اقتصاد۲۴- شیوا سپهری: لئوناردو ویلهلم دی کاپریو، متولد ۱۱ نوامبر ۱۹۷۴، در لس آنجلس، کالیفرنیا است. او به عنوان یکی از با استعدادترین بازیگران نسل خود شناخته میشود. او برای تبدیل شدن به نماد هالیوود تلاش زیادی داشته است.
لئوناردو دی کاپریو از جورج دی کاپریو، هنرمند کمیک و توزیع کننده کتابهای مصور و ایرملین ایندنبیرکن متولد شد. پدر و مادرش زمانی که او فقط یک سال داشت از هم طلاق گرفتند. لئوناردو جوان که در محلهای خشن در لس آنجلس بزرگ شد، در سنین پایین به بازیگری علاقه پیدا کرد. او در مدرسه ابتدایی سیدز تحصیل و بعداً در مرکز مطالعات لس آنجلس ثبت نام کرد. علیرغم اینکه دی کاپریو با مشکلات مالی مواجه بود، همچنان بر رویای خود برای بازیگر شدن متمرکز بود.
حرفه بازیگری لئوناردو با تبلیغات تلویزیونی و نقشهای جزئی در برنامههای تلویزیونی مانند "The New Lassie" و "Roseanne" آغاز شد. با این حال، موفقیت او در سال ۱۹۹۳ با بازی در فیلم "What’s Eating Gilbert Grape " در کنار جانی دپ به دست آمد. بازی او در نقش آرنی گریپ، نوجوانی با مشکلات ذهنی، تحسین منتقدان را به همراه داشت و اولین نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را در سن ۱۹ سالگی برای او به همراه داشت. پس از این موفقیت، دی کاپریو همچنان استعداد خود را در نقشهای مختلف به نمایش گذاشت. در سال ۱۹۹۶، او در فیلمنامه اقتباسی لورمن از «رومئو ژولیت» شکسپیر در نقش رومئو بازی کرد که شهرت او را به عنوان یک ستاره در حال ظهور بیشتر کرد. با این حال، همکاری او با کارگردان جیمز کامرون در فیلم "تایتانیک" (۱۹۹۷) بود که او را به سوپراستار بین المللی تبدیل کرد. بازی او از جک داوسون، هنرمندی بی پول در کشتی بدبخت، قلب میلیونها نفر را در سراسر جهان تسخیر کرد و دومین نامزدی جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد.
دی کاپریو تلاش کرد تا نقشهایی را بازی کند که او را به عنوان یک بازیگر به چالش میکشد و به او اجازه میداد تا وجوه مختلفی از استعداد بازیگری خود را به نمایش بگذارد. این منجر به همکاری با کارگردانان تحسین شدهای مانند مارتین اسکورسیزی، کریستوفر نولان و کوئنتین تارانتینو شد.
در سال ۲۰۰۲، دی کاپریو در درام جنایی بیوگرافی استیون اسپیلبرگ به نام «اگر میتوانی مرا بگیر» بازی کرد، جایی که او زندگی فرانک آبگنال جونیور، کلاهبردار را به تصویر کشید. بازی او توانایی او را در انتقال یکپارچه بین جذابیت و آسیب پذیری نشان داد و تحسین گسترده او را به همراه داشت.
در طول دهههای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰، دیکاپریو یکی پس از دیگری بازیهای درخشانی را ارائه کرد و برای نقشهایش در فیلمهایی مانند «The Aviator» (۲۰۰۴)، «The Aviator» (۲۰۰۶)، «The Departed» (۲۰۰۶)، "Inception" (۲۰۱۰) و "The Revenant" (۲۰۱۵) چندین بار نامزد جایزه اسکار شد.
لئوناردو دی کاپریو علاوه بر حرفه بازیگری، به خاطر تعهدش به اهداف محیط زیستی نیز شناخته شده است. او یک دوستدار محیط زیست است و از شهرت خود برای افزایش آگاهی در مورد تغییرات آب و هوا و حفظ محیط زیست استفاده کرده است. در سال ۱۹۹۸، او بنیاد لئوناردو دی کاپریو را تأسیس کرد که از پروژههای مختلفی با هدف حفاظت از تنوع زیستی زمین و مبارزه با تغییرات آب و هوایی حمایت میکند.
تبدیل شدن دی کاپریو از یک بازیگر ناشناخته به یکی از معتبرترین بازیگران هالیوود، گواهی بر استعداد، عزم و اشتیاق او به هنر او است. او با مجموعهای از آثار متنوع که ژانرها و نسلها را در بر میگیرد، اثری محو نشدنی در دنیای سینما بر جای گذاشته است. لئوناردو دی کاپریو همچنان که مرزهای هنرش را جابجا میکند، نمونه درخشانی از عظمت در صنعت سرگرمی است.
موفقیت دی کاپریو در سال ۱۹۹۲ زمانی اتفاق افتاد که او در فیلم This Boy's Life (۱۹۹۳) مقابل رابرت دنیرو بازی کرد. این فیلم دی کاپریو تحسین منتقدان را برانگیخت و برای فیلم بعدی خود، به نام گیلبرت گریپ چه میخورد (۱۹۹۳) وی توانست نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای نمایش واقع گرایانه اش از نوجوانی با ناتوانی ذهنی دریافت کند. او در چندین فیلم مستقل به نامهای خاطرات بسکتبال (۱۹۹۵) و کسوف کامل (۱۹۹۵) که بر رابطه همجنسگرایانه آرتور رمبو شاعر با پل ورلین متمرکز بود، نیز نقش آفرینی کرد.
در اواسط دهه ۱۹۹۰ دی کاپریو شروع به جذب مخاطبان وسیع تری با فیلمهای اصلی خود کرد. او پس از همبازی شدن با کلر دینز در فیلم رومئو ژولیت (۱۹۹۶) اثر ویلیام شکسپیر به شهرت زیادی دست یافت که بازسازی مدرن از یک داستان عاشقانه کلاسیک بود. او در سال ۱۹۹۷ با فیلم تایتانیک جیمز کامرون به یک ستاره بین المللی تبدیل شد. ظاهر زیبا و تصویر فریبنده که او از جک داوسون، هنرمند بی پولی که عاشق یک مسافر کلاس بالا (با بازی کیت وینسلت) میشود، ارائه داد کمک کرد تا تایتانیک به یکی از پردرآمدترین فیلمهای تاریخ تبدیل شود.
اگرچه دی کاپریو پیشنهادات زیادی برای حضور در فیلمهای پرفروش دریافت کرد، اما در عوض سعی کرد تا نقشهایی را بپذیرد که شخصیتهای پیچیدهای را بپذیرد که اصالت زیادی دارند. در سال ۲۰۰۰ او در فیلمی تاریک درباره جستوجوی یک کولهگرد جوان برای بهشت بازی کرد و دو سال بعد در فیلم «دار و دستههای نیویورک» اثر مارتین اسکورسیزی ظاهر شد، فیلمی به یادماندنی که درباره گانگسترهای شهر نیویورک در اواسط دهه ۱۸۰۰ ساخته شده بود. در آن سال او همچنین در کنار تام هنکس در نقش فرانک آبگنال جونیور، کلاهبردار واقعی در فیلم «اگر میتوانی مرا بگیر» استیون اسپیلبرگ بازی کرد. دی کاپریو با همکاری مجدد با اسکورسیزی، نقش هاوارد هیوز جوان را در فیلم هوانورد (۲۰۰۴) به تصویر کشید که برای آن نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد.
کارهای بعدی دی کاپریو شامل سومین همکاری با اسکورسیزی در فیلمهای The Departed (۲۰۰۶) و Blood Diamond (۲۰۰۶) بود. هر دو فیلم برخی از بهترین نقدهای دوران حرفهای خود را برای دی کاپریو به ارمغان آوردند و او برای بازی در نقش یک قاچاقچی الماس در فیلم دوم نامزدی اسکار را به دست آورد. در سال ۲۰۰۸ او در نقش یک مامور سیا در تعقیب یک تروریست در حال فرار در فیلم Body of Lies اثر ریدلی اسکات بازی کرد. دی کاپریو دوباره با وینسلت در جاده انقلابی (۲۰۰۸) هم بازی شد؛ فیلمی اقتباسی از رمان ریچارد یتس که زوج جوانی را به تصویر میکشد که در تلاشند تا آرزوهای نامتعارف خود را با زندگی خفهکنندهای در حومه دهه ۱۹۵۰ آشتی دهند. دی کاپریو برای فیلم بعدی خود، به نام shutter Iland اسکورسیزی (۲۰۱۰)، نیز بازی فوقالعادهای از خود ارائه داد.
دی کاپریو سپس در نقش یک جاسوس شرکتی که قادر به نفوذ در خوابها است در فیلم علمی تخیلی Inception (۲۰۱۰) ظاهر شد و در نقش جی. ادگار هوور مدیر قدیمی FBI در فیلم زندگینامهای جی ادگار (۲۰۱۱) ایفای نقش کرد. دی کاپریو در فیلم Django Unchained (۲۰۱۲) اثر کوئنتین تارانتینو به عنوان صاحب مزرعه بردهران در میسیسیپی قبل از جنگ شرکت کرد. او سپس در نقش باشکوه دیگری ظاهر شد که شخصیت اصلی در اقتباس پر زرق و برق لورمن در سال ۲۰۱۳ از گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتزجرالد بود. وی در فیلم «گرگ وال استریت» (۲۰۱۳) اثر اسکورسیزی در نقش جوردن بلفورت، دلال سهامی که میلیونها دلار از مشتریانش کلاهبرداری کرده بود. این فیلم بر اساس خاطرات بلفورت در سال ۲۰۰۷ به همین نام ساخته شده است. دی کاپریو برای بازی خود چهارمین نامزدی اسکار خود را دریافت کرد. او سرانجام برای کارش در فیلم «بازگشته» (۲۰۱۵) اثر آلخاندرو گونزالس ایناریتو برنده جایزه اسکار شد که در آن یک دامدار در تلاش برای انتقام بود که پس از اینکه همراهانش پسرش را میکشند و پس از حمله یک خرس او را برای مرگ رها میکنند.