اقتصاد۲۴- مشکلات اقتصادی گاهی میتواند افراد را وادار به انجام کارهایی کند که هیچ رضایت قلبیای از آن ندارند. همانطور که وقتی فردی در تنگنای اقتصادی قرار میگیرد و ممکن است به فکر فروش یکی از اعضای بدن خود بیفتد، بسیاری از زنانی هم که تن به اجاره رحم میدهند و جنین فرد دیگری را ۹ ماه در زهدان خود میپرورند، دلیلی جز مشکلات اقتصادی ندارند. یا حداقل ۹۰ درصد آنها به دلیل مشکلات اقتصادی دست به این کار میزنند. قرار است در این سلسلهمطالب داستان سه نفر از این زنان را با هم مرور کنیم. سه زن که هرچند میگویند دلبستگیای به جنین پرورشیافته در رحم خود نداشتند اما...
«عاطفه هستم. وقتی ۲۳ سالَم بود با پسر عمویم ازدواج کردم. متولد شهمیرزاد هستم و پسرعمویم تکپسر خانواده بود. خیلی دلمان میخواست به تهران بیاییم و اینجا زندگی کنیم. عمویم سهمالارث پسرش را داد و ما با آن پول خانهای در تهران اجاره کردیم و مابقی آن را به راهاندازی یک تولیدی کوچک لباس اختصاص دادیم. من خیاطی بلد بودم، اما با چرخ صنعتی نمیتوانستم کار کنم. همسرم سه نفر را استخدام کرد و کار شروع شد همه چیز خوب پیش میرفت تا وقتی که پاندمی کرونا از راه رسید.
همان ماههای اول یکی از کارمندان همسرم به کرونا مبتلا شد و درگذشت و دو کارمند دیگر هم از ترس، کار را ترک کردند و به کارگاه نیامدند. این در حالی بود که سه ماه قبل از این اتفاق همسرم برای گسترش دادن کار تولیدی خریدهای زیادی کرده بود و به اعتبار اینکه تولید را افزایش میدهد و فروش هم خوب است و چکها پاس میشود، مبلغی نزدیک به ۳۰۰ میلیون مقروض شده بود. وقتی این اتفاق افتاد زندگی برای من و فرزند دوسالهام بسیار سخت شد.
بیشتر بخوانید: دورخیز بیمارستانهای خصوصی برای زایمان مادران در ۱۴۰۳/۰۳/۰۳ / هزینههای یک زایمان رند و لاکچری چقدر آب میخورد؟!
یکی از دوستانم که از وضعیت مالی ما باخبر بود یک روز برایم چند لینک از صفحههایی که در آن برای رحم اجارهای درخواست داده بودند، فرستاد. وقتی موضوع اجاره رحم را با همسرم در میان گذاشتم اولین کاری که کرد سیلی محکمی به صورتم زد. اصلاً عادت به این کار نداشت، اما خیلی تحت فشار بود. با این حال من ناامید نشدم؛ با چندتا از این صفحهها در اینستاگرام تماس گرفتم و در نهایت توانستم همسرم را راضی کنم به مطب دکتر برویم تا تمام مراحل را برایمان شرح دهد. با اینکه راضی نبود، اما چارهای هم جز قبول این ماجرا نداشت. یا باید دوباره از پدرش درخواست پول میکرد که این ممکن نبود یا اینکه به خاطر چکهای برگشتی به زندان میرفت. در نهایت توانستیم یک خانواده را پیدا کنیم و خیلی زود مراحل اداری و آزمایشهای سلامت را انجام دادیم و برای نوشتن قرارداد آماده شدیم.
روز امضای قرارداد تنها درخواستی که از آن خانواده داشتم این بود که هرچه زودتر مبلغ مورد نیاز همسرم برای پاس کردن چکهایش را به او بپردازند و آنها قبول کردند بعد از سه ماهگی و مطمئن بودن از ادامه بارداری و سلامت جنین و من مبلغ مورد نیاز را پرداخت کنند. در نهایت قرارداد ما با مبلغ ۴۰۰ میلیون و ماهانه پنج میلیون تومان به امضا رسید و آنها بعد از سه ماه چکهای همسرم را پاس کردند.
وقتی بعد از سونوگرافی تعیین جنسیت فهمیدند فرزندشان دختر است برایم هدیههای ارزشمندی خریدند. دوران بارداریام بهراحتی گذشت و با اینکه فرزند خودم هم کوچک بود، اما از آنجا که همسرم در تمام مدت کنارم بود، هیچ مشکلی نداشتم. زایمان هم بهراحتی انجام شد. مانند فرزند خودم طبیعی به دنیا آمد.
دختر را نخواستم ببینمش تا مهرش به دلم نیفتد. به هر حال دل کندن از موجودی که ۹ ماه در وجودت پرورش دادهای کار سادهای نیست. آن خانواده بعد از دو سال از طریق اینستاگرام مرا پیدا کردند و با هم ارتباط برقرار کردیم. آنها به کانادا مهاجرت کردهاند. عکسهای جدید دخترشان را برایم فرستادند و حتی بعد از اینکه آدرس خانه را از من گرفتند، برای پسرم هدیههای زیادی فرستادند. از کاری که کردم پشیمان نیستم. دست این خانواده برکت داشت و همسرم دوباره توانست تولیدیاش را سر پا کند.
هرچند مشکلات اقتصادی این روزها همه را کلافه کرده، اما من وقتی به این فکر میکنم که توانستم با این کار زندگی خودم، فرزندم و همسرم را از فروپاشی نجات دهم خوشحال میشوم. گاهی دلم برای آن دخترک زیبایی که دنیا آوردم تنگ میشود اما...»
ادامه دارد...