۹۲ مذاکره مستقیم با امریکا را آغاز کرد.
کنار گذاشته شدن تیمهای حقوقی مسلط به مذاکره با امریکا و ورود افراد کم تجربه به تیم مذاکره کننده که بر مبنای گرایشات سیاسی انجام میشد، دست دولت را در بکارگیری دیپلماتهای کارآزموده بست. نتیجه این فرایند بکارگیری افرادی بود که تسلط کمی به زبان انگلیسی داشتند و فرایند مذاکرات را به دلیل فقدان زبان مشترک و وجود واسطههای روسی و اروپایی، طولانی میکردند.
مذاکره با امریکا همچون سایر کشورها میتوانست به صورت تخصصی با اولویت منافع اقتصادی در جریان باشد. اما عادی سازی رابطه با امریکا و دستیابی ایران به منافع حاصل از هرگونه توافق با امریکا که رفع تحریمها را نیز به دنبال میداشت، به تابویی از سوی جریانهای رسانهای حامی دولت تبدیل شد تا با بهانههایی همچون شهادت سردار سلیمانی به استمرار وضع موجود کمک کرده و مانع از دستیابی ایران به منافع اقتصادی حاصل از رفع تحریمها شوند. ترفندهای عوام فریبانهای که در یک نمونه و بعد از ورود وزیر خارجه عربستان به ایران رنگ باخت.
تیم مذاکره کننده دولت سیزدهم تقریبا بدون توجه به امتیازات گرفته شده از سوی تیم دولت دوازدهم، مذاکره با امریکا را آغاز کرد، اما به مرور، دایره خواستههای تیم مذاکره کننده در جریان تبادل متن نهایی توافق در سال ۱۴۰۱، مذاکره را با بن بست مواجه کرد. مذاکره کنندگان متاثر از تغییر شرایط جهانی و متاثر از سایر عوامل، نتوانسته بودند به حداقل امتیازات دست یافته در مذاکرات وین۶ در اسفند۱۳۹۹ برسند.
اگرچه سیاستگذاری در حوزه سیاست خارجی به صراحت از سوی رهبرانقلاب تعیین میشود، اما در روش اجرا، این دولتها هستند که با بکارگیری نیروی انسانی نخبه و انتخاب روشهای موثر در مذاکره به پشتوانه ظرفیتهای کشور خود، چانه زنی میکنند. در این میان بعد از روی کار آمدن دولت سیزدهم متاثر از عدم آشنایی رئیس جمهور با روند مذاکرات گذشته و فقدان تسلط به حقوق بین الملل، دخالت افراد و نهادهای ثانویه در روند مذاکرات آغاز شد که دست تیم مذاکره کننده را در بهره گیری از ابزارهای مذاکره بست. این نهادها و افراد که در پشت پرده به دنبال امتیازگری از محل رفع تحریمهای امریکا علیه خود بودند در نهایت مسئولیت شکست مذاکرات را بر عهده نگرفتند.
تیم مذاکره کننده دولت سیزدهم بر خلاف تیمهای قبلی مذاکره کننده، سیاست غیرشفاف نگهداشتن مذاکرات و انتشار قطره چکانی اخبار مذاکرات را در دستور کار قرار دادند. استدلال این تیم بر هم نخوردن امنیت روانی مردم بود، اما انتشار شایعات و تسلط رسانههای امریکایی بر تبلیغات هدفمند و فریبنده، افکار عمومی داخل کشور را به مرور نسبت به موفقیت مذاکرات ناامید کرد. چه آنکه متاثر از عدم اقناع عمومی، انتشار هر خبری از مذاکرات بر نرخ ارز اثرگذار بود و غالب اخبار مذاکرات از رسانههای روسی و امریکایی دریافت میشد.
مذاکره غیرمستقیم که صرفا ترفندی رسانه ای، برای تقویت همگرایی حامیان دولت محسوب میشد، دولت سیزدهم را برای پایبندی شبکه حامیان به خود، در این تله قرار داد و علیرغم وجود ظرفیت نخبگان برای مذاکره مستقیم با امریکا، رئیسی ترجیح داد مذاکرات با حضور مترجم صورت گیرد. عدم تسلط مترجمان با اصطلاحات حقوقی، ناآشنایی مترجمین با روشهای مذاکره در حقوق بین الملل و عدم وجود زبان مشترک بین مذاکره کنندگان ایرانی و امریکایی و اروپایی که واسطه آنها دیپلماتهای روسی بودند، اهداف و منافع دولت رئیسی را محقق نکرد.
وابستگی بیش از اندازه دولت سیزدهم به چین و روسیه که با عناوینی همچون «سیاست همسایگی» یا «نگاه به شرق» بازنمایی میشد، به دلیل اثرگذاری تحریمها بر اقتصاد ایران و وابستگی دولت به نفت و کاهش تولید ناخالص ملی، سیاست خارجی ایران را به جای درنظر گرفتن مصالح و منافع ملی، به مصالح و منافع چین و روسیه گره زد. گره خوردن مذاکرات ایران و امریکا برای رفع تحریمها با جنگ روسیه و اوکراین، حمایت روسیه و چین از حق امارات بر جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس، ناتوانی دولت در آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران، نمایانگر اتکا بیش از اندازه رئیسی به ابرقدرتهای شرقی و برهم خوردن توازن دیپلماسی بین شرق و غرب، آن هم در شرایطی بود که رئیسی در سیاست داخلی و اقتصاد، در موضع ضعف قرار داشت.