اقتصاد۲۴- شای لوی، یک راننده تانک اسرائیلی، اخیرا به ایزابل کرشنر Isabel Kershner خبرنگار نیویورک تایمز درباره هدف از حمله زمینی به غزه گفت: "تا وجهه و آبروی اسرائیل را بازگردانیم. شهروندان اسرائیلی به ما اتکا دارند تا حماس را شکست دهیم و این تهدید را یک بار برای همیشه از غزه پاک کنیم. "
این جمله، توجه من را جلب کرد چرا که آموخته ام که این چهار کلمه یعنی "یک بار برای همیشه"، خطرناکترین واژهها در خاورمیانه هستند. همه جنبشهای اسلامگرا/جهادی ریشههای عمیق فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و سیاسی در جوامع خود دارند. همچنین آنها به منبع بی پایانی از مردان جوان تحقیرشده دسترسی دارند که بسیاری از آنها هرگز از یک شغل، توانمندی یا رابطهای عاشقانه بهرهمند نبوده اند: ترکیبی مرگبار که بسیج آنها برای شهادت را آسان میکند.
به همین دلیل است که تا به امروز، هیچ یک از این جنبشها "یک بار برای همیشه" نابود نشده اند. البته میشود آنها را منزوی، سرکوب، مشروعیت زدایی و فلج کرد – همان کاری که ایالات متحده آمریکا با داعش و القاعده کرد. اما این کار نیازمند بردباری، دقت، وجود متحدان فراوان و جایگزینهایی است که از مشروعیت در جوامعی برخوردار باشند که این مردان جوان از آن بر میخیزند.
باور من این است که چنین حرکتی میتواند شکستِ تاکتیکی اسرائیل به دست حماس را به یک بحران اخلاقی و نظامی راهبردیِ درازمدت تبدیل کند. این همان کاری است که میتواند اسرائیل را در غزه به تله اندازد، آمریکا را به یک جنگ دیگر در خاورمیانه بکشاند و سه منفعت مهم حال حاضرِ سیاست خارجی آمریکا را تضعیف کند: کمک به اوکراین برای موفقیت در هماوردی با روسیه با هدف پیوستن به غرب، بازدارندگی چین و شکل دادن به یک بلوک طرفدار ایالات متحده آمریکا که شامل مصر، اسرائیل، کشورهای میانه روی عربی و عربستان سعودی میشود تا یک موازنهای در مقابل ایران شکل بگیرد و با تهدید جهانی اسلام رادیکال مقابله کند.
بیشتر بخوانید: مذاکرات ایران در بن بست غزه؛ گمانه زنی درباره احتمال زمان مذاکره میان ایران و امریکا
اگر اسرائیل، اکنون وارد غزه شود، پیمانهای ابراهیم را ناکار میکند، دو کشور از مهمترین متحدان آمریکا (مصر و اردن) را ناپایدار میسازد و عادی سازی با عربستان سعودی را ناممکن میکند که همگی پسرفتهای راهبردی سنگینی هستند. همچنین به حماس این امکان را خواهد داد که واقعا کرانه باختری را شعله ور کند و جنگ میان شهرک نشینان یهودی و فلسطینیها را تشدید کند. سرجمع، این رویکرد مستقیما با راهبرد ایران سازگار است که خواهان کشاندن اسرائیل به ورطه دست درازیهای امپریالیستی است تا به این وسیله، دموکراسی یهودی را از درون تضعیف کند.
هدف راهبردی شماره یک ایران در رابطه با اسرائیل، همیشه این بوده که مطمئن شود اسرائیل در کرانه غربی، مرزهای لبنان و غزه درگیر بماند. چنین اسرائیلی، چنان از نظر اخلاقی، اقتصادی و نظامی کم توان میشود که هرگز تهدیدی برای برنامه هستهای ایران و بلندپروازیهای هژمونیک آن نخواهد بود.
اسرائیل برای اینکه اطمینان یابد که حملهای مشابه یورش اخیر حماس، هرگز در آینده تکرار نمیشود، چه باید بکند؟ فعلا نمیدانیم. من فقط میدانم که پاسخ هرچه باشد، بسیج ۳۶۰ هزار نیروی ذخیره مصیبت دیده اسرائیل برای گسیل به یک جنگ شهری در یکی از فشردهترین نقاط جمعیتی جهان نیست. این کار اقتصاد اسرائیل و جایگاه بین المللی اش را ویران میکند.
همه این مصائب، باید دولت جو بایدن را به هوشمندکردن موضعش در این بحران وادارد. بایدن باید بفهمد که بنیامین نتانیاهو مناسب مدیریت این جنگ به عنوان یک بازیگر منطقی نیست. پس از چنین شکست سنگینی، بهترین و محکمترین کاری که نتانیاهو میتوانست برای یکپارچه کردن اسرائیل انجام دهد، درخواست برگزاری دوباره انتخابات در شش یا نه ماه آینده است. همچنین اعلام کند که دیگر نامزد نخست وزیری نخواهد شد و دوران کار سیاسی اش را خاتمه میدهد تا به این ترتیب اسرائیلیها بتوانند اطمینان حاصل کنند که هر تصمیمی که اکنون وی درباره غزه و حماس میگیرد، تنها به خاطر منافع ملی اسرائیل است و نه برای منافع شخصی اش از جمله فرار از زندان به خاطر اتهامات فساد. البته این کار، مستلزم آن است که وی بتواند بر دیوانههای تندروی دست راستی دولتش مهار زند (کسانی که عملا در حال خیالپردازی درباره اشغال دوباره غزه و ساختن شهرکهای یهودی نشین هستند) با پی جویی یک پیروزی نظامی بزرگ، کوتاه مدت که میتواند به عنوان جبران مصیبت اخیر، به رای دهندگان اسرائیلی ارائه شود.
همان طور که یکی از بهترین مفسران نظامی اسرائیل یعنی عاموس هارِل Amos Harel اخیرا در هاآرتص نوشت: "در اسرائیل، ترکیب نامعمولی از افراد در راس قدرت هستند. در یک سو، یک نخست وزیر نامناسب داریم، یک چهره تقریبا شکسپیری که با خطر شخصیِ یک سرانجام حقارت بار برای یک دوران نسبتا درخشان خدمت روبه روست. طرف او هم یک گروه نظامیانی هستند که غرق در احساس قصور و گناهند. این ترکیب، برای یک تصمیم گیری سنجیده، چندان مناسب نیست. "
اگر اسرائیل، همین امروز اعلام کند که تصمیم گرفته از تهاجم به غزه منصرف شود و در عوض به دنبال روشهای جراحی گونه برای حذف یا دستگیری رهبری حماس باشد و تلاش کند روشی را برای مبادله بیش از ۱۵۰ اسرائیلی و دیگر گروگانها طراحی کند، نه تنها از بروز مصیبت بیشتر برای جامعه خودش و غیرنظامیان فلسطینی در غزه جلوگیری میکند، بلکه به اسرائیل و متحدانش فرصت میدهد تا ببینند چگونه – با فلسطینیها – یک جایگزین مشروع برای حماس بسازند. چنین کاری، حمایت زیادی را در سطح جهان برای اسرائیل فراهم میآورد و به جهان امکان میدهد تا حماس را همان گونه که هست ببینند اما، همان گونه که گفتم، اگر هنوز هم تصمیم اسرائیل این است که باید وارد غزه شود و رهبری حماس را بکشد، این کار را تنها باید به این شرط انجام دهد که یک رهبری مشروع فلسطینی برای جایگزینی آنها وجود داشته باشد، تا اسرائیل به سلطه همیشگی بر غزه مجبور نباشد. در غیر این صورت، هر مصیبت و بیماری و گرسنگیای که در غزه گسترش یابد، گناه همه اسرائیلیها و حتی یک یک یهودیان جهان است. آیا اسرائیل برای چنین بار سنگینی آماده است؟
بیشتر بخوانید: بررسی تبعات عملیات زمینی اسرائیل؛ آینده غزه پساجنگ چه خواهد بود؟!
دولت خودگردان فلسطینی در کرانه باختری به رهبری محمود عباس، ضعیف و فاسد است و روز به روز نامشروعتر میشود. این دولت نمیتواند کرانه باختری را اداره کند، چه رسد به غزه، و این همان چیزی است که نتانیاهو میخواست تا همیشه ادعا کند که هیچ شریکی برای صلح در میان فلسطینیها ندارد.
خلاصه اینکه: اگر اسرائیل همین امروز اعلام کند که نمیخواهد دست به تهاجمی همه جانبه علیه غزه بزند، چه کسانی خوشنود میشوند؟ چه کسانی نفسی به راحتی میکشند؟ و چه کسی آشفته میشود؟ ایران و حزب الله شاید ناخرسند شوند، حماس احتمالا احساس میکند که کلِ طرح جنگی اش به نتیجه نرسیده است و ولادیمیر پوتین در هم میشکند، چرا که اسرائیل مهماتی را نمیسوزاند که باید برای اوکراین ارسال میشد. شهرک نشینان کرانه باختری برآشفته خواهند شد.
منبع: نیویورک تایمز، توماس فریدمن / دیپلماسی ایرانی