اقتصاد۲۴- جنگلهای زاگرسی که با شش میلیون هکتار وسعت در یازده استان واقع شدهاند، نقش مهمی در چرخۀ اقتصاد و امنیت غذایی کشور دارند. از جمله اهمیت این رویشگاهها، تأمین چهل درصد آب شیرین کشور است. باوجوداین، بیشاز چهارده سال است که پدیدۀ خشکیدگی (زوال) بلوطها، دامن جنگلهای زاگرسی را گرفته و بر اثر این پدیده حدود دو میلیون هکتار از این رویشگاهها تخریب شده و درحال احتضارند؛ روندی که همچنان ادامه دارد. این درحالیاستکه، شماری از کارشناسان میگویند، تداوم وضع موجود باعث نابودی جنگلهای زاگرسی در آیندۀ نزدیک میشود. «دکتر سودابه احمدعلی کروری»، پژوهشگر منابعطبیعی و محیطزیست، اما نظر دیگری دارد. او میگوید: «با وجود همۀ مشکلاتی که بر سر راه احیای جنگلهای زاگرسی وجود دارد، میتوان با تشکیل کارگروههای تخصصی، مدیریت اکوسیستمی و مشارکت جوامع بومی، این رویشگاهها را نجات داد.» درعینحال تأکید میکند: «اگر تعلل کنیم، نابودی جنگلهای زاگرسی حتمی است.»
کروری، دربارۀ خشکیدگی بلوطها گفت: پدیدۀ خشکیدگی جنگلهای بلوط ایران در سال ۱۳۹۳ بهطور جدی مطرح شد و اولین همایش علمی دراینباره، در سال ۱۳۹۵ با شرکت اکثر نهادهای دولتی و خصوصی توسط اداره کل منابعطبیعی استان فارس برگزار شد؛ اما از آنزمان تاکنون، در نبود یک برنامۀ جامع علمی برای مقابله با این پدیده، خشکیدگی بلوطها همچنان ادامه دارد.
بیشتر بخوانید: سرنوشت تلخ درختان پارک چیتگر؛ ۱۶ هکتار و حدود ۴۷۰۰ درخت در چیتگر نابود شد
همۀ استانها مناطقی تحتعنوان قرق وجود دارد که همان مناطق پایش است. ولی متأسفانه سرپرست این مناطق آدمهای مسنی هستند که معمولاً به همولایتیها و دوستانشان اجازه میدهند مستقیماً دام وارد این مناطق کنند و درنتیجه، بدترین مناطق ما از نظر جنگلداری همین مناطق قرق است.
این استاد دانشگاه که پیشاز شیوع خشکیدگی بلوطها به پیشنهاد وزارت امورخارجه و با درخواست اس.جی.پی (برنامۀ کمکهای کوچک سازمانمللمتحد) طی سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۹ طرحی دربارۀ جنگلهای زاگرس تهیه کرده است، افزود: برای مطالعه دربارۀ جنگلهای زاگرسی، استان ایلام را انتخاب کردم؛ چون ایلام در مرز ایران و عراق واقع شده و از آنجایی که گسترۀ جنگلهای زاگرسی در این استان نسبتبه سایر استانهای زاگرسی محدود است، تصورم این بود که بهتر و زودتر میتوان به نتیجه رسید.
کروری که در آخرین روزهای زمستان سال گذشته، نتایج سالها پژوهش و مطالعات میدانی خود دربارۀ چگونگی احیای رویشگاههای زاگرسی را در کتابی با عنوان «مدیریت احیای جنگلهای زاگرس با تکیه بر اقتصاد پایا» منتشر کرده است، تصریح کرد: در استان ایلام در همۀ نقاط، چه در شیبها چه ارتفاعات، هم درخت سالم داشتیم و هم درختانی که خشک شده یا درحال خشکشدن بودند؛ دلیلی هم برای این وضعیت پیدا نکردم. ازآنجاکه برای هر پژوهشی، کار را با شناخت آغاز میکنم، بعد از مطالعات اکولوژی، در اولین برخورد متوجه شدم که اکوسیستم بهحد زیادی بههم خورده است. مثلاً جادههای آسفالته تا بالای ارتفاعات احداث شده بود. درست است که باید روستانشینان به مدرسه، درمانگاه و سایر مراکز دسترسی داشته باشند، اما در همهٔ دنیا در مناطق جنگلی بهجای تخریب اکوسیستم و احداث جاده از کابینهای بالابر و کابل استفاده میکنند و درنتیجه، هم جنگل سالم میماند و هم امکان دسترسی فراهم میشود. ولی در کشور ما بهجای بهکارگیری تجارب جهانی، جادۀ آسفالته احداث میکنند که نتیجۀ آن بههمخوردن اکوسیستم است.
او بابیاناینکه برای احیای جنگلهای زاگرسی سه طرح انجام دادیم، افزود: یک طرح، مسئلۀ شناخت و مطالعات پایش بود که براساس آن، چالشها و وضعیت موجود جنگل مشخص شد. اما آنچه باعث تعجب بود، ناشناختهبودن پایش برای همکاران استانی بود. به آنها گفتم جنگل یک اکوسیستم زنده است. متأسفانه در دانشکدههای منابعطبیعی (امیدوارم استادان دانشگاه از دست من عصبانی نشوند) فقط مسائل مهندسی را مورد بحث قرار میدهند. اصلاً یادشان میرود که جنگل یک اکوسیستم زنده و متشکل از سلول است. مردم هم عضوی از اکوسیستم هستند و همۀ اعضای اکوسیستم در پناه همدیگر زندگی میکنند. نکتۀ مهم این است که، باید جنگلنشینان، ما را باور کنند و به این یقین برسند که ما میخواهیم سرزمین مادری آنها را نجات بدهیم؛ اگر به این باور برسند، با ما همکاری خواهند کرد.
این استاد دانشگاه با تأکید بر اهمیت مناطق قرق در رویشگاههای جنگلی یادآور شد: در همۀ استانها مناطقی تحتعنوان قرق وجود دارد که همان مناطق پایش است. ولی متأسفانه سرپرست این مناطق آدمهای مسنی هستند که معمولاً به همولایتیها و دوستانشان اجازه میدهند مستقیماً دام وارد این مناطق کنند و درنتیجه، بدترین مناطق ما از نظر جنگلداری همین مناطق قرق است.
دکتر کروری که بیشاز نیم قرن فعالیت پژوهشی در حوزۀ جنگل و منابعطبیعی را در پیشینه خود دارد، گفت: اولین کاری که برای پیبردن بهعلت خشکشدن بلوطها انجام دادم، مطالعات اکوفیزیولوژی بود. این مطالعات که در سمینار تروپیکال آلمان بسیار موردتوجه قرار گرفت، نشان داد میزان دریافت فلزات سنگین مثل سرب و کادمیوم در درختان نیمهخشک و خشک، بسیار بیشتر از سایر درختان است و درختانی که سالمترند توانایی مقابله با خشکیدگی دارند. نکتهای که وجود دارد، فلزات سنگین تا اعماق خاک فرو رفته و حتی این تصور ایجاد شد که امکان دارد آب منطقه آلوده باشد. بعد از مطالعات اکوفیزیولوژی، مطالعات ژنتیکی را شروع کردم. مطالعات ژنتیکی نشان داد، الگوی ژنتیکی پایههای سالم با سایر پایههای بلوط متفاوت است. در پایههای سالم چون تنوع ژنتیکی بالاست، امکان احیا وجود دارد. نتایج مطالعات ژنتیکی را نیز بعد از مطالعات اکوفیزیولوژی به سمینار تروپیکال آلمان فرستادیم که بهعنوان پژوهش برتر سال شناخته شد. اما در همان زمان، سازمانملل اعلام کرد که بهخاطر تحریمها، دو الی سه ماه بیشتر نمیتواند به ما کمک کند و دراینباره ادارۀ منابعطبیعی ایلام باید کمک کند.
او دربارۀ وضعیت بلوطهای ایلام گفت: زمانی که به ایلام رفتم، مدیرکل منابعطبیعی ایلام به من گفت که هر جا بلوط میکاریم، یا بلافاصله خشک میشود یا چند سال بعد. به این مسئول محلی گفتم که خاک جنگل، یک خاک زنده و مجموعهای از باکتریها و میکوریزای مفید است [میکوریزا به همزیستی یک قارچ با ریشهٔ یک گیاه گفته میشود که نقش مهمی در تبادل مواد مغذی و آب بین ریشه و خاک دارد] که از یک طرف غذا به جنگل و درخت میرساند و از طرف دیگر بهخاطر آنتیبیوتیکهایی که دارد، مقاومت درخت را بالا میبرد. وقتی یک نهالستان در سطحی ایجاد میکنید که با نقطهای که میخواهید نهالها را در آنجا غرس کنید از نظر ارتفاع هماهنگ نیست، بعد از مدتی نهال خشک میشود. علاوهبراین، باید نهالستانها تعدادشان زیاد ولی مساحتشان محدود باشد.
این پژوهشگر منابعطبیعی و محیطزیست، استفاده از مواد شیمیایی برای تبدیل بذر به جوانه را مغایر با علم روز دانست و گفت: «دکتر جوانشیر» که من افتخار میکنم شاگردشان بودم، یکی از متخصصان بسیار باسواد منابعطبیعی بود که سالیانسال روی درختان اُرس کار کرد. اولین طرحی که من در مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کار کردم، درخت اُرس بود. «مهندس خوشنویس» و بقیۀ همکارانم در این زمینه خیلی زحمت کشیدند؛ چون باید در دوازده استان کار میکردیم. دکتر جوانشیر در تحقیقات خود نوشته بود، تعداد پایههای نر با پایههای مادۀ درختان اُرس همخوانی ندارد؛ بههمیندلیل، لقاح درست انجام نمیشود. اما مشکل این بود که دکتر جوانشیر از مواد شیمیایی استفاده میکرد و با اسید و آب اکسیژنه میخواست بذر را بیدار کند. بههمیندلیل، بذر تکاملش کامل نمیشد و درنتیجه خشک میشد.
بیشتر بخوانید: تیغ تبر زاکانی بر تن درختان پایتخت/ از قیطریه تا ستارخان؛ درختکُشی در تهران ادامه دارد؟
این استاد دانشگاه گفت: متاسفانه هنوز هم بسیاری از کارشناسان با استفاده از مواد شیمیایی سعی میکنند بهزور بذر را وادار به جوانهزنی کنند. ما تقریباً از دَه استان بذر درخت اُرس جمع کردیم و در گروه اکوفیزیولوژی در مرکز استان البرز که متعلقبه مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع بود، کار را شروع کردیم. در آنجا متوجه شدم کارشناسان منابعطبیعی بیشتر عرصه را میشناسند، ولی از نظر فیزیولوژی و بیولوژی بسیار ضعیف هستند. درواقع همۀ دانش آموختههای دانشکدۀ منابعطبیعی، از نظر فیزیولوژی و بیولوژی بسیار ضعیف هستند. در آن زمان، برای شروع تحقیقات از رئیس سازمان جهادکشاورزی خواستم حداقل از سه گروه، کارشناس در اختیار داشته باشم: دو کارشناس جنگل و منابعطبیعی، دو کارشناس بیولوژی و دو کارشناس اکوفیزیولوژی که پذیرفتند. ما در البرز بذرهای اُرس را در ارتفاعات مختلف کاشتیم. سال اول حتی یک دانه هم سبز نشد. اما بدون استفاده از مواد سمی و آب اکسیژنه، فقط تیمار معمولی انجام دادیم. یک سال بعد این بذرها زیر پوشش برف مدفون شدند و جوانه زدند. ما متوجه شدیم که تیمار سرما باعث میشود بذرهای درختان اُرس جوانه بزنند.
کروری دربارۀ چگونگی ایجاد نهالستان برای احیای بلوطهای خشکشده گفت: برای احیای بلوطها باید در ارتفاعات مختلف رویشگاههای بلوط، میکوریزا و باکتریها را شناسایی کنند. اینها یافتههای علوم جدید است. باید خاک نهالستان را با خاک درختهای برتر که در ارتفاع واقع شدهاند مخلوط کنند؛ یعنی یک قسمت خاک، میکوریزا و باکتریها باشد تا قوی باشد و شرایط رشد نهال را فراهم کند.
او در بخشی از گفتههای خود از خامفروشی و صدور خاک گرانبهای کشور به خارج انتقاد کرد و افزود: در کشور ما از بَنه، سقز میگیرند و بهجای اینکه فراوری شود، مستقیماْ به کشورهای اروپایی صادر میشود. اما در اروپا با لاوندر یعنی همان اسطوخودوس، بخش مهمی از صنایع داروییشان را راهاندازی کردهاند. غیراز خامفروشی و صدور گیاهان دارویی به خارج، خاک کشور هم تحت عنوان خاک ساختمانی صادر میشود و آمریکاییها و انگلیسیهاُ میکوریزا و باکتریهای خاک ما را جدا میکنندِ چون گرانترین آنتیبیوتیکها از خاکهای میکوریزا به دست میآید. اینها بخشی از معضلات ماست که همچنان ادامه دارد.
مؤلف کتاب «مدیریت احیای جنگلهای زاگرس» با تکیه بر اقتصاد پایا، با تأکید بر مهار ریزگردها با گیاهان بومی گفت: سالیانسال است که در غرب کشور با جنگهای زیادی مواجه هستیم که به بروز ریزگردهای آلوده به فلزات سنگین دامن زده. باوجوداین، ریزگردها را مهار نکردیم. چندی پیش به من ایراد گرفتند که شما گفتید برای مهار ریزگردها میشود از مالچ استفاده کرد. درحالیکه من معتقدم، در مواردی که وضعیت بحرانی است، میتوان تحت شرایط خاص برای مهار کانونهای ریزگرد از مالچ رقیق استفاده کرد. یک پژوهشگر ایرانی به نام خانم «دکتر مژگان صوابی اصفهانی»، متخصص سمشناسی از دانشگاه میشیگان آمریکا، که سالها روی اثرات ناگوار ریزگردهای عراق و تأثیر آن بر سلامت شهروندان کار کرده است، دیدگاههای مرا دربارۀ آلودهبودن ریزگردها به فلزات سنگین و تبعات ناگوار آن تأیید کرد.
کروری که سه سال مسئولیت گروه ارزشیابی طرحهای زاگرس (مناطق ارسباران تا خوزستان) را برعهده داشته است، در ادامه تصریح کرد: ما برای احیای پوشش گیاهی باتوجهبه بحران آب، باید از گونههای سازگار با زیستبوم و مقاوم به کمآبی استفاده کنیم. مثلاً از گیاه سَبَد که سازگار با زیستبوم است یا از بادام تلخ که بسیار هم اقتصادی است؛ گیاهی که در فرانسه از آن گرانترین کرِم را تولید میکنند. اما در کشور ما بیتوجه به ارزش گیاهان دارویی، این گیاهان بهصورت خام صادر میشود. ضمن آنکه، هنوز سازمان منابعطبیعی و آبخیزداری، بیتوجه به تنوع گونهای و درونگونهای در کشور، یک طرح ملی در دست اجرا دارد که براساس آن، از اکالیپتوس که گیاه بومی استرالیاست برای احیای پوشش گیاهی استفاده میشود.
او با اعلام اینکه آلودهترین منطقه از نظر فلزات سنگین، منطقه مرزی ایران و عراق است، تأکید کرد: برای مهار ریزگردها، اول از همه باید مرزها را ببندیم. برای این کار مرزهای غربی در اولویت هستند؛ هر چند در شرق کشور هم با مشکل مواجه هستم، ولی در غرب حرکت ریگزارها بیشتر از شرق است. باید مرزها را با پوشش گیاهی سازگار با زیستبوم، مثل گیاه سبد شروع کنیم و بعد گونههای دیگری را به کار بگیریم که قد آنها بلندتر است. این کار، هم زاگرس را نجات میدهد و هم بخشی از کانونهای ریزگرد در مرز ایران و عراق را مهار میکند.
کروری که دورهٔ پسادکتری را در رشتۀ اکوفیزیولوژی پشت سر گذاشته و اولین فارغالتحصیل بیوتکنولوژی دانشگاه «بودن کولتور» وین (BOKU) در حوزۀ جنگل و محیط زیست است، به نابودی جنگلهای اروپا اشاره کرد و افزود: اروپاییان در گذشته با برداشت بیرویۀ چوب، جنگلهایشان را نابود کردند؛ ولی الان برنامۀ صد ساله برای این رویشگاهها دارند. ما میتوانیم از این الگوها و سایر الگوهای جهانی برای احیای جنگلهای زاگرسی استفاده کنیم. احیای جنگلهای زاگرس نیازمند برنامه است. وقتی برنامه داشته باشیم، تکلیف دانشجویان دکترا و فوقلیسانس هم روشن میشود و هرکدام یک بخش از این برنامه را کار میکنند. برای این کار، باید یک کارگروه هماهنگ و جامعنگر تشکیل دهیم که یک مسئول داشته باشد. در این کارگروه باید علاوهبر متخصص منابعطبیعی، متخصص جنگل، متخصص زیستشناسی و متخصص اکوفیزیولوژی و یک متخصص سیاست جنگل هم باید حضور داشته باشد. متخصص سیاست جنگل باید در کنار سایر فعالیتهای گروه، مردم بومی را مجاب کنند که ما آنها را باور داریم و میخواهیم با آنها کار کنیم.
او با انتقاد از مدرکگرایی گفت: متأسفانه در کشور ما، بیضابطه مدرک دکترا میدهند؛ درحالیکه به تکنسین نیاز داریم. این تکنسینها را باید از میان فرزندان زاگرس که دیپلم و لیسانس دارند، انتخاب کنیم و به آنها آموزش دهیم و از نظر اقتصادی آنها را تأمین کنیم تا دلگرم بشوند و همکاری کنند.
این پژوهشگر منابعطبیعی و محیطزیست، یکی از بزرگترین آفتها برای احیای جنگلهای زاگرسی را ناهماهنگی میان سازمانهای وابسته به وزارت جهادکشاورزی اعلام کرد و گفت: سه سازمان وابسته به وزارت جهادکشاورزی که عبارتند از: سازمان منابعطبیعی و آبخیزداری، سازمان دامپروری و سازمان دامپزشکی، بدون هماهنگی باهم، کار میکنند؛ یعنی هر سازمان کار خودش را میکند. وقتی همیشه دام در عرصه باشد، چیزی در عرصه باقی نمیماند. ما باید مسیرهایی را برای دام و مسیرهایی را برای ایلات مشخص کنیم تا پوشش گیاهی ایجادشده تخریب نشود. باید از انفرادیکارکردن و بخشینگری پرهیز کنیم. سازمان منابعطبیعی و آبخیزداری، در این زمینه باید پیشقدم شود.
کروری که سالها در دانشگاههای تهران، تربیتمدرس، آزاد واحد علوموتحقیقات و نیز دانشگاه اتریش تدریس کرده است، دربارۀ میزان آسیبدیدگی جنگلهای زاگرس گفت: در ایلام یک نقشه پهنهبندی تهیه شده که نشان میدهد چند درصد از بلوطها در عرصههای مختلف خشک شده، چقدر سالم و چقدر نیمهسالم است. در لردگان چهارمحالوبختیاری هم، نقشۀ پهنهبندی خشکیدگی بلوطها براساس مدل ایلام در حال انجام است. اولین کار این است که برای شناسایی وضعیت موجود، نقشۀ پهنهبندی که ابداع استان ایلام است، در تمام استانهای زاگرس تهیه شود. همزمان باید نقشۀ کامل احیای جنگلهای زاگرس هم تدوین شود و براساسآن، با عزم جدی، احیای جنگلهای زاگرسی در دستور کار قرار بگیرد. آنچه مسلم است، بیشازاین نباید تعلل کنیم؛ چون روزبهروز وضعیت رویشگاههای زاگرس بدتر میشود و درصورت تداوم وضع موجود، بهزودی این رویشگاهها نابود خواهد شد.