اقتصاد۲۴-خزر جزو دریاهای معتدل طبقهبندی میشود؛ حداکثر عمق این دریا حدود ۸۰۰ متر برآورد شده که عمیقترین قسمتهای آن در قلمروی آبهای ایران حدود ۳۰۰ متر است. متأسفانه، تراز دریای خزر سالانه حدود ۳۰ سانتیمتر پایینتر میرود که دلیل آن کاهش بیلان آبی است. خزر بیش از ۱۰۰ گونه ماهی دارد. ماهی آزاد، فیلماهی و تاسماهی ایرانی از جمله مهمترین ماهیان این پهنهٔ آبی هستند که متأسفانه در آستانهٔ انقراض قرار گرفتهاند. فُک کاسپین که تنها پستاندار ساکن این پهنهٔ آبی است نیز وضعیت خوشایندی ندارد. اما چرا حال این دریا خوب نیست؟ ما چه کملطفیهایی در حقش کردیم که امروز به این وضعیت دچار شده؟
جواب ساده است، اولاً، صید مفرط کیلکا و ماهیان خاویاری خارج از توان بازیابی جمعیتی و ورود گونههای غیربومی پیامدهای مخربی برای این دریا بههمراه داشت. ثانیاً، ورود پسابهای خانگی، صنعتی و کشاورزی به آن سبب افزایش غلظت فسفات و نیترات در آب شده است و مانند یک کود مایع سبب شکوفایی پلانکتونها میشود. بنابراین، آلودگی، توسعهٔ غیرپایدار، صید مفرط، ورود گونههای غیربومی مهاجم و عدم ورود آب رود ولگا که مهمترین منبع تغذیه آبی این دریاست، تنوعزیستی ارزشمند آن را بهشدت تهدید میکنند. ظرفیتهای این سرمایهٔ خداداد برای ما بسیار است، اما درصورتیکه خردمندانه از آن استفاده کنیم. ذخایر کیلکا که پس از ۲۰ سال بهتازگی در سال جاری اعلام شد، بازیابی شدهاند و نیز خاویار اعلای فیلماهی و تاسماهی ایرانی و روسی ظرفیتهای اقتصادی عظیمی برای ایران هستند.
معرفی تصادفی دوکفهای (Mytilaster lineatus) به خزر در سال ۱۹۱۹ و درنتیجهٔ تردد قایقها از دریای سیاه رخ داد. مطالعهٔ رفتار این دوکفهای در دریای خزر نشان داده است که از خلیج باکو گسترش یافته و سپس بهواسطهٔ جریان گردشی آب، در نواحی جنوبی این پهنه مستقر شده و تشکیل اجتماع داده است.
بیشتر بخوانید:پست طوفانی خانم بازیگر برای دریای خزر +عکس
هجوم این جانور اثر منفی بر تنوعزیستی گذاشت و تغییراتی را در پوشش جانوری کفزیان پدید آورد؛ دو گونهٔ دوکفهای بومزاد (Dreissena elata) و (D. caspia) بهطور کامل از میدان به در شدند و در نواحی میانی و جنوبی خزر آشیان بومشناختی این دو توسط M. lineatus اشغال شد. همچنین، پس از تهاجم این جانور، میزان نیتروژن و فسفر معدنی در لایهٔ مغذی نواحی جنوبی و میانی بهشدت افت کرد (کاهش سه تا ۱۰ برابری). درنتیجهٔ غلظت کم عناصر آلی و بقایای زیستی، میزان فیتوپلانکتون Rhizosolenia calcar-avis در نواحی میانی ۵/۱۳ و قسمتهای جنوبی تا ۶/۱۸ برابر افزایش یافت.
این گونه، برای دههها فیتوپلانکتون غالب این دریا بود. از دیگر سو، بهواسطهٔ تهاجم شانهدار، تنوع گونهای فیتوپلانکتونها در نواحی میانی و به خصوص قسمتهای جنوبی بهشکل قابلتوجهی افزایش پیدا کرد؛ چراکه جمعیت مصرفکنندگان آنها در اثر شانهدار بهشدت کاهش یافته بود.
گسترش شانهدار سبب تغییرات بومشناختی در محیطزیست بستر خزر نیز شد. پس از مصرف بیشازحد ذخایر زئوپلانکتونی و متعاقباً درنتیجهٔ کمبود این ذخایر که شانهدار در حجم زیاد آنها را مصرف کرده بود، مساحت وسیعی از کف دریا سیلتی (بهدلیل بقایای شانهدارها) شد که خود منجر به تغییر در ترکیب گونهای فون کفزیان از جانوران فیلترکننده (دوکفهایها و کشتیچسبها) به کرمها و سختپوستان شد. درحالیکه زیتوده لاشهخوارانی، چون کرم پُرتار نِرئیس (Hediste diversicolor) و گونههای مختلفی از کرمهای کمتار (Oligochaete) افزایش یافت، فراوانی سختپوستان کفزی طی سالهای ۲۰۰۱-۲۰۰۳ بهسرعت کاهش یافت و بین سالهای ۲۰۰۴-۲۰۰۶ بهکلی محو شدند.
جمعیت ماهی کیلکا در ایران تا ۷۰% افت کرد و منجر به خسارت ۱۲۵ میلیون دلاری شد. همچنین بین سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۶ تغییراتی در صید کل ماهی سفید و کفالماهیان که عموماً از کیلکا تغذیه میکنند، رخ داد. ناپدید شدن زئوپلانکتونهای خوراکی از قبیل Eurytemora spp. در میان نخستین تغییرات پس از انفجار جمعیتی شانهدار بود. پایش ششسالهٔ ذخایر زئوپلانکتونی (۲۰۰۶-۲۰۰۱) نشان داد که انفجار جمعیتی شانهدار موجب کاهش فراوانی زئوپلانکتونها شده است و درنتیجه جمعیت ماهی کیلکا با افت شدیدی مواجه شد و از طرف دیگر، بهدلیل کاهش فشار تغذیه از فیتوپلانکتونها، فراوانی دینوفلاژلاتها و سیانوفیتها بهشدت افزایش یافت.