اقتصاد۲۴- امیررضا بعدازظهر روز حادثه از خانه خارج میشود تا با دوستش بیرون برود. ما سمت شهرک فجر زندگی میکنیم. همین شهرکی که الان مردم به خاطر خون بیگناه برادرزادهام در آنجا تجمع کردند. مردم تجمع کردند که جلوی اتفاقات بعدی را بگیرند. امیررضا و دوستش آن روز وقتی از ایستگاههای بین راهی چایخانه که در بلوار خرمشهر قرار داشته، خارج میشوند تا به سمت موتورشان بروند. ناگهان یکی، دو موتور خلاف جهت خیابان به سمت امیررضا و دوستش میآیند و با زنجیر و چاقو به آنها حمله میکنند و به قصد کشت این دو را میزنند.
هر دو مضروب به بیمارستان جعفرصادق میبد منتقل میشوند، اما یکی از آنها در بیمارستان جانش را از دست میدهد و دیگری برای عمل جراحی به بیمارستان فرخی یزد انتقال مییابد. شنیدهها حاکی از آن است که وضعیت جسمانی آن نوجوان دیگر «امیرحسین رحیمی» به شدت وخیم گزارش شده است. شیوه به قتل رسیدن «امیررضا آقایی» نوجوان ۱۷ ساله، اهالی این شهرستان را در شوک بزرگی فرو برده است تا جایی که همان شب و فردای روز حادثه مردم برای دستگیری و مجازات قاتل یا قاتلان داخل بیمارستان و مقابل استانداری تجمع میکنند. چند ساعت بعد، متهم اصلی توسط ماموران پلیس در مخفیگاهش دستگیر میشود و دو روز بعد هم عاملان این نزاع و درگیری صحنه جرم را بازسازی میکنند.
بیشتر بخوانید: حکم دادگاه مردی که همسرش را با میله بارفیکس کشت، صادر شد
یک منبع آگاه در مورد متهم اصلی میگوید: «نام متهم اصلی؛ اسماعیل است. او را در آزادشهر یزد دستگیر کردند.» عموی امیررضا نیز در مورد رسیدگی به این پرونده به «اعتماد» میگوید: «ما خواستار اشد مجازات برای متهمان هستیم. متهمان بدون هیچ دلیلی به سمت امیررضا حمله و چاقو را به قلب او فرو کردند. بعد هم با چاقو یک ضربه به کلیه و ریه دوست امیررضا زدند و فرار کردند.» او در ادامه در واکنش به اینکه برخی مسوولان برای دلجویی به خانه پدری مقتول رفتند، میگوید: «ما اصلا نمیخواستیم کسی به خانهمان بیاید. پدر امیررضا حال مساعدی ندارد. ما هنوز خودمان متهمان را ندیدیم، اما یکی از اقواممان متهمان را در بازداشت دیده و میگوید متهمان هر کدام ۲۳، ۲۴ ساله هستند.»
هنوز انگیزه قاتل یا قاتلان از سوی مراجع قضایی و پلیس تایید و اعلام نشده، به همین خاطر در مورد انگیزه درگیری و قتل، شایعاتی میان اهالی پیچیده شده است. پیگیریهای «اعتماد» از اهالی در راستای این شایعات به نتیجه واحدی نرسیده است؛ یکی میگوید که دعوا سر تیکه انداختن متهمان به زن یا دختری بوده. یکی دیگر میگوید که متهمان به مقدسات توهین کردهاند. دیگری میگوید که اینها از قبل با هم مشکل داشتهاند. یکی دیگر هم میگوید که درگیری بین چند نفر رخ داده و امیررضا را اشتباهی با چاقو زدهاند...
«چمران بهارلویی»، دادستان شهرستان میبد در مورد دستگیری متهمان این پرونده اعلام کرده است: «تاکنون دو متهم در خصوص پرونده قتل نوجوان میبدی شناسایی و دستگیر شدند. با حضور بازپرس ویژه قتل، مسوولان قضایی، انتظامی و متهمان پرونده، صحنه قتل بازسازی شده است. در این پرونده یک نفر هم به جرم مساعدت در خلاصی مجرم دستگیر شده است. رسیدگی به این پرونده با توجه به تمام ابعاد مختلف آن و به دور از حاشیهها در اسرع وقت صورت خواهد گرفت. صبح روز شنبه با حضور مسوولان قضایی استان در خانه پدری مرحوم آقایی شکایت اولیای دم ثبت شد.»
«جمال سجادیپور»، فرماندار میبد نیز در مورد متهمان به خبرگزاری صدا و سیمای یزد گفته: «طرح ساماندهی اتباع و مهاجران را در دستور کار قرار داده است.»
همچنین «عباسعلی بهداری»، فرمانده انتظامی استان یزد درباره این درگیری و قتل عنوان کرده است: «در پی نزاع و درگیری پنجشنبه شب در شهرستان میبد، ماموران پلیس به محل اعزام شدند. با بررسیهای انجام شده توسط ماموران پلیس، مشخص شد طی نزاع و درگیری دسته جمعی یک نفر با ضربه چاقو به قتل رسیده و فرد دیگری نیز مجروح شده که در بیمارستان بستری است. ماموران پلیس در ابتدا دو متهم را در این خصوص شناسایی و دستگیر کردند. با توجه به اینکه متهم اصلی از محل متواری شده بود بررسی این موضوع به صورت ویژه در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی استان یزد قرار گرفت. کارآگاهان پلیس آگاهی، متهم اصلی را که در یکی از محلات شهر یزد مخفی شده بود، شناسایی و دستگیر کردند. متهمان پس از تکمیل پرونده به دادسرا معرفی خواهند شد.»
«علیاکبر عزیزی»، معاون سیاسی استانداری یزد نیز در این باره گفته است: «دهم آذر ماه قاتل در مخفیگاهش شناسایی و آلت قتاله از او کشف شده است. به دنبال قتل این نوجوان میبدی در بلوار خرمشهر، عدهای از مردم شهرستان با حضور در محل نماز جمعه، دستگیری و مجازات قاتل را خواستار شدند.» حالا عموی امیررضا آقایی، صحبتهای او را از شب حادثه به شرح زیر تنظیم کرده است.
پدر امیررضا چند فرزند دارد؟
دو فرزند پسر دارد. امیررضا فرزند اول خانواده بود.
از شب حادثه بگویید.
امیررضا بعدازظهر روز حادثه از خانه خارج میشود تا با دوستش بیرون برود. ما سمت شهرک فجر زندگی میکنیم. همین شهرکی که الان مردم به خاطر خون بیگناه برادرزادهام در آنجا تجمع کردند. مردم تجمع کردند که جلوی اتفاقات بعدی را بگیرند. امیررضا و دوستش آن روز وقتی از ایستگاههای بین راهی چایخانه که در بلوار خرمشهر قرار داشته، خارج میشوند تا به سمت موتورشان بروند. ناگهان یکی، دو موتور خلاف جهت خیابان به سمت امیررضا و دوستش میآیند و با زنجیر و چاقو به آنها حمله میکنند و به قصد کشت این دو را میزنند.
علت این درگیری چه بود؟ آیا متهمان، امیررضا و امیرحسین را از قبل میشناختند یا میان آنها مشکلی وجود داشته؟
نه، ما اصلا نمیدانیم این افراد چرا به امیررضا و دوستش حمله کردند. ما شنیدیم متهمان برای این دو شاخ و شانه کشیدند. خلاصه متهمان با این دو نفر درگیر میشوند و یکی از آنها با چاقو یک ضربه به قلب برادرزادهام میزند. بعد هم به دوست امیررضا حمله و با چاقو به کلیه و ریه او ضربه وارد میکند. دوست امیررضا هم وضعیت جسمانیاش وخیم است. حتی شنیدیم پزشکان نتوانستند او را عمل کنند. او در حال حاضردر بیمارستان فرخی یزد است.
این حادثه حدودا چه ساعتی رخ داد و چه کسی به خانواده امیررضا اطلاع داد؟
اهالی وقتی درگیری را مشاهده میکنند با اورژانس تماس میگیرند و اورژانس هم این دو را به بیمارستان منتقل میکند. حدود ساعت ۷ شب از بیمارستان جعفر صادق میبد با پدر امیررضا تماس گرفته و ماجرا را میگویند، اما امیررضا در بیمارستان جانش را از دست میدهد. دوست امیررضا هم، چون حالش به شدت بد بود به بیمارستان یزد انتقال پیدا میکند. وقتی اهالی متوجه شدند امیررضا فوت کرده داخل بیمارستان آمدند و تجمع کردند. فردای روز حادثه یعنی جمعه مراسم خاکسپاری امیررضا بود. مردم مجدد تجمع کردند تا جلوی اتفاقات اینچنینی را بگیرند. نگران هستند نفر بعدی فرزند خودشان باشد. این را هم بگویم تجمع از چند وقت پیش شروع شد که اهالی بیده از مسوولان مطالباتی داشتند.
برای ملاقات با متهمان به اداره آگاهی رفتهاید؟
ما نرفتیم، اما به ما گفتند که متهمان بازداشت شدند، ولی من هنوز با چشم خودم ندیدم. یکی از اقوام ما گفته که متهمان را دیده و هر دو نفر ۲۳ الی ۲۴ ساله هستند. البته در حال حاضر متهمان به یزد منتقل شدند. ما تقاضای اشد مجازات را برای متهمان داریم. خون امیررضا، بیگناه ریخته شد.
پدر مقتول وضعیت روحی مناسبی برای گفتگو نداشت و فقط یک کلام گفت: «بچهام را کشتند.»