اقتصاد ۲۴- انتخابات پیش رو با کاندیدهای متعددی همراه بوده که صحنهی شعاری و بعضا خنده را به نمایش گذاشته است. سعید حجاریان در انتقاد به این رفتارها نوشت: «یک دست کت و شلوار آراسته، چند قدم آهسته، چرخاندن شناسنامه و چند فلاش دوربین... تمام! نه از برنامه منسجم میگویند، نه از اعضای مؤثر کابینه احتمالیشان. نام اینها هر چه باشد، سیاستورزی و انتخابات نیست!»
با این وجود سئوال این است: آیا از میان نامزدهایی که تائیدصلاحیت میشوند، نفراتی میمانند که بتوانند صحنهای دوقطبی در انتخابات را به نمایش بگذارند؟ ثبتنام لاریجانی و جلیلی و پزشکیان، در جامعه این انتظار را به وجود آورده که دو قطبی انتخابات در سالهای ۷۶، ۸۴، ۸۸ یا ۹۲ تکرار شود. اصلاحطلبان در این دو قطبیسازی کار سختتری را در پیش دارند. از یک سو تضادهای درونی بر سر نامزد تماماً اصلاحطلب و از سوی دیگر طبقه متوسط شهری که دیگر تمایلی به صندوق ندارد، دو سد مهم پیش روی اصلاحطلبان هستند.
رحمان قهرمانپور درباره این مسأله معتقد است که دوقطبیسازی انتخابات اتفاق بدی نیست و تفکیک نظرات را راحتتر میکند. از طرفی کاراکترهایی مانند جلیلی توانایی دو قطبیسازی انتخابات را دارند. اهمیت انتخابات ایران در منطقه نیز به باور قهرمانپور بالاست، اما به علت ساختار سیاسی و توزیع قدرت، تغییر رئیس جمهور چندان تغییر وسیعی در داخل به وجود نمیآورد. گفتگو با رحمان قهرمانپور، کارشناس روابط بینالملل، را در ادامه را بخوانید:
در فرایند ثبتنام نامزدهای انتخاباتی این دوره ما با یک صحنه معمولی و شعارزده از انتخابات مواجهیم. چه باید میشد که چنین صحنهای را شاهد نباشیم؟
انتخابات دموکراتیک در دنیا دو ویژگی اصلی دارد که این دو ویژگی باید در کنار هم باشند. اول انتخابات آزاد و دوم انتخابات منصفانه؛ انتخابات آزاد به این معنا که محدودیت ویژه و غیردموکراتیکی برای حضور افراد در انتخابات وجود نداشته باشد. انتخابات منصفانه به این معناست که نامزدهای انتخاباتی از موقعیتی که دارند، برای انتخابات بهرهبرداری نکنند. مثلاً رئیس جمهوری که در انتخابات شرکت میکند و نامزد مستقر است، طبیعتا امکانات دولتی را در اختیار دارد. وقتی قانونگذار میگوید که رئیس جمهور یا سایرین نمیتوانند از امکانات دولتی برای تبلیغات استفاده کنند، به این معناست که میخواهند زمینه را برای انتخابات منصفانه هموار کنند. در عالم واقع و در بسیاری از کشورها، معمولاً این دو شاخص در کنار هم وجود ندارند. حتی دیدگاههای انتقادی درباره آمریکا میگوید که دو حزبی بودن با اصول دموکراتیک سازگاری ندارد.
در این بین نامزدهای سوم از مناظره کردن در تلویزیون و آوردن اسمشان در لیستها، محروم هستند. اندونزی، آمریکا لاتین، ایران، ترکیه و... طیفی از کشورها را داریم که در آنها نسبت این دو شاخص با هم فرق دارد. هرچقدر نظامهای سیاسی به این سمت بروند که انتخابات غیرمنصفانه باشد، آن انتخابات از انتخابات دموکراتیک دورتر شده است. نمونه آن را در انتخابات ریاست جمهوری روسیه میبینید. در روسیه نه تنها قوانین به نفع پوتین دستکاری میشود، حتی کسانیکه احتمال دارد نامزد انتخابات شوند، از صحنه حذف میشوند. این نوع نظامها، اقتدارگرایان انتخاباتیاند. این نوع نظامها سعی میکنند مشروعیت انتخابات را بگیرند. چند ماه پیش در گواتمالا، رئیس جمهوری که پیروز شد از طرف دادگاه عالی متهم شد که به موقع ثبتنام نکرده است.
آن چیزیکه اینبار در ایران جلب توجه کرده و چهره ناخوشایندی به خود گرفته است، آن است که تعداد ثبتنامکنندگان سیاسی سابق و فعلی به شدت افزایش پیدا کرده است. این اتفاق چند آسیب دارد. وقتی نظام حزبی در کشور وجود ندارد، انتخابات آن شکل اثرگذار خود را از دست میدهد. به این معنا که هرکسی میتواند خودش در انتخابات ثبتنام کند. تعدد افراد، صحنه را به یک صحنه ناهماهنگ تبدیل میکند. در خیلی از نظامهای سیاسی، تعداد نامزدها در نهایت ۴ یا ۶ نفر است. هرچه نظام سیاسی غیرحزبی شود، تعداد کاندیداها بیشتر میشود. در کشور ما حتی در داخل گروههای سیاسی شاهد تنوع فراوان هستیم. هرچقدر میزان تنوع و اختلاف نظر بیشتر شود، اداره سیاسی کشور دشوار میشود.
بیشتر بخوانید: کنایه معنادار عباس عبدی به کاندیداهای ریاستجمهوری
ایجاد دو قطبی انتخاباتی در ایران تا چه حد برای رایدهنده، مطلوب و منجر به نتیجه است؟ آیا شاهد کمپینهایی که در نهایت منجر به این دو قطبی شوند، خواهیم بود؟
اگر به انتخابات ریاست جمهوری از سال ۷۶ تا ۹۲ نگاه کنیم، به وضوح میبینیم که نامزدهایی برنده شدهاند که نوعی دوقطبی را شکل دادهاند. در ۷۶ دو قطبی ناطق و خاتمی، در ۹۲ روحانی و جلیلی، و در ۸۴ رفسنجانی و احمدی نژاد؛ بنابراین یکی از روشهای پیروزی در انتخابات دوقطبیکردن است. دوقطبیکردن الزاماً هم بد نیست. وقتی نامزدهای بیشتری دارید، تعداد برنامهها و حرفها، بسیار زیاد میشود و رایدهنده فرصت تفکیک و شناخت را ندارد. در انتخاباتی که ۶ نفر حضور دارند، انوع حرفها مطرح میشود و بسیاری از مردم فرصت کافی برای توجه به آنها را ندارند. بخشی از جامعه هم علاقه و یا سواد بررسی کاندیداهای متنوع را ندارند.
انتخابات قطبی در آمریکا راحتتر است، چون رایدهنده شناخت بهتری دارد. وقتی دو نامزد داریم، کار مقایسه برای رایدهنده سادهتر است. مثلاً یکی از نامزدها طرفدار وجود آزادیهای اجتماعی و دیگری مخالف است. به همین خاطر یکی از راهکارهای تشویق مردم به رأی دادن، این است که انتخابات تبدیل به رقابت دو نفره شود. ما در سال ۹۲ دو قطبی روحانی و جلیلی را داشتیم که بر سر تعامل با جهان مناظره میکردند. در ۷۶ و قطبی بین آزادیهای اجتماعی و فعالیتهای سیاسی بود. در دور دوم ۸۴، دو قطبی احمدی نژاد و رفسنجانی بر سر اشرافیگری بود. این دور به نظر میرسد که برخی نامزدها توان دوقطبیسازی را دارند.
سعید جلیلی یکی از نامزدهاست که در سال ۹۲ هم نشان داد که ظرفیت دوقطبیسازی را دارد. لاریجانی دومین نامزدی است که تلاش میکند قطب مقابل جلیلی باشد. در سال ۱۴۰۰، لاریجانی با فیلم تبلیغاتی و شعار معروف خود وارد شد که نشان میداد که قصد دوقطبیسازی با رئیسی را دارد. لاریجانی و پزشکیان این توانایی را دارند که با افرادی مانند جلیلی، دو قطبی ایجاد کنند.
احمدینژاد اگر تأیید شود، حتماً یکی از قطبهای انتخابات خواهد بود. در سال ۸۴ و ۸۸ نشان داد که کمپینهای انتخاباتی او مبتنی بر دو قطبیسازی است. از آنجایی که امکان تأیید او خیلی کم هست، نمیتوان سناریویی برای او تصور کرد. درباره حقانیان هم، چون شناختی نداریم، پتاسیلهای او مشخص نیست. نامزدی که میخواهد دو قطبی ایجاد کند، باید مورد حمایت یک تشکیلات گسترده باشد. در سال ۷۶ و ۸۴، جریان اصلاحطلب تماماً پشت یکی از نامزدها ایستاد و در سال ۹۲ نامزد خود را به نفع روحانی کنار کشید. به همین ترتیب در سال ۸۴ هم آقای احمدی نژاد مورد حمایت جریان اصولگرایی قرار گرفت؛ بنابراین علاوه بر این شرط که خود نامزد باید قابلیت دوقطبی کردن انتخابات را داشته باشد، یکی دیگر از شروط قطبی شدن انتخابات این است که یکی از دو جریان سیاسی از یک نامزد حمایت کند.
بیشتر بخوانید: فیلم/ پاسخ عجیب صولت مرتضوی به پرسشی درباره دلیل حضور اعضای کابینه دولت سیزدهم در انتخابات
اصلاحطلبان در این دوره چه راهی پیش روی خود دارند؟ آیا این انتخابات باعث انشعابهای سرنوشتساز در اردوگاه اصلاحطلبی و اصولگرایی خواهد شد؟
اصلاحطلبان شرایط سختی دارند. این انتخابات بعد از انتخابات ۱۴۰۰ انجام میشود که اصلاحطلبان در آن حضور نداشتند. در انتخابات مجلس هم اصلاحطلبان مشارکت جدی نداشتند. به نظر میرسد که در ادامه همین مسیر، اصلاحطلبان به صورت جدی وارد نشوند. اولین مسأله اصلاحطلبان این است که پایگاه رأی خودشان که عمدتاً در میان طبقه متوسط شهری است را قانع کنند، که چرا ضرورت دارد در انتخابات شرکت کنند. این بار اصلاحطلبان با یک رایدهنده بسیج شده یا طبقه متوسط شهری آماده مواجه نیستند. به همین خاطر شروط کار انتخاباتی آنها کار سختی است. اگر از لاریجانی حمایت کنند، انسجام درونی خود را از دست میدهند؛ اگر سراغ صدر و دیگران بروند، در آن صورت نامزدشان رأی نمیآورد ۸۴ تکرار میشود. به نظر میرسد که اصلاح طلبان بین دوراهی گیر کردهاند. چشم به پیروزی دارند، اما میخواهند سناریو ۹۲ تکرار نشود. در شرایط موجود جمع کردن این دو خواسته در کنار هم، کار دشواری است. مسأله بعدی این است که بعد از شهریور ۱۴۰۱، در داخل اصلاحطلبان چنددستگی پیش آمد. ایجاد انسجام بین گروههای اصلاحطلب، در فرصت اندک باقی مانده، کار سختی است؛ بنابراین چالش سوم اصلاحطلبان این است که چگونه انسجام خود را حفظ کنند.
جهان تا چه حد چشم انتظار انتخابات ایران است و آمریکاییها چقدر برایشان این انتخابات مهم است؟
انتخابات ایران در سطح منطقه مهم است، اما معادلات را تغییر نخواهد داد. در قانون اساسی ایران، اختیارات رئیس جمهور محدود است. نظام ریاستی ما نه تنها نیمه ریاستی بلکه در مقایسه با آمریکا لاتین و شرق آسیا، رئیسجمهور اختیارات کمتری دارد. با آمدن رئیسجمهور، خیلی از سیاستها تغییر نمیکند؛ بنابراین انتظاری که در دنیا وجود دارد این نیست که اگر در ایران رئیسجمهور جدیدی سر کار بیاید، سیاست خارجی ایران تغییر کند. انتخابات ایران حتماً برای خاورمیانه خیلی مهم است، اما از آنجایی که اختیارات رئیسجمهور محدود است، انتظار نمیرود که انتخابات باعث تغییرات وسیع شود.