اقتصاد۲۴- «با من کلکل نکن. من قبلا آدم کشتهام و کشتن تو برایم کاری ندارد.» قاتل فراری ۲مرد، وقتی در یک بزم شبانه و در عالم مستی این جملات را به زبان آورد، تصورش را هم نمیکرد که همین، باعث دستگیری او و افشای اسرار جنایاتش شود.
بامداد دوازدهم آبان سال۱۴۰۱ پسری جوان در جریان یک درگیری در شرق تهران به قتل رسید و از همان زمان تحقیقات پلیس زیرنظر قاضی محمدمهدی براعه، بازپرس جنایی پایتخت برای شناسایی و دستگیری عامل این جنایت شروع شد. آنطور که شاهدان میگفتند، مقتول و دوستش بر سر متلکپرانی با سرنشینان خودرویی درگیر شده بودند که در این درگیری یکی از سرنشینان خودرو با چاقو وی را به قتل رسانده و همراه همدستانش از محل گریخته بود. شاهدان، قاتل را نمیشناختند و در این شرایط تحقیقات برای شناسایی قاتل ادامه یافت.
هنوز ردی از عامل جنایت بهدست نیامده بود تا اینکه چندی قبل فردی با پلیس تماس گرفت و سرنخی از قاتل فراری داد. وی گفت: با دوستانم در یک دورهمی بودیم و درحالیکه مشروبات الکلی مصرف کرده بودیم، با جوانی به نام محسن بر سر مسئلهای شروع به کلکل کردیم. او ناگهان عصبانی شد و گفت قبلا آدم کشته و اگر به کلکل با او ادامه بدهم، جان مرا هم میگیرد. من از ترسم سکوت کردم و تصمیم گرفتم وی را به پلیس لو بدهم.
بیشتر بخوانید: جامعه را به حال خود بگذارید افراد با هم زندگی میکنند
ماموران محسن را دستگیر کردند و مشخص شد وی همان فردی است که در شرق تهران در جریان متلکپرانی، جان مردی جوان را گرفته بود. او در ادامه بازجوییها به قتل دیگری که دیماه ۱۴۰۰ مرتکب شده بود نیز اعتراف کرد و گفت بهشدت عذاب وجدان دارد. متهم به قتل پس از اعتراف به ۲ جنایت، روانه زندان شد.
متهم جوانی ۲۱ ساله است که سابقه سرقت دارد. او پس از قتل اول به ترکیه گریخت، اما در آنجا به اتهام زورگیری تحت تعقیب قرار گرفت و به ایران برگشت و قتل دوم را رقم زد. گفتگو با او را میخوانید.
پروندهات نسبت به سن کمی که داری، خیلی سنگین است، چرا؟
اعتیاد به مشروبات الکلی زندگیام را تباه کرد و همیشه در عالم مستی دست به اشتباهات جبرانناپذیری زدهام. فکر میکنم دهم دی سال۱۴۰۰ بود که به همراه دختر مورد علاقهام به پارک رفته بودیم. من مشروب مصرف کرده بودم. ناگهان چشم ام به ۲ پسر جوان افتاد. یکی از آنها به دختر موردعلاقهام نگاه بدی کرد و متلک انداخت. همین، آغاز دعوا بود و من در عالم مستی مرتکب جنایت شدم.
بعد از قتل چه کردی؟
قاچاقی از ایران فرار کردم و به ترکیه رفتم. در آنجا ناچار بودم با زورگیری و خفتگیری از توریستها، خرج زندگیام را تامین کنم. تا اینکه یکی از دوستانم گفت پلیس دنبالت است. من هم ترسیدم پلیس ترکیه دستگیر و دیپورتم کند و راز قتلی که مرتکب شده بودم، فاش شود. به همین دلیل تصمیم گرفتم قاچاقی به ایران برگردم، اما چند وقت بعد مرتکب جنایت دوم شدم.
قتل دوم چطور اتفاق افتاد؟
با اولی تفاوتی نداشت. شب حادثه با دوستم، همسرش و دختر موردعلاقهام به خیابانی در شرق پایتخت رفته بودیم. آن شب هم بهشدت مست بودم که دوست مقتول به همسر رفیقم نگاه بد کرد و متلک انداخت. سپس دعوا شکل گرفت و مقتول لپ مرا کشید و مسخرهام کرد. عصبانی شدم و میخواستم با چاقو به دستانش بزنم، اما به پهلویش اصابت کرد و جانش را گرفت. حالا هم بهشدت پشیمانم و عذاب وجدان رهایم نمیکند.