اقتصاد۲۴- میرا قربانی فر - شمارش معکوس برای اعلام اسامی تایید شده توسط شورای نگهبان برای انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری در حال آغاز شدن است و به نظر میرسد اردوگاههای سیاسی حالا بیش از قبل در حال نزدیک شدن به آرایش نهایی خود هستند.
شورای عالی اصلاح طلبان با اعلام سه نام به عنوان کاندیدای اختصاصی خود وارد عرصه انتخابات شده که در طرف مقابل نیز خبرهایی مختلف از انصراف و ائتلاف و همپیمانی در حال انتشار است، اما حشمت الله فلاحت پیشه، نماینده اسبق مجلس و استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی به اقتصاد ۲۴ میگوید: وقتی که در یک کشوری نظام حزبی نداشته باشیم، در عرصه عمل است که بی پایه بودن خیلی از شعارها روشن خواهد شد.
مشروح گفتگوی اقتصاد ۲۴ با این عضو سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس را در ادامه میخوانید:
** از فضای احساسی روزهای نخست سقوط بالگرد سید ابراهیم رئیسی و همراهان عبور کرده ایم و حالا تقریبا همه ثبت نام کنندگان و جناحهای نزدیک به آنان منتظر نتیجه تایید صلاحیتها هستند و از سوی دیگر به نظر میرسد شورای نگهبان قصد استفاده از فرصت ۵ روزه دوم را نیز دارد. با این روند ثبت نامها، مساله تایید صلاحیتها توسط شورای نگهبان را چطور ارزیابی میکنید و اگر این شورا تغییر رویه ندهد آیا میتوان منتظر مشارکت پرشورتری از انتخابات سه سال پیش بود؟
- شورای نگهبان اصول ثابتی برای بررسی صلاحیتها ندارد و به همین دلیل نیز در دورانهای مختلف با روندهای متفاوتی افراد مختلف، تایید یا رد صلاحیت شده اند.
هر چند خود اعضای شورای نگهبان اسم این روش را مهندسی انتخابات نمیگذارند، اما واقعیت موجود دلیل بر این است که شورای نگهبان دستکم در دو معضل جامعه ایران نقش جدی دارد؛ یکی در زوال مشارکت سیاسی و کاهش روزافزون مشارکت سیاسی در کشور که اصل اول دموکراسی است و دوم در بی سوادی سیاسی و اقتصادی مدیران دولت و نمایندگان مجلس شورای نگهبان مسئول است.
حالا فارغ از اینکه آیا شورای نگهبان در آینده این گناه را به گردن میگیرد و یا بر دوش نهادهای دیگری بیندازد، اما واقعیت این است که شورای نگهبان مسئول شرایط به وجود آمده است و به همین دلیل ما میبینیم که عرصه رقابتهای انتخاباتی به شدت وضعیت نخبگانی خود را از دست میدهد و بسیاری از افراد لایق به حاشیه رانده میشوند و اصلا در انتخابات هم حضور پیدا نمیکنند و این واقعیتی است که شکل گرفته است.
اما درباره اینکه چه اتفاقی پیش رو است، من معتقد هستم نوع سیاستی که در پس زمینه انتخابات وجود دارد، شکل دهی به یک انتخابات کنترل شده بین منتقدان وضع موجود و حامیان وضع موجود است.
این یعنی سعی میشود که به گونهای انتخابات شکل بگیرد که از یک سو نامزدهایی باشند که منتقد وضع موجود باشند و در مقابل نامزدهای دیگری حامی وضع موجود باشد تا امکان اینکه حامیان وضع موجود بتوانند پشت شخصی چون قالیباف جمع شوند وجود داشته باشد.
در سمت دیگر هم به هر حال آقای لاریجانی سعی میکند به عنوان منتقد وضع موجود طرفدارانی برای خود جمع کند. در این میان دو کاستی وجود دارد؛ کاستی که باید به نوعی برای یک جبهه شاید مستقلتر فکر شود و من تصور میکنم قرار است آقای جلیلی چنین نقشی را بر عهده بگیرد و بسته به تنوع تعاملی که در انتهای انتخابات شکل میگیرد، ممکن است ایشان نیز به نفع آقای قالیباف کنار برود.
در سمت دیگر نیز احتمالا باید یکی از کاندیداهای نزدیک به جریان اصلاح طلب که راسا نتواند رئیس جمهور شود و آرای لازم را کسب کند نیز در مبارزات انتخاباتی وجود داشته باشد تا شرایط به گونهای شکل بگیرد که انتخابات در نهایت به سمت دو قطبی شدن پیش برود. اینکه چنین چینشی چقدر به مشارکت سیاسی کمک کند، محل تردید است.
به هر حال مشارکت سیاسی در ایران، در گذر ایام با چالش مواجه و دچار ضعف و زوال شده و به یکباره با یک انتخابات، معجزه ای شکل نمیگیرد که ناگهان حضور گسترده ای پای صندوقهای رای داشته باشیم، ضمن اینکه بعید به نظر میرسد که همه سلیقههای سیاسی کاندیدای تایید شده خودشان را در انتخابات داشته باشند ولی به هر حال من معتقد هستم مجموع کسانی که در حال شکل دهی به شرایط انتخابات در ایران هستند برای انتخابات در پیش به یک مشارکت ۴۰ درصدی نیز رضایت میدهند و یعنی حاضر هستند مشارکت ۴۰ درصدی را به عنوان مشارکت منقول بپذیرند.
**شورای عالی اصلاح طلبان در یک اقدام شاید عجیب سه کاندیدای خود را آقایان آخوندی، جهانگیری و پزشکیان معرفی کرد و این مساله با استقبال و انتقاد توامان مواجه شد. این که اساسا چطور در یک سبد دو شخصیت، چون آقایان آخوندی و پزشکیان باگرایشهای اقتصادی و اجتماعی متفاوت قرار دارند محل انتقاد است و از سوی دیگر استقبال شده که بالاخره اصلاح طلبان کاندیدای اختصاصی خود را دارند و نمیخواهند نیابتی باشند. از سوی دیگر برخی معتقد هستند این اعلام به معنای ردصلاحیت این کاندیداها خواهد بود. فکر میکنید اصلاح طلبان در اعلام اسامی تعجیل کردند یا برنامه ای در پیش رو داشتند؟
- اصلاح طلبان با معرفی زودهنگام کاندیداها در واقع تلاش کردند دو کار اصلی را انجام دهند؛ اول اینکه تا حد مقدوری از شرایط خود را در واقع مطرح کنند که نقش منفعل در انتخابات نداشته باشند؛ چرا که در چند انتخابات اخیر، چون رفتار انفعالی از سوی آنان وجود داشته، پس همین موضوع باعث ریزش جدی طرفداران اصلاح طلبان در کشور شده و احتمالا با همین دلیل سعی کردند با معرفی زودهنگام کاندیداها به حاکمیت اعلام کنند که درصورت تامین نظراتشان، حضور فعالی در انتخابات خواهند داشت.
مساله دوم که بی ارتباط به موضوع اول نیست نیز این بود که به هر حال سه نفری را که بیش از دیگران به اصلاح طلبان نزدیک هستند، به عنوان گزینه قرار دادند و میثاق نامه ای را امضا کردند که البته ادامه این میثاق نامه چینش کابینه است که از دل این چینش کابینه اصلاح طلبان به برخی از اهداف مدیریتی خود میرسند؛ همین نیز سبب شد که سه نفری را مطرح کنند که در نهایت مجبور نشوند از میان اشخاصی که تایید صلاحیت شده اند افرادی به جز جریان نزدیک به خودشان را مورد حمایت قرار بدهند و در عین حال نیز سعی کردند که یک وحدتی را خارج از دو جریان اصلی اصولگرایی که اکنون حضور دارند، شکل بدهند و خودشان را به عنوان منتقدانی جدی جدا از حامیان و منتقدان وضع موجود تعریف کنند.
پس اصلاح طلبان سعی کردند یک جریان منتقدی که انتقادات ساختاری تری دارد را کنار هم جمع کردند و به گونه ای این موضوع را تعیین کردند که در درون آن از جریان چپ سنتی تا کارگزاران و چپ لیبرال و یا توسعه گرا که در دولت روحانی خود را نشان داد، مدنظر قرار دادند.
چون به هر حال این میثاقی که امضا کردند نیز در این معناست که هر کدام از این افراد تایید شد بقیه از وی حمایت کنند. البته من معتقد هستم که مساله شتابی که در تعیین نامزدها و اعلام نام آنان پیش از تایید صلاحیتها صورت گرفت، شاید باعث شود که هیچ کدام از این سه نفر تایید صلاحیت نشوند.
** شما اشاره داشتید که احتمالا اصلاح طلبی تایید میشود که امکان رای آوری پایینی داشته باشد و در نهایت نیز انتخاب نشود. آیا تصور میکنید در این شرایط اتفاق سال ۱۳۹۲ تکرار شود؟ در آن سال البته محمدرضا عارف کاندید ۶ دنگ اصلاح طلبان محسوب میشد، اما در نهایت وقتی که در اکثریت نظرسنجیهای پس از مناظره دوم معلوم شد آقای روحانی پیش است، ائتلاف شکل گرفت و منجر به پیروزی روحانی نیز شد. تصور میکنید این اتفاق این بار به نفع آقای لاریجانی رخ میدهد؟
- من فکر میکنم که سه نفری که اصلاح طلبان معرفی کردند، این بار نشان داد که آنها نمیخواهند وارد بازی بازنده شوند. به احتمال زیاد شاید یکی از اصلاح طلبانی که امکان رای آوردن ندارند به این دلیل تایید شود که یک حداقل مشارکت را شکل بدهد و هم قرار گرفتن در کنار منتقدان وضع موجود در در دوران انتخابات حداقل برای آنان منتفی شود. اما به نظر من شورای نگهبان به گونه ای عمل خواهد کرد که در انتخابات آینده ما قطبی به نام قطب اصلاح طلب نخواهیم داشت.
**در حالی که اکنون بیشتر تحلیلگران دو قطبی انتخابات ۱۴۰۳ را دو قطبی جلیلی-لاریجانی میدانند، اما شما اکنون دو قطبی دیگری را مطرح کردید و اشاره به دو قطبی قالیباف–لاریجانی داشتید؛ و اشاره کردید که این سعید جلیلی است که به نفع قالیباف خارج میشود و به نوعی کاندیدای نیابتی این دوره را جلیلی دانستید، آیا تصور میکنید دو قطبی روزهای آخر انتخابات لاریجانی- قالیباف است؟
- من معتقد هستم در میان دوقطبیهایی که اکنون مطرح است، احتمال بیشتر را برای دوقطبی لاریجانی و قالیباف باید در نظر گرفت.
** مساله برنامه داشتن و نداشتن کاندیداها نیز محل بحث است. بالاخره این انتخابات خارج از زمان تعیین شده و یک سال زودتر به دلیل سانحه بالگرد برگزار میشود، اما به نظر میرسد با این تعداد ثبت نام تقریبا همه برنامه ای برای انتخابات داشته اند.
- من یک نقد کلی به روند فعلی انتخابات در کشور دارم. متاسفانه در عرصه رقابتهای انتخاباتی در دنیای امروز، این بحث مهم نیست که «چه کسی» حکومت کند و «چه کسی» رای بیاورد.
مهم این است که «چگونه» حکومت شود؛ مساله این است که برنامه ای که قرار است در قدرت قرار بگیرد کدام است و معمولا نیز این دو سوال است که به عنوان اصل مطرح میشود و طرح همین سوال است که مساله توسعه یافتگی یا عدم توسعه یافتگی سیاسی در کشور را نشان میدهد.
اکنون در جامعه ما، چه در نظام نخبگانی و چه در حوزه رسانه ای بیشتر سوال و رایزنی این است که چه کسی رای میآورد و چه کسی برنده میشود.
اصلا پرسش محوری مدام همین است و همین نیز باعث شده که کاندیداها خود را از دادن برنامه بی نیاز بدانند و لذا ما انتخابات برنامه محور نداریم و باز به همین دلیل است که میبینیم گستاخترین کاندیداهایی که ثبت نام کرده اند، کسانی بودند که بیشترین دروغها را گفته اند و باز در انتخابات حاضر شده اند با همان لبخندها و با همان ادعاها، فارغ از این که سه سال پیش تندترین دروغها را گفتند و به وعدههای خود عمل نکردند و مشکلی بر مشکلات جامعه هم اضافه کردند.
اما جالب این است که کاندیداهایی که بیشترین دروغها را گفته اند انگار خیال راحت تری درباره تایید صلاحیت خود در انتخابات نیز دارند.
این واقعیت تلخ و درد آوری است که در بستر انتخاباتها وجود دارد و لذا من معتقد هستم این انتخابات نیز میگذرد و اسامی جدید دوباره وارد میشوند و من معتقد هستم هر اسم جناحی جدیدی در انتخابات، یک کلاهبرداری سیاسی جدید است.
یعنی کسانی که به هر حال نمیتوانند کارنامه موفقی در غالب اسمهای برنده گذشته ندارند اکنون احساس میکنند با یک کلاهبرداری جدید میتوانند رای مردم را بگیرند و باز هم چند سال عمر و سرمایه و زندگی مردم را ببرند و این دردی است که وجود دارد؛ لذا باز هم من امیدوار هستم کسانی که تایید صلاحیت میشوند دستکم برنامه عملیاتی را ارائه بدهند.
بیشتر بخوانید: انتخابات در ایران ذاتا تبدیل به دو قطبی میشود/ آیا احمدی نژاد میتواند دو قطبی جلیلی - لاریجانی را بشکند؟
**این نکته که البته گفتید به نوعی یادآور وجود و حضور تعدادی از نامزدها با عنوان کاندیدای نیابتی در انتخابات ۳ سال پیش است. افرادی، چون آقایان زاکانی و قاضی زاده هاشمی در حالی دور قبل در انتخابات حاضر بودند که در نهایت پس از انصراف به نفع سید ابراهیم رئیسی با عنوان کاندیدای نیابتی از آنان یاد شد. این که حالا و بار دیگر در انتخابات حاضر شده اند و با توجه به رفتار دور قبل آنان آیا هم چنان نباید تصور کرد که کاندیدای نیابتی هستند و برای سهم خواهی است که در انتخابات حاضر میشوند و از طرف دیگر چرا شورای نگهبان باید کاندیدایی که دور قبل به وضوح نیابتی بودن وی روشن شده را بار دیگر تایید کند؟
- یکی از انتقادات که همواره به شورای نگهبان وارد است، یکی همین است که در انتخابات گذشته همواره افرادی داشتهایم که عزم جدی برای رئیس جمهور شدن داشتهاند و واقعا برای ریاست جمهوری حاضر شده بودند و برنامه داشتند، اما این افراد رد صلاحیت شدند، ولی کسانی که برای وزیر شدن و باج گرفتن و به عبارتی تبانی وارد عرصه انتخابات شده بودند تایید صلاحیت شدند و این به هر حال یکی از ضعفهای انتخابات گذشته بود.
باید توجه داشت کسی که میخواهد رئیس جمهور باشد، نمیتواند عامل دیگران باشد و بدترین نوع عاملیت در سیاست، کاندیداهای پوششی هستند و دیدیم که در نهایت بخش عمدهای از نیروهایی که به جامعه تحمیل شدند همین کاندیداهای پوششی بودند که اکنون برای پوشش جدید آمده اند.
**وجود این تعداد رئیس جمهور بالقوه در دولت سیزدهم را چطور ارزیابی میکنید که حالا نه تنها برای انتخابات ثبت نام کرده اند که نامه نیز امضا و به شورای نگهبان برای حمایت از یک کاندیدا تحویل داده اند؟
- به هر حال این حقیقتی است که برخی افراد در همان بعد از ظهری که هنوز تکلیف شهادت یا زنده بودن سید ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور مشخص نشده بود، عملا ستادهای انتخاباتی خود را فعال کردند.
این نشان میداد که در نهایت همه آن شعارهایی که در قالب خدمت داده شده بود همه تحت شعاع قدرت بود و ما دیدیم همین نامه با امضای ۱۵ نفر که خطاب به شورای نگهبان داده شد، یک رسوایی برای دولت سیزدهم بود که ادعای خدمت و ادعای وحدت داشت و به هر حال وقتی که در یک کشوری نظام حزبی نداشته باشیم، در عرصه عمل است که بی پایه بودن خیلی از شعارها روشن خواهد شد.