اقتصاد ۲۴- میرا قربانی فر - بازگشت ترامپ به کاخ سفید شاید کمتر گزینه ای بود که بسیاری از دولتمردان در سراسر جهان به آن فکر می کردند. دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ برای بسیاری تجربهای سخت، ناامیدکننده و گاه حتی نگرانکننده بود و شاید همین امر باعث شد که او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ شکست بخورد. اما حالا که او به قدرت بازمی گردد، انتظار میرود که ایران با چالشها و پیچیدگیهای جدیدی روبهرو شود.
در این بین سوالی که برای بسیاری مطرح است، این خواهد بود که ایران با دوره تازه دونالد ترامپ چه خواهد کرد؟ آیا اساسا گزینه گفتگو و مذاکره در این میان وجود دارد و آیا بازگشت ترامپ که توامان هم رابطه خوبی با اسرائیل دارد و هم با عربستان و هم روسیه، سیاست خارجی ایران را در چه مسیری قرار می دهد؟
حشمت الله فلاحت پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، سیاستمدار و استاد دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگو با اقتصاد ۲۴ به بخشی از این پرسشها پاسخ میدهد.
* ترامپ بازگشته و تقریبا گزینه های بسیاری اکنون درباره این بازگشت و رابطه ایران و آمریکا مطرح است. در ایران برخی می گویند اهمیتی ندارد و فرقی نمی کند و در مقابل می بینیم که حتی طالبان نیز پیام می فرستد یا اردوغان از او به عنوان دوست نام می برد و روسیه نیز بدون تبریک از کنار این بازگشت نمی گذرد.
اساسا اکنون در مسیر تحولات منطقه و رابطه آمریکا با کشورهای مختلف باید منتظر چه وضعیت و شرایطی باشیم؟
- من معتقد هستم که بازگشت ترامپ شبیه بازگشت طالبان است. کما اینکه دیدیم این بار که طالبان به قدرت بازگشت باز همان اهداف قبلی را دنبال می کند اما این بار فقط با روش های جدید همان مسیر را رفت. من معتقد هستم که ترامپ هم همان اهداف سابق را با یکسری روش های جدید دنبال می کند، پس در همین قالب باید موضوع را بررسی کرد.
باید توجه داشت که مساله سیاست خارجی با سخنرانی حل نمی شود و یکی از مشکلات در جامعه ما اکنون این است که برخی از مسئولان سیاست خارجی ایران را سخنرانی محور کرده اند و به ویژه اینکه این سیاست های خود را باور کرده اند و این باور را تبدیل به راهبرد در سیاست خارجی در بسیاری موارد کرده اند و خب نتیجه این است که کشور ما اکنون از معدود کشورهایی شده که دولت ایران در قبال تحولات واقعی دنیای سیاست دچار غافلگیری می شود.
بخش عمده این غافلگیری ها نیز ناشی از سیاست خارجی سخنرانی محور است و از جمله این سخنرانی هایی که بسیار نیز می شنویم یکی این است که خیلی ها مدعی هستند ترامپ با بایدن هیچ تفاوتی ندارد.
من معتقد هستم فرضیه این تفاوت نداشتن ترامپ با دموکراتها بعد از خروج ترامپ از برجام، ابطال شد و ما دیدیم که در زمان برجام ۹۱۵ تحریم از ۱۲۴۸ کد تحریمی برداشته و فروش نفت ایران تا دو میلیون بشکه نفت افزایش یافت، اما با خروج ترامپ از برجام کل آن تحریمها بازگشت و ۷۰۰ تحریم ترامپ نیز اضافه شد.
از سوی دیگر نیز سیاست فشار حداکثری جای تحریمهای موسوم به ریچارد نفیو را گرفت و این سیاست فشار حداکثری نیز باعث شد که فروش نفت ایران به زیر ۳۰۰ هزار بشکه برسد و تازه آن هم با تخفیفهای کمرشکن رخ داد.
اکنون نیز من معتقد هستم که ترامپ با روشهای تازه وارد خواهد شد و البته که اکنون تحولات دیگری در دنیا وجود دارد متفاوت از دوران اول ترامپ است.
* آیا این تحولات تازه ترامپ را ناچار نمی کند مسیرش را کمی تعییر بدهد؟
- ترامپ دو بحران اصلی را در خارج، در دستور کار دولت آمریکا قرار می دهد که عبارت هستند از:
اول بحران مناسبات تجاری با چین که از طریق افزایش تعرفه ها سعی می کند آن را مدیریت کند.
دوم بحران اوکراین و جنگ با روسیه است که احتمالا ترامپ سعی می کند از طریق مناسبات شخصی با پوتین و وادار کردن زلنسکی به پذیرش بخشی از شروط پوتین عملا این دو بحران را با مدیریت آمریکا حل کند.
اما به نظرم ترامپ بخشی از بحران های منطقه ای را برون سپاری خواهد کرد و به طور مشخص، بحران منطقه و چالش بین ایران و اسرائیل و مساله لبنان و فلسطین را از طریق روابط و دولت های بین خود کشورهای منطقه و به ویژه با محوریت اسرائیل پیش ببرد.
لذا برای اولین بار سیاست چماق و هویج آمریکا یک شریک پیدا می کند و آن این است که هویج را خود ترامپ در دست می گیرد و چماق را به دست نتانیاهو خواهد داد. یعنی به نوعی، دورنشینی آمریکا را شاهد خواهیم بود و اما دست باز نتانیاهو با تقویت او در منطقه رخ می دهد. این در واقع سیاستی است که به نظر می رسد تیم ترامپ سعی می کند در منطقه دنبال کنند.
بنابراین نتیجه نیز این است که بخشی از بحران ها منطقه ای خواهد شد و به ویژه نتانیاهو سعی خواهد کرد برای این که نظر ترامپ را جلب کند و به سمت احیای طرح آبراهام حرکت کند، سعی می کند تا حدی فیتیله جنگ در غزه و فلسطین را پایین بیاورد و در سمت دیگر در واقع چالش با ایران و حزب الله را افزایش دهد؛ این سیاست نتانیاهو در منطقه خواهد بود.
در واقع نتانیاهو سعی می کند جنگ را بیشتر به محور شیعی مقاومت به ویژه حزب الله و ایران و حتی عراق و یمن بکشاند و از همین طریق بتواند کشورهای عربی را در قالب طرح سابق ترامپ یعنی طرح آبراهام به اسرائیل نزدیک کند.
مجموع این عملکردها اما به معنای برون سپاری تحولات منطقه ای است و این هدفی است که دنبال می شود.
* در این میان عربستان به کدام سو متمایل می شود؟ عربستان در دوران جو بایدن به نوعی به درخواست او برای افزایش تولید نفت نه گفت و بعد تحریم های روسیه کنار این کشور ایستاد. اما همین عربستان روابط بسیار خوبی با آمریکا دوران دونالد ترامپ داشت و حالا این کشور چطور در منطقه حاضر می شود؟
- اجرای قرارداد بلندمدت عربستان با آمریکا در زمان ترامپ به هر حال به دوران تازه دونالد ترامپ نیز کشیده می شود و از جمله قرارداد همکاری نظامی ۱۲۸ میلیارد دلاری بین آمریکا و عربستان اکنون نیز باید اجرا شود و باید توجه داشت به اینکه اگر عربستانی ها در میان جنگ اوکراین و روسیه، تولید نفت را افزایش ندادند یک دلیل آن نیز این بود که می خواستند از بایدن و دموکرات ها انتقام بگیرند؛ چرا که بایدن بعد از روی کار آمدن، هم حوثی ها را از لیست تروریستی خارج کرد و هم صادرات اسلحه ای را که عربستان با دولت ترامپ بسته بود، همان ماه های اول دولت جو بایدن، بخشی از این قراردادها را متوقف کرد و به گونه ای دیگر عربستان در موضوع نفت از بایدن انتقام گرفت.
در حقیقت در ابتدای جنگ روسیه و اوکراین و تحریم های سنگین روسیه که بایدن نیاز به افزایش تولید نفت داشت، عربستان به دلیل انتقام از خود آمریکا بود که کنار روسیه پوتین ایستاد.
بیشتر بخوانید: آیا سیاست ترامپ در قبال ایران تغییر کرده است؟/ تهران باید مذاکره مستقیم با واشنگتن را بپذیرد/ خواستههای نتانیاهو روی میز ترامپ است
ولی در نهایت من معتقد هستم که به هر حال کشورهای عربی نوع رابطهشان با آمریکا بر دو اساس شکل می گیرد: اول میزان قراردادهای تجاری؛ دوم دوری و نزدیکی آنها به طرح آبراهام.
این مساله ای است که به هر حال در این رابطه شکل می گیرد و هدف مشترکی که به نظر من کشورهای عربی مثل عربستان و اسرائیل و آمریکا دارند نیز این است که جنگ در فلسطین به آتش بس برسد و بعد از آن تازه خواهیم دید که اگر جنگ با حزب الله یا ایران ادامه پیدا کند، اعراب فقط همان محکومیت های بی خاصیت را مطرح می کنند و به هر حال به رغم ظاهر خندانشان از اینکه ایران و اسرائیل توان یکدیگر را کاهش بدهند؛ ناراحت نخواهند بود.
*ایران در این بین چگونه باید عکس العمل نشان بدهد و چقدر توان و دست باز برای ایفای نقش خواهد داشت؟
- ایران اکنون در شرایطی است که نتایج منفی برخی سیاست ها در کشور، خود را نشان و اتفاقا نشان می دهد که منافع ملی ما از کجا آسیب می بیند. مساله اول ما اکنون همان سیاست خارجی سخنرانیمحور و مسابقه سیاستمداران ایرانی بر سر افراطیگری بر سر سیاست خارجی است و این افراطیگریها فقط ایران را به میان بحرانها کشانده و هزینه زیادی را متوجه کشور کرده است. موضوع دوم نیز وادار کردن پزشکیان و تیم او برای حضور در شعارهای انتخاباتی بود که یک اشتباه دیگر است. این روندِ فشار به کاندیدای برنده بعد از انتخابات را میتوان تحت عنوان «تحمیل تداوم» به برنده انتخابات ارزیابی کرد.
این یعنی برنده انتخابات، در این دوره مسعود پزشکیان در حالی که در سیاست خارجی با شعار تغییرT رای مرم را جلب می کند اما همین که رای می گیرد به نوعی او را وادار می کنند که همان مشی را دنبال کند و لذا من معتقد هستم که آقای پزشکیان می توانست با یک طرح جدی برای رفع بحران های منطقه ای در قالب این بازی کار خود را شروع کند.
افراطیون انرژی پزشکیان و نیز رای ملت ایران را نیز گرفتند و عملا ادبیات دولت جدید را به ادبیات افراطیون نزدیک کردند و اکنون با این وجود من معتقد هستم که هدف مثلثی که گفتم، یعنی آمریکا - ترامپ، اسرائیل - نتانیاهو و جریان ارتجاعی در دنیای عرب، به دنبال منزوی کردن ایران است و سعی می کنند که با وارد آوردن ضربات جدی به توانایی های ایران که در طول سالیان در اوج تحریم و به سختی این توانایی ها را یافته ، ضعیف کنند.
در طرف مقابل نیز من معتقد هستم که سیاست کشور باید در راستای بین المللی کردن چالش های منطقه ای باشد، یعنی ایران باید سعی کند موضوع فلسطین و جنگ لبنان را بین المللی کند و اجازه ندهد اینها در سطح منطقه ای باقی بماند.
ایران حتی باید سعی کند سیاست های جنگ طلبانه اسرائیل در قبال ایران را نیز بین المللی کند و این کار هم باید از طریق دیپلماسی صورت گیرد و هم از لحاظ بحران شکلی باید به آن پرداخته شود چرا که قطعا کل منطقه را در بر می گیرد.
در نهایت می خواهم بگویم که ترامپ در شروع دولتش سعی می کند سیاست فشار حداکثری را در مورد ایران اعمال کند، ولی سعی نیز خواهد کرد که پیام مذاکره را نیز به ایران ارسال کند. این پیام اگر قابلیت بحث داشت که باید زمینه ساز یک مذاکرات حداقلی تلقی شود اما اگر پیامی شبیه طرح ۱۲ ماده ای پمپئو باشد که عملا امکان مذاکره را فراهم نخواهد کرد.