اقتصاد۲۴-ایالات متحده و عربستان سعودی در اوایل سال ۲۰۲۴ میلادی به امضای یک معاهده دفاعی دوجانبه نزدیک شده بودند؛ شروط این توافق تا حد زیادی تعیینشده بود، اما امضای رسمی آن در بحبوحه درگیریهای کنونی در خاورمیانه بهتعویق افتاد. اما تحلیلگران غالبا این معامله را جزو پازلی بزرگتر میدانند، چراکه از زمان حمله حماس در هفتم ماه اکتبر، تنشها در خاورمیانه اوج گرفت و این توافق بالقوه یکی از عناصر پروژهای بود که هدفش آرامکردن خاورمیانه بود. آتشبس در غزه به سعودیها این فرصت را میدهد تا در ازای دریافت تضمین امنیتی از ایالات متحده، آمریکا و اسرائیل را به تشکیل کشور فلسطینی متعهد کرده و مسیر را برای عادیسازی روابطشان هموار کنند.
اما آنگونه که فارن افرز نوشته، چنین نگاهی به توافق آمریکا و عربستان نادرست است. در واقع، انگیزه چنین پیمانی ریشه در تحولات پیش از جنگ در غزه دارد. به بیانی دیگر، این توافق صرفاً معاملهای نیست که در آن ایالات متحده بخواهد برای عادیسازی روابط با اسرائیل، به کشوری عربی پول پرداخت کند. بلکه این توافق به لحاظ استراتژیک، توافقی جهانی است، نه منطقهای؛ و در صورت موفقیت، معاهده ایالات متحده و عربستان راه را برای یکپارچگی امنیتی بهتر شرکای واشنگتن در خاورمیانه و مداخله مستقیم، اما حداقلی واشنگتن هموارتر میکند. علاوه بر این، توافق با ریاض موجب خواهد شد تا در درازمدت، ایالات متحده در منطقه محدود نشود و برای فعالیت در سایر حوزهها نیز آزادی عمل بیشتری داشته باشد. این توافق همچنین موجب میشود تا قدرتمندترین دوستان واشنگتن با این کشور در باب بحرانهای جهانی، چون قدرتگرفتن چین همصدا شوند.
در این باره نشریه فارن ارز یادداشتی نوشت و اقتصاد نیوز آن را ۲ بخش تقسیم کرده که بخش نخست با عنوان «ناگفتههای توافق امنیتی عربستان و آمریکا/ اهداف پنهان واشنگتن؛ آیا آمریکا برای تعریف ناتوی خاورمیانه خیز برداشته است؟ / معاهده امنیتی واشنگتن و ریاض؛ پلن آمریکا برای خنثیکردن اهرمهای چین و ایران در خاورمیانه» منتشر کرد و در ادامه بخش دوم و نهایی آمده است:
تهدیدهای واقعی در ارتباط با توافق امنیتی عربستان و آمریکا، در ۲ بازه تعریف میشوند؛ اولین مورد، انتظارات نادرست طرفین از یکدیگر است. سیاستگذاران در واشنگتن احتمالاً انتظار دارند که با امضای معاهده دفاعی دوجانبه، عربستان سعودی متعهد شود از هرگونه اقدامی که امنیت ایالات متحده را به خطر میاندازد خودداری و بهطور سازندهتر به ثبات در خاورمیانه کمک کند. بهطور فزایندهای، سیاستگذاران آمریکایی از متحدان انتظار دارند که از همکاری با دشمنان ایالات متحده نه تنها در مسائل نظامی و دفاعی سنتی، بلکه از طریق اقدامات غیرمستقیم که مجتمعهای صنعتی-نظامی گسترده رقبای ایالات متحده را تقویت میکند، خودداری کنند.
چنین اقداماتی میتواند به سادگی شامل دسترسی دشمنان بالاخص روسیه به فناوریهای خاص و همکاری برای محافظت از درآمدهای آنها از طریق مکانیسمهایی مانند «اوپک پلاس» باشد؛ ساختاری متشکل از ۲۲ صادرکننده بزرگ نفت در جهان. واشنگتن بهدنبال این است که عربستانسعودی هم در حاشیه این موضوع را برجسته کند که کاخسفید تمایل دارد تعهدش را به ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده، البته پس از امضای این معاهده، به نمایش بگذارد. در چنین شرایطی، عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل برای تضمین تصویب این توافق در سنای ایالات متحده و تحقق منافع کامل همکاری امنیتی چندجانبه در منطقه حیاتی است. این گزاره همچنین بهعنوان سیگنال قوی از ریاض تعبیر میشود که سعودیها در حال ایجاد تغییری استراتژیک و نه صرفاً تاکتیکی در سیاستخارجی خود هستند.
بیشتر بخوانید: رویارویی ایران و اسرائیل؛ پادشاهیهای خلیج فارس در کدام زمین بازی میکنند؟
دومین خطر، اما به بیثباتی حاکم بر سیاستخارجی ایالات متحده در خاورمیانه بازمیگردد که عربستانسعودی و سایر کشورهای خلیجفارس بهطور نامتناسبی خود را در قبال آن قرار دادهاند. بیش از ۲۰ سال سیاست ملتسازی به سیاستگذاران ایالات متحده آموخته است که این کشور میتواند ارزشهای خود را بدون اجبار در اختیار دیگر بازیگران قرار دهد. واشنگتن میتواند نگرانیهای قوی و معتبری در مورد حقوقبشر و یا عملکردهای سیاسی شرکای خود مانند ریاض داشته باشد؛ آنهم در شرایطی که عملاً برای ارتقای اصلاحات فعالیت میکند؛ و یا بهتر است بگوییم، بهجای تهدید بیملاحظه از برنامههای اصلاحات شرکا، واشنگتن از پروژههای مانند چشمانداز ۲۰۳۰ حمایت میکند. در همین راستا، ریاض روند تصویب این معاهده را که نیازمند تصویب اکثریت دوسوم سنای ایالات متحده است، راهی برای اطمینان از پایبندی واشنگتن به تعهدات خود میداند؛ همانطور که ایالات متحده عادیسازی روابط ریاض با تلآویو را بهعنوان شرط اصلی در این زمینه لحاظ کرده است.
فارن افرز در ادامه مینویسد:، اما هیچ تغییر قریبالوقوعی در توازن قدرتهای بزرگ در خاورمیانه حاصل نمیشود. با این حال، رقابت بین ایالات متحده و چین در این جغرافیا، بهسان سرزمینهای دیگر در حال افزایش است و شرکای آمریکایی آن را بهعنوان خطری جدی در نظر میگیرند. در این میان بسیاری از کشورها برای «همسویی همهجانبه»، یعنی مشارکت در نهادهای چندجانبه تحت رهبری ایالات متحده و ایجاد جایگزینهای جدیدتر تحت رهبری چین، برای به حداقل رساندن ریسکهای موجود و به حداکثر رساندن منافعی که میتوانند از اختلاف بین ۲ ابرقدرت بهدست آورند، خیز برداشتهاند.
حتی کشورهایی که محدودیتهای چین را بهعنوان یک شریک درک میکنند، نگران هستند که ایالات متحده بهطور فزایندهای غیرقابل پیشبینی و معاملهگر شده باشد؛ زیرا اولویتهای کاخسفید بین بحرانهای کوتاهمدت در جغرافیایی مانند خاورمیانه و اولویتهای بلندمدت بهویژه در اقیانوس هند و اقیانوس، به آرامی تغییر میکند.
معاهده دفاعی آمریکا و عربستان میتواند به بهبود این پویایی در خاورمیانه کمک کند؛ هم از طریق محکمتر کردن پیوندها بین واشنگتن -یکی از مهمترین شرکایاش در منطقه- و هم بهتنهایی با قرار دادن این شرکا در موقعیت بهتری برای رسیدگی به بحرانها. برخی ممکن است نگران این باشند که این معاهده، آمریکا را در خاورمیانه به دام بیاندازد.
در واقع، یک مشارکت دوجانبه نزدیکتر در زمینه دفاعی میتواند چین را برای نفوذ بیشتر در خاورمیانه جسورتر کند. در چنین سناریویی، ظرفیت ریاض و سایر شرکا برای اقدام بدون دخالت ایالات متحده تقویت میشود و حتی عربستان سعودی به شکلی عمیقتر به تلاشهای مشترک برای مقابله با چالشهای جهانی ورود پیدا خواهد کرد. همچنین در کنار افزایش فعالیتهای کشورهایی مانند هند و ژاپن، گسترش این تلاشها میتواند مانع از سقوط نظم جهانی یا به بنرسیدن آن شود.
فارن افرز در پایان مینویسد که اکنون بهجای نگرانی در مورد ظهور یک جنگ سرد جدید، واشنگتن باید برای ایجاد یک کنسرت جدید دیپلماتیک-امنیتی جهانی تلاش کند که معاهده دفاعی ایالات متحده و عربستان میتواند گام مهمی برای رسیدن به آن باشد.