اقتصاد۲۴- سال ۹۲ وقتی با خودرو پرایدش به وزارت کشور رفت تا کاندیدای یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری شود، هنوز با عنوان یک دیپلمات اصولگرا با روش و منشی غیر دیپلماتیک، دست کم در آن ۶۹ ماه مذاکره شناخته میشد، اما ورودش به ساختمان خیابان فاطمی، یک پیام مشخص داشت؛ اینکه دیگر حساب و کتابش با یک دیپلمات خوشخنده، اما بیثمر در قبیله اصولگرایی جور در نمیآید؛ و این آغاز مسیر سعید جلیلی به مقصد پاستور بود.
جلیلی همان روزی گزینه محبوب جبهه تندوری پایداری شد که در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، از سوی پدر معنوی جبهه پایداری یعنی محمدتقی مصباح یزدی، «اصلح» خوانده شد و حجت را برای هواداران این طیف تمام کرد و حال بیراه نیست اگر او را ادامهدهنده تئوری مصباح، برای نشر تغذیه فکری این طیف سیاسی قلمداد کنیم. مردی با مواضع و افکاری که به قول محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا، حتی در دهه ۶۰ نیز «ارتجاعی» محسوب میشد.
به گزارش اقتصاد ۲۴ ، همچون بسیاری از سیاستمداران رده بالای نظام، سعید جلیلی نیز متولد مشهد است و مانند بسیاری از مدیران سطح کلان کشور، فارغ التحصیل از دانشگاه امام صادق. جلیلی از سال ۶۸ به عنوان وابسته سیاسی، وارد وزارت امور خارجه شد و این آغاز دوران ۱۸ ساله آقای دیپلمات در این وزارتخانه بود. او در ۲۶ سالگی به ریاست اداره بازرسی وزارت امور خارجه برگزیده شده تا سال ۱۳۷۵ در ریاست این اداره باقی ماند. همان دوران که به گواه برخی منابع، ۱۷ سفیر را از کار اخراج کرد.
در سال ۱۳۷۶ در دولت سید محمد خاتمی، او معاون اداره اول آمریکا شد. پس از کنار رفتن از این سمت، مدیر بررسیهای جاری دفتر رهبری شد تا اینکه در دولت محمود احمدینژاد به وزارت خارجه بازگشت و بهعنوان معاون اروپا و آمریکا به فعالیت پرداخت و در این مدت به همراه علی لاریجانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، در برخی مذاکرات با خاویر سولانا حضور داشت. در مهر ۱۳۸۶، غلامحسین الهام، سخنگوی دولت محمود احمدینژاد، با اعلام خبر استعفای علی لاریجانی، سعید جلیلی را به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی معرفی کرد.
پس از آن، رهبر انقلاب در تاریخ هشتم تیرماه ۱۳۸۷، طی حکمی جلیلی را به نماینده خود در شورای عالی امنیت ملی معرفی کردند. اوج و شاخص فعالیت چند ساله جلیلی در شورای عالی امنیت ملی، موضوع مذاکرات هستهای است. حسن روحانی پس از انتخاب به عنوان رییس جمهور، در ۱۹ شهریور ۱۳۹۲ جلیلی را برکنار و علی شمخانی را به دبیری این شورا منصوب کرد. حال او طبق دستور مستقیم رهبری، عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی است.
بیشتر بخوانید: ورژن ۱۳۹۲ سعید جلیلی در انتخابات ۱۴۰۳
این خلاصه مسیر کاری جلیلی جز چند جانمایی که البته در سطوح کلان کشور بیسابقه نیست، ظاهرا چندان چالشبرانگیز به نظر نمیرسد. نور چشمِ آیتالله مصباح یزدی هم میان تازهنفسهای انقلابی اصولگرایان پایگاه دارد، همچون رئیس دولت فقید سیزدهم، با یک کارنامه تقریبا مردودی در اکثر زمینهها سنجیده نمیشود و هم نامش در هیچ پرونده فساد اقتصادی درج نشده است. احتمالا جلیلی نیز همین مسائل را به چهار میلیون و ششصد هزار رای خود در کوران انتخابات یازدهم که احتمالا تصور میکند حال بیشتر شود نیز گره زده تا بار دیگر آستینها را بالا بزند و بخت و اقبالش را برای رسیدن به پاستور امتحان کند تا سومین کاندیداتوری خود را در چهار انتخابات ریاستجمهوری برگزار شده از سال ۱۳۹۲ رقم بزند. غافل از آنکه در لایههای آشکار کارنامه کاری، سخنرانیها و خط و مشی جلیلی، نقاطی دیده میشود که نگرانکننده است.
«اگر بنده به ریاستجمهوری میرسیدم، برجام را امضا نمیکردم. چرا که اندیشه بنده متفاوت است»، این جمله که جلیلی در فروردین سال ۹۵ و در انتقاد به وضعیت سیاست خارجی دولت حسن روحانی، مطرح کرد، همان طرز فکری بود که پس از ۶۹ ماه مذاکره، به انتشار چند قطعنامه فصل هفتم شورای امنیت سازمان ملل و تحریمهای همهجانبه علیه ایران منجر شد. اعلام موضع بهجای مذاکره، قهر با میز مذاکره، بیانیهخوانی صرف، پیگیری روند مذاکره برای مذاکره، مونولوگگویی درباره تاریخ اسلام و ایران، یا اینکه مکان مذاکرات کجا باشد، شیوه دیپلماسی سعید جلیلی بود. او بین سالهای ۸۶ تا ۹۲ چهره اصلی مذاکرات پرونده هستهای ایران با غرب بود.
از سوی دیگر، محدود کردن دسترسی رسانهها به مذاکرات هستهای نشان میدهد که جلیلی و افراد محاط به او در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، ترجیح دادند فضای اطلاعرسانی را امنیتی کرده و دیدگاههای منتقدان را سرکوب کنند؛ رویکردی که به نظر میرسد برای جلوگیری از پاسخگویی به مسائل، بهترین گزینه محسوب شده است. هرچند مذاکرات بدون هیچ نتیجهای به دولت حسن روحانی رسید.
به گزارش اقتصاد ۲۴ ، امضای توافق نامه هستهای میان ایران و ۵+۱ تحت ریاست محمدجواد ظریف، احتمالا برای دیپلمات پیشین گران تمام شد چراکه او تا خروج آمریکا از برجام در سنگر سکوت، سکنی گزیده بود. اما همین خروج کافی بود، تا جلیلی آنچه در دل داشت برای تاختن به برجام روی دایره بریزد و از آن روز یکی از مخالفان اصلی برجام و توافقات هستهای شود. هرچندحرف و حدیثها درباره مذاکرات دبیر شورای عالی امنیت ملی محمود احمدینژاد فراموش نشده است. علی اکبر ولایتی دیپلمات اصولگرا درباره مذاکرات جلیلی گفته بود: «طی ۵ سال مذاکره، یک قدم جلو نرفت! در حالی که اگر آداب مذاکره را میدانست باید از رنج مردم به دلیل تحریمها میکاست.». ولایتی در مناظره تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ با حمله تند به سعید جلیلی، گفته بود: «دیپلماسی این نیست که انسان برود در برابر کشورهای دیگر خطابه بخواند و مطلبی را بیان کند؛ دیپلماسی این نیست که ما یک طرف بنشینیم و طرف مقابل هم بنشیند و ما یک حرف مشخصی را بزنیم بدون اینکه اقدامات دیگری خارج از اینها انجام دهیم.»
بیشتر بخوانید: انتخابات در ایران ذاتا تبدیل به دو قطبی میشود/ آیا احمدی نژاد میتواند دو قطبی جلیلی - لاریجانی را بشکند؟
اما، احتمالا تشکیل دولت سایه با شعار «سایه تمدن اسلامی برای تایید، تکمیل و تصحیح برنامههای دولت دوازدهم»، مخالفت با برجام و هر انتقادی که جلیلی به عنوان توشه و دستاویز از دولت یازدهم و دوازدهم برای گرم کردن تنور سخنرانیهای انتخاباتی خود در هر دوره جمع کرد، شاید یک کینه کهنه باشد. امضای برجام موجب رویگردانی بخشی از جامعه از او شد و حتی پس از خروج آمریکا، باز هم بنبست مذاکرات نه به نام ظریف و تیم او که بیشتر با جلیلی و رویکردش در ذهن مردم نقش بسته است. بماند که ۸۵ درصد از ترورهای دانشمندان هستهای ایران در دوره مذاکرات سعید جلیلی اتفاق افتاد.
در سال ۱۴۰۰ نیز با روی کار آمدن سید ابراهیم رییسی به نظر میرسید سایه جلیلی قرار است توسط علی باقری کنی در تیم مذاکرهکننده تجلی پیدا کند و همینطور هم شد. تاجایی که پس از ۳ سال هیچ پیشرفتی در مذاکرات ایران با غرب درباره رفع تحریمها حاصل نشده است.
جلیلی همراه با پرویز داودی در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام، بهعنوان یکی از برجستهترین مخالفان پیوستن ایران به افایتیاف بهشمار میآمدند. سعید جلیلی در بخش دوم مناظره انتخاباتی ۱۴۰۰ با تأکید بر عدم توجیه امضای کنوانسیونهای بینالمللی برای ایران، اظهار کرد که اعتقاد دارم امضای این کنوانسیونها هیچ نفعی برای کشورمان ندارد و برای رشد اقتصادی و گشوده شدن برکات الهی مردم باید ایمان و تقوا داشته باشند! بماند که در دولت دهم، دو کنوانسیون «مریدا» و «وین» که شروط و الزاماتی به مراتب سختگیرانهتر از پالرمو و CFT داشتند، بدون سر و صدا و با نظارت او پذیرفته شدهاند، اما موضوع FATF از نظر او و همفکرانش یک خطر تمام عیار قلمداد شد.
«در همین تبادلات بانکی، یک راه تهاتر است. حالا به تهاتر میگویند پوست بز! باید انتخاب کنیم که چهارسال آینده با یک نگاه حداقلی انفعالی دوباره کشور معطل میشود یا این که میخواهیم جهش کنیم و از فرصتهایی همچون جوانان متخصص؛ صاحب نظر و مبتکر استفاده کنیم؟!»، این توییت سعید جلیلی در دوران انتخابات سال ۱۴۰۰، آنقدر عجیب بود که علی لاریجانی که امروز رقیب او نیز هست، افکار جلیلی را خطرناک توصیف کند. لاریجانی که در آن مقطع هنوز رد صلاحیت نشده بود، در پاسخ به جلیلی نوشت: «اگر شما توانستید یک ماه زندگی شخصی خود را با تهاتر اداره کنید، نسخه آن را برای کشور هم بپیچید. برخی مواضع خطرناک را آنچنان با اعتماد به نفس بیان میکنید که هر انسان عاقلی متعجب میشود. مملکت داری با تهاتر پوست بره و بز محال است آقا ... محال! برگشتن به ۳ هزار سال پیش که افتخار ندارد».
بیشتر بخوانید: ترافیک احساس تکلیف؛ نگاهی به وزنکشیهای درونگروهی و میانگروهی در انتخابات ریاست جمهوری
اما درباره نقش مهم جلیلی در وضعیت اقتصادی ایران همین بس که او از سال ۱۳۸۶ با جذب انواع تحریمها، کمر اقتصاد کشور را شکست و از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ نیز، با سنگاندازی در مذاکرات برجام، پسابرجام و بعدتر در مسیر احیای آن، تلاشی مضاعف برای بحرانی شدن وضعیت اقتصادی کشور کرد. اما نکتهای که برنامههای اقتصادی جلیلی را از دیگران متمایز میکند، بحث اقتصاد اسلامی است. اقتدای سعید جلیلی به مصباح یزدی، و تئوریهای اقتصادی او، در سخنان و اظهار نظرهای او کاملا مشهود است. او که درگیریهای اقتصادی را «جنگ نرم» نامیده و با اشاره به رویداد موسوم به «شعب ابیطالب» در تاریخ اسلام، نزول بلا و پدید آمدن دشواریهای اقتصادی برای مردم را، عامل بازگشت به سوی خدا دانسته و گفته بود: «این بلاها کمک میکند مردم گریه و زاری کنند و به طرف خدا بروند.». این دیدگاه عمدتاً به بنیادگراییهای اقتصادی و ایدئولوژیهای اسلامی، از جمله استقلال اقتصادی و تأکید بر منابع نامحدود نعمتهای الهی، توجه دارند.
به گزارش اقتصاد ۲۴ ، اما یکی از اصلیترین نقدها به برنامههای اقتصادی جلیلی، انعطافناپذیری و عدم تطابق با واقعیتهای اقتصادی جهانی است. تأکید بر استقلال اقتصادی، در حالی که جهان امروزی به سمت ارتباطات و وابستگیهای بینالمللی پیش میرود، ممکن است منجر به انزوای اقتصادی و عدم توانایی در مواجهه با چالشهای جهانی شود. همچنین، بحثهای جلیلی درباره منابع نامحدود نعمتهای الهی، اغلب به عنوان یک فرض مطلق معنی میشود. این ایدئولوژی، نادیده گرفتن محدودیت منابع و عدم توجه به مسائل محیط زیستی و پایداری اقتصادی را ترویج میدهد.
در برنامه و طرحی که جلیلی برای کاندیداتوری خود در انتخابات سال ۱۴۰۰ ارائه کرده بود، ۳۶ وعده اقتصادی به چشم میخورد که در اغلب آنها، شباهت بسیاری با وعدهها و طرحهای اجرا شده و اغلب ناتمام و ناموفق دولت سیزدهم وجود داشت. از حل مشکل تورم با اقتصاد مقاومتی تا ساخت یک میلیون مسکن در سال و اعطای تسهیلات و اختصاص زمین برای ساخت! حتی نفوذ جلیلیون در دولت سیزدهم نیز جالب توجه است. از شهریور ۱۴۰۰ تا اردیبهشت ۱۴۰۱ چینشهای جدی در صدا و سیما صورت گرفت.
وحید، برادر سعید جلیلی در آذر ۱۴۰۰، قائممقام رئیس سازمان صدا و سیما در امور فرهنگی شد. علیرضا خدابخشی، پسرخاله سعید جلیلی، معاون سیاسی این سازمان شد. محمدعلی صائب، دستیار ویژه و از چهرههای حلقه نزدیکان او نیز ابتدا به عنوان رییس حوزه ریاست صدا و سیما منصوب و مدتی بعد به عنوان رییس خبرگزاری صدا و سیما برگزیده شد. گویا مدیران شبکه دو و چهار سیما نیز از حلقه نزدیکان به جلیلی هستند. همچنین طبق گزارش میز نفت، در بدنه مدیران ارشد وزارت نفت تقریبا بیشتر مدیران وابسته عملی و فکری به سعید جلیلی هستند؛ از جواد اوجی که مرتبا در جلسات دولت سایه جلیلی شرکت میکرد تا برخی معاونان او که علاقه بسیاری به سعید جلیلی دارند. طبیعی است این افراد که در خلوت خود نیز نمیتوانستند رویای معاون وزیر را ببافند، حالا که جزو مدیران ارشد صنعت نفت طبقه بندی میشوند، نمیخواهند صندلی خود را ترک کنند. آنان به خوبی میدانند در صورت سپردن کلید دولت به فردی جز سعید جلیلی، باید به یک کارمند معمولی نفت تبدیل شوند. جدا از همخوانی موارد فوق با تشکیلات «دولت در سایه» که جلیلی از اداره آن ابایی ندارد و ردپای مشخص جلیلی در ساز و کار دولت سیزدهم، سؤال اینجاست که آیا مردم حاضرند تکرار سریال دولت سیزدهم را دوباره تماشا کنند؟!
اما جلیلی چالش مهم دیگری نیز پیش رو دارد؛ دست خالی او در حوزه زنان به ویژه پس از بیانات گهربار او درباره محدود شدن نقش زن به مادری، با تقسیمبندیهای جدید در جامعه میتواند برای او دردسرساز شود. یکی دیگر از دیدگاههای جلیلی این است که او حجاب را برای حضور زنان در جامعه میداند و این مواضع خود را در چارچوب «تمدنسازی» تبیین میکند. بماند که در حوزه اجتماعی نیز، موافقت با تفکیک جنسیتی و اسلامی کردن دانشگاهها که از شعارهای اصلی انتخاباتی او در سال ۹۲ بود نیز باز ممکن است برای جلیلی گران تمام شود چراکه از بحث فیلترینگ تا حجاب، مردم از محدودیت خستهاند.
در نهایت پر واضح است که جلیلی حتی در میان اصولگرایان نیز مخالفان جدی دارد و ادوار پیشین انتخابات نیز نشان داده که اجماع روی او در میان اصولگرایان بعید به نظر میرسد. حال باید دید آیا مرد سایهها بالاخره کلید پاستور را به دست میگیرد یا کماکان باید پردهنشین باشد و انتظار بکشد.
آقا نیاز نبود این همه زور بزنی و فسفر بسوزونی
بسنده کردنتون به جملات غلط لاریجانی و ولایتی و اینکه یک دیپلمات رو با یک جمله رفتار غیر دیپلماتیک تحلیل کنی نشان از دست خالی شما در مواجه با سعید جلیلیه
داداش الان قلم دست شماست ، نه اینکه خدا هم با شماست....
از حساب و کتاب خدا غافل نشوید...
در رابطه با آقای رئیسی هم که خود شما هم پرتلاش شاهد بودید ،یه عده نخواستند ایشون رئیس جمهور بشن، ولی خدا خواست و شد.
یا علی