اقتصاد ۲۴؛ نوژن اعتضادالسلطنه - "ولادیمیر لنین" بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی، در سیاستگذاریهای خود سیاستهایی داشت که عموماً کسبوکارهای بزرگتر را مشمول ملی سازی کرد، اما فضایی را برای شرکتهای خصوصی و مالکیت خصوصی مزارع ایجاد کرده بود. ژوزف استالین (۱۸ دسامبر ۱۸۷۸ – ۵ مارس ۱۹۵۳) این اجتماعی شدن تدریجی اقتصاد را به نفع توسعه سریع و اجباری رد کرد.
استالین اولین برنامه پنج ساله خود را "انقلاب از بالا" نامید و بر نیاز کشور به صنعتی شدن تاکید کرد تا بتواند رقابت کند و از کشورهای سرمایه داری پیشی بگیرد. علیرغم آن که فلسفه مارکسیستی هیچ مبنایی برای برنامههای اقتصادی استالین فراهم نمیکرد، در ذهن او اثبات قدرت یک نظام کمونیستی به جهان مهم بود. برنامههای استالین منجر به صنعتی شدن اقتصاد شوروی در دهه ۱۹۳۰ شد، اما هزینههای زیادی برای مردم آن کشور به همراه داشت.
ژوزف استالین رهبر شوروی پس از به دست گرفتن قدرت با اتخاذ دو سیاست به دنبال مدرنیزاسیون اتحاد جماهیر شوروی بود: نخست اشتراکی سازی و دوم صنعتی سازی از طریق تدوین برنامه ۵ ساله.
استالین سه هدف عمده را از اجرای سیاستگذاریهای اقتصادی اش دنبال میکرد: نخست تبدیل اتحاد جماهیر شوروی به یک قدرت جهانی مدرن (یک حکومت سوسیالیستی خودکفا و از نظر نظامی قوی)، دوم نشان دادن برتری کمونیسم بر سرمایه داری (قدرتهای غربی) با اثبات اینکه اتحاد جماهیر شوروی مدرن میتواند همراستا با کشورهای پیشرو سرمایه داری تولید کند و سوم بهبود کیفیت زندگی همه شهروندان شوروی. استالین در این راستا برای تامین مواد غذایی مورد نیاز جمعیت شوروی بخش کشاورزی را ملزم کرد تا کارآمدتر باشد. او ابراز امیدواری کرد که شوروی بتواند با معرفی روشهای جدید تولید به ویژه از طریق افزایش استفاده از ماشین آلات (عمدتا تراکتور) به این هدف دست یابد.
شوروی تا سال ۱۹۲۸، ۲۰ میلیون تن غلات برای تغذیه شهرها کمبود داشت. صنعتی شدن باعث ایجاد شهرهای بیشتری شد و این معضل را تشدید کرد. بنابراین، استالین برای تغذیه نیروی کار صنعتی خود نیاز به انقلابی در کشاورزی داشت. اگرچه برخی از اشتراکی سازی به عنوان یک سیاست جداگانه در دوره استالین یاد میکنند، اما در واقع، آن سیاست بخشی اساسی از برنامه صنعتی سازی استالین بود که در برنامههای ۵ ساله در نظر گرفته شده بود. به منظور افزایش درآمد برای تامین مالی انقلاب صنعتی بهترین راه صادرات غلات به خارج از کشور در نظر گرفته شد.
همچنین، کارگران شهری نیازمند دسترسی به مواد غذایی بودند و برای دستیابی به هر دو هدف، استالین نیازمند انقلابی در روشهای کشاورزی بود تا تولید غلات را به حداکثر ممکن برساند. تکنیکهای کشاورزی سنتی روسیه ضعیف بودند. زمینهای کوچک بدان معنا بود که امکان استفاده از نوآوریهایی مانند کود و تراکتور وجود نداشت. بسیاری از دهقانان هنوز از گاوآهن استفاده میکرد.
استالین همچنین نیازمند اعمال کنترل بود. از زمان برنامه موسوم به "سیاستگذاری اقتصادی جدید" دوره زمامداری ولادیمیر لنین پیش از به قدرت رسیدن استالین، کولاکها (دهقانان ثروتمندتر) قیمت غلات را کنترل کرده و مازاد محصول خود را برای کسب اطمینان از بالا ماندن قیمتها احتکار میکردند، زیرا تقاضای بالا و عرضه کم قاعدتا به معنای بالا ماندن قیمتها بود.
استالین باید اطمینان حاصل میکرد که قیمت غلات ارزان است. در آن صورت بود که کارگران در شهر میتوانستند بدون اینکه استالین مجبور به افزایش دستمزدها شود غلات خریداری کنند. بنابراین، او باید قدرت کولاکها را برای کنترل قیمت غلات از بین میبرد. استالین احتمالا انگیزههای ایدئولوژیک نیز برای از بین بردن کولاکها داشت، زیرا وجود طبقهای از "سرمایه داران در حوزه کشاورزی" واقعا با ایدههای کمونیستی جور در نمیآمد! در این راستا استالین "دکولاکیزاسیون" را در روستاها اجرا کرد جایی که کولاکها (دهقانان صاحب زمین) "دشمنان طبقاتی" لقب گرفتند و به دست دولت بازداشت، تبعید یا اعدام شدند.
طرح استالین این بود که مزارع کوچک را در مجموعه بزرگی به نام "کلخوز" ادغام کند. ویژگیهای کلیدی کلخوز عبارت بودند از: کشاورزی دهقانان با استفاده از ماشین آلات دولتی، آنان برای این کار دستمزد دریافت میکردند، ۹۰ درصد محصولات به صورت ارزان به دولت فروخته میشد، ۱۰ درصد مازاد محصول برای تغذیه کلخوزها بود و امکان آن برای فروش خصوصی و کسب سود وجود نداشت و دهقانان میتوانستند یک قطعه زمین کوچک در اطراف خانه خود برای استفاده خود نگه دارند.
مزارع ملزم بودند که غلات خود را به قیمت ثابت به دولت بفروشند. سیاست "قیچی قیمت" اجرا شد بدان معنا که دهقانان مجبور به فروش محصولات کشاورزی با قیمتهای کمتر از بازار شدند.
استالین به طور خاص علیه تداوم فرهنگ دهقانی و کشاورزی کوچک و معیشتی برخاسته بود. به نظر او، روشهای تولید عقب مانده دهقانی اتحاد جماهیر شوروی را از دستیابی به تواناییهای واقعی خود باز داشته بود. طرحهای او دهقانان روستایی را مجبور کرد که زمینها و دامهای خود را در واحدهای جمعی بزرگتر و مزارع دولتی ادغام کنند. نظریه استالین مبتنی بر این فرض بود که واحدهای بزرگتر کارآمدتر تولید میکنند. با این وجود، مردم در برابر این نظر مقاومت کردند.
در ابتدا اشتراکی سازی اجرا نشد و از طرق پروپاگاندای حکومتی ترویج میشد. بسیاری از دهقانان در مقابل طرح استالین مقاومت کردند. کولاکها هنگام مواجهه با نیروهای گارد سرخ که برای گرفتن غلات از آنان آمده بودند تا پس از آن کولاکها را به اردوگاههای کار اجباری بفرستند بسیاری از محصولات خود را سوزاندند و دامهای شان را کشتند.
در نتیجه سیاست استالین روستاها در هرج و مرج فرو رفتند. هر آن کس مخالفت میکرد به اردوگاههای کار اجباری در سیبری فرستاده میشد. میلیونها دهقان مجبور شدند زمینهای شان را ترک کرده و برای یافتن شغل صنعتی به شهرها بروند. تخمین زده میشود حدود ۱۰ میلیون نفر بر اثر گرسنگی در جریان کارزار اشتراکی سازی جان شان را از دست دادند. همچنین، در جریان اجرای آن سیاست، تولید مواد غذایی در شوروی کاهش یافت و در فاصله سالهای ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۳ میلادی قحطی رخ داد. بسیاری علاوه بر اوکراین در قزاقستان نیز جانشان را بر اثر اجرای این سیاست از دست دادند. اشتراکی سازی اجباری استالین محدود به عرصه کشاورزی نماند و در واقع، هر آن چه دسته جمعی و اشتراکی بود جایگزین هر آن چیزی شد که فردی و انفرادی بود. این طرز فکر از مشاغل کوچک گرفته تا تلاشهای علمی و ادبی تعمیم یافت.
بیشتر بخوانید: زلزله ژئوپولیتیک در پایان قرن؛ اتحاد جماهیر شوروی چگونه فروپاشید؟
اگرچه برنامههای استالین برای جمعی سازی سریع اقتصاد شوروی در نهایت به موفقیتهایی دست یافت اما صنعتیسازی و جمعی سازی اجباری آسیب زیادی به مردم و شیوه زندگی شان وارد کرد. در طول زمامداری استالین دولت به طور مداوم منابع را برای حمایت از صنایع سنگین تغییر داد و این کار با هزینه و به ضرر مصرف کنندگان انجام میشد. استالین با ایجاد رعب و وحشت حکمرانی میکرد و دستور قتل شهروندانی را صادر کرد که او و عواملش وجود آنان را برای دولت و آرمان کمونیستی خطرناک میدانستند. میلیونها کشاورز که حاضر به پذیرش اشتراکی شدن محصولات یا دامهای شان نبودند تیرباران یا تبعید شدند.
علیرغم کمبودهای رخ داده استالین به تحمیل اشتراکی سازی ادامه داد. او همچنین به تصرف غلات ادامه داد که منجر به افزایش جمع آوری غلات از ۱۰.۸ میلیون تن در ۱۹۲۸-۱۹۲۸ به ۲۲.۸ میلیون تن در ۱۹۳۱-۱۹۳۲ شد. این امر به وضوح کیفیت زندگی در شهرها را بهبود بخشید. استالین همچنین به فروش غلات در خارج از کشور ادامه داد. حتی در بدترین سالهای قحطی مانند سال ۱۹۳۲ نیز شوروی ۱.۷۳ میلیون تن صادرات داشت.
طرفداران برنامه توسعه استالین استدلالهایی برای دفاع از نظر خود داشتند. آنان میگفتند: "تا سال ۱۹۳۴ هیچ کولاکی باقی نمانده بود. تا سال ۱۹۳۷ اکثر دهقانان از تراکتورهایی استفاده میکردند که توسط ایستگاههای تراکتور ماشینی تهیه شده توسط دولت تهیه میشد. تا سال ۱۹۴۱ تقریباً تمام زمینهای کشاورزی به صورت اشتراکی سازماندهی شد. نظام تمایزگذاری معرفی شد که به موجب آن به افراد دارای مهارتهای خاص پاداش و مزایایی در قالب مسکن داده میشد. استالین همچنین آموزش دهقانان در کلخوز را تشویق کرد و طرحهای سوادآموزی از طریق پروپاگاندای حکومتی معرفی و تبلیغ شدند".
موافقان سیاست استالین به رشد سریع در فاصله سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۰ و تخصیص مجدد سریع نیروی کار از بخش کشاورزی به غیر کشاورزی اشاره میکنند آنان استدلال میکنند اگرچه سیاستهای استالین بیش از حد وحشیانه بود، اما به روسیه اجازه داد تا یک اقتصاد مدرن و قوی ایجاد کرده و یک تلاش جنگی موفق را در فاصله سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ شکل داده و اتحاد جماهیر شوروی را به سوی تبدیل شدن به قدرتی مسلط پس از جنگ جهانی دوم سوق داد. منتقدان، اما میگویند تخصیص عظیم منابع از بخش کشاورزی به صنعتی منجر به قحطی شد.
"الک نوو" مورخ اقتصادی برجسته بریتانیایی در سال ۱۹۶۲ این پرسش را مطرح کرده بود که آیا روسیه در اواخر دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در غیاب سیاستگذاریهای اقتصادی استالین میتوانست صنعتی شود؟ صنعتی شدن تحت زمامداری استالین (و به ویژه سه برنامه پنج ساله اول از ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۰) یکی از مهمترین نمونههای تحول ساختاری از بالا به پایین بود که الهام بخش چندین نسل از محققان توسعه از جمله آرتور لوئیس، روی هارود، اوسی دومار و والت روستو بود.
توسعه شوروی به عنوان الگویی برای سیاستگذاران در بسیاری از کشورهای در حال توسعه دیگر، از جمله هند دوره نهرو، چین دوره مائو و در یک نسخهای بسیار نرمتر در ترکیه دوره آتاتورک عمل کرد. "دارون عجم اوغلو" اقتصاددان در نوشتهای در سال ۲۰۱۲ میلادی از برنامه صنعتی شدن تحت زمامداری استالین تحت عنوان "یکی از شیوههای بیرحمانه برای گشایش ظرفیت بالقوه اقتصادی به منظور تخصیص مجدد نیروی کار از بخش کشاورزی به بخش صنعتی" یاد کرده بود.
برنامههای استالین برای صنعتی شدن تقریباً به طور انحصاری بر صنایع سنگین متمرکز بود و باعث کمبود بسیاری از کالاهای مصرفی اساسی شد. در دوره استالین تساهل روا داشته شده در دوره لنین برای صنایع خصوصی کوچک از بین رفته بود. در دوره استالین تمام این مشاغل و خدمات کوچکتر بلافاصله ملی شدند. کارگران مشمول قوانین کار سخت گیرانه بودند. سهمیههای تولید توسط کمیتههای دولتی که با فرمان استالین سازماندهی شده بود تعیین میشدند.
استالین در راستای هدف خود برای مدرنیزاسیون اقتصاد شوروی برنامه پنج ساله اول (۱۹۲۸-۱۹۳۳) را ارائه کرد و در آن تمرکز بر روی صنایع سنگین برای مثال، زغال سنگ، فولاد، نفت، گاز بود. همچنین، سدها و نیروگاههای برق آبی جدید برای ایجاد انرژی مورد نیاز برای صنایع جدید ساخته شدند. برای مثال، میتوان به کانال بلومور اشاره کرد که در جریان اجرای آن پروژه ۱۰۰۰۰۰ کارگر جان باختند. اولویت قائل شدن برای صنایع سنگین مشکلاتی را ایجاد کرد، زیرا کمبود شدید کالاهای مصرفی مانند پوشاک وجود داشت.
همچنین، اهداف بلندپروازانه برای کار کارگران از سوی کمیسیون برنامه ریزی دولتی برای هر صنعت، هر منطقه، هر معدن و هر کارخانه، هر سرکارگر و حتی هر کارگر از بالا به پایین تعیین شده بود. این در حالی بود که اکثر کارگران صنعتی، دهقانان سابقی بودند که عادت داشتند با سرعت دلخواه خود کار کنند. عدم دستیابی به اهداف منجر به کاهش دستمزد شد. تمرکز بر اهداف بدان معنا بود که مدیران بیشتر به کمیت علاقمند بودند تا کیفیت، بنابراین تلفات انسانی کارگران افزایش یافت، زیرا استانداردهای ایمنی نادیده گرفته میشد.
کارگران به شدت تحت نظارت بودند. غیبت یا تاخیر در کار ممنوع بود. کارگرانی که مرخصی میگرفتند احتمالا جریمه میشدند یا شغل شان و در نتیجه محل سکونت شان را از دست میدادند. از سال ۱۹۲۹ کارخانهها هفت روز هفته و ۲۴ ساعت شبانه روز کار میکردند. از سال ۱۹۳۲ تغییر شغل یا جابجایی کارگران مشروط به دریافت مجوز رسمی آنان از دولت بود. این موضوع نشان میدهد که برخی از کارگران در مورد اهداف دست نیافتنی و بلندپروازانه تعیین شده از سوی دولت نارضایتی داشتند و سعی میکردند شغل شان را ترک کنند. دستمزدها در فاصله سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۷ کاهش یافت. کارزارهای تبلیغاتی حکومت کارگران را تشویق میکرد تا به اهداف دست یابند. اگرچه قرار بود این طرح ۵ ساله باشد، اما پروپاگاندای حکومتی کارگران را تشویق میکرد که اهداف را ظرف مدت ۴ سال تکمیل کنند.
"جنبش استاخانوفیت" راه اندازی شد و "الکسی استاخانوف" را به عنوان الگویی برای کارگران مطرح کرد. او یک کارگر معدن روس بود که روش استخراج زغال سنگ خاصی را ابداع کرد که به نام وی استاخانوفیسم نامیده شد و پایهگذار جنبش استاخانوفیت بود. او با به کارگیری گروهی از کارگران ماهر و متخصص و تقسیم صحیح کار میان آنان با استفاده از وسایل فنی عادی و ابتدایی، توانست ۱۴ برابر میزان معمولی زغال سنگ استخراج کند. در واقع، او در سال ۱۹۳۴ تیم خود را برای استخراج ۱۰۲ تن زغال سنگ در یک شیفت سازماندهی کرد در حالی که هدف گذاری صورت گرفته ۷ تن بود. نام او در دهه ۱۹۳۰ در شوروی به صورت مظهری برای تلاش یک ابر مرد مطرح شده بود. کارگرانی که با الگوبرداری از او به اهداف در نظر گرفته شده دست مییافتند مدال یا دستمزد بالاتری دریافت میکردند. کارگران پیروی کننده از الگوی استاخانوف میتوانستند ماهیانه ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ روبل یا مقداری بیشتر در مقایسه با میانگین دستمزد ماهانه ۲۵۰ روبل درآمد داشته باشند. با این وجود، حکومت شوروی در سال ۱۹۳۴ ترویج استاخانوفیسم را متوقف کرد، که نشان میدهد آنها میدانستند که چنین تبلیغاتی بی اثر بودند.
البته در نتیجه چنین سیاستهایی تولید صنعتی افزایش یافت. برای مثال، تولید زغال سنگ از ۳۵.۴ میلیون تن به ۶۴.۳ میلیون تن در فاصله سالهای ۱۹۲۸ و ۱۹۳۳ افزایش یافت. تولید فولاد شوروی در سال ۱۹۳۸ از ۴ به ۱۸ میلیون تن افزایش یافت و از تولید فولاد بریتانیا و آلمان پیشی گرفت.
در نتیجه سیاستهای اقتصادی استالین گسترش شهرها به شکل سریعی صورت گرفت. شهرهایی مانند مگنیتوگورسک در اورال که به ۲۵۰۰۰۰ نفر افزایش یافت، در واقع، از هیچ ایجاد شدند. این رشد سریع شهرها باعث کمبود شد، بنابراین، نظام جیره بندی اعمال شد. بخش مسکن هم ضعیف بود و بسیاری از خانوادهها در اتاق و در خانههای اشتراکی زندگی میکردند. جنایات کوچک و اوباش گری در این شهرها نسبتاً رایج بود. گسترش عظیم صنعت تا سال ۱۹۳۲ باعث کمبود نیروی کار ماهر شد بنابراین رشد صنعتی بالا پس از مدتی کاهش یافت.
استالین در سال ۱۹۳۲ اعلام کرد که برنامه پنج ساله اول یک سال زودتر به اهداف خود رسیده است و برنامه پنج ساله دوم (۱۹۳۲-۱۹۳۸) اعلام شد! در آن برنامه، توسعه صنایع سنگین ادامه یافت، اما به مناطق جدیدی گسترش یافت. کمبود کارگر با تشویق زنان به کار کردن برطرف شد. ۴۰ درصد از نیروی کار صنعتی را تا سال ۱۹۳۷ زنان تشکیل میدادند. این در حالیست که این میزان در سال ۱۹۲۷ میلادی ۲۸ درصد بود. در نتیجه، برابری بیشتری بین مردان و زنان در روسیه نسبت به سایر کشورها وجود داشت، و این موضوع از طریق پروپاگاندای حکومتی تقویت شد و مردان و زنان را به عنوان شرکایی برابر نشان دادند. این در حالیست که در مناصب عالیرتبه دولتی در دولت استالین هیچ زنی هرگز منصب بالایی کسب نکرد و دولت مقوله ازدواج و ایفای نقش زنان به عنوان مادر را تشویق میکرد.
توسعه صنایع جدید تا حدودی به دلیل پاکسازی سرمایه داران که در سال ۱۹۱۹ رخ داده بود و پاکسازی روشنفکران توسط استالین که در دهه ۱۹۳۰ رخ داد تضعیف شد. در این میان بازگشت به نابرابری در جامعه نیز وجود داشت. برای بهبود تولید، به مدیران، دانشمندان و روسای حزب استانداردهای زندگی بسیار بالاتری به عنوان مشوق ارائه شد. آنان پاداشهای بیش تری دریافت میکردند و از مزایایی مانند تعطیلات در استراحتگاههای دولتی برخوردار بودند.
استالین کیش شخصیت قدرتمندی از خود ایجاد کرد و در تمام سالهای حکمرانی خود تا مارس ۱۹۵۳ عمدا آن را تقویت کرد. این کیش شخصیت با نگارش کتب درسی جدید و مداخله حکومت در مسائل علمی، هنری و فرهنگی ایجاد شد. هدف این بود که آحاد مردم شوروی خود را مدیون حزب، دولت و رهبری حزب بدانند. یکی از جنبههای آن ایجاد نظام "پاداش" بود. این نظام افرادی را پوشش میداد که به ابراز قدردانی و ستایش از استالین میپرداختند. این نظام خدمات اجتماعی و طور کلی هر یک از نیازهای شهروندان را شامل میشد. عبارت معروف "از شما متشکرم، رفیق استالین، به خاطر کودکی شادمان"! به این معنی بود که کودکان فقط به این دلیل که استالین آن برای شان امکانات فراهم کرده بود باید میگفتند کودکی شادی دارند.
دوره استالین به طور کلی با تلفات جمعیتی بزرگ شناخته شده است. اولین بحران جمعیتی سال ۱۹۳۳ به دلیل قحطی منجر به از دست دادن پنج سال رشد طبیعی شد. همچنین، قحطی ۱۹۴۶-۱۹۴۷ پیامدهای جمعیتی شدید جنگ را بدتر کرد که به دلیل مرگ و میر بالای نوزادان بود و منجر به مرگ حدود ۱ میلیون نفر شد. بخش عمده مرگ و میر بالا در اردوگاههای کار اجباری در هنگام اخراج کولاکها از زمینهای شان و تبعید مردم رخ داده بود. در آغاز دوره زمامداری استالین در سال ۱۹۲۶، جمعیت روسیه ۹۳ میلیون نفر و در زمان مرگ او این جمعیت تنها به ۱۰۷ میلیون رسیده بود. طبق محاسبات صورت گرفته اگر تلفات انسانی دوره استالین نبود روسیه در سال ۱۹۵۳ چیزی در حدود ۴۰ میلیون جمعیت داشت. در زمان استالین، اطلاعات مربوط به جمعیت تبدیل به یک راز دولتی شد که با دقت از آن محافظت میشد و نتایج سرشماری جمعیت بارها جعل شد. بیشتر آمارهایی که وضعیت واقعی اقتصادی مردم عادی را نشان میداد، از اواخر دهه ۱۹۲۰ طبقه بندی شدند. با این وجود، حتی دادههای بسیار دقیق شوروی اغلب بدتر شدن شرایط زندگی از جمله در زمینه تولید و مصرف گوشت را نشان میدادند.
نتیجه بررسیها نشان میدهند اقتصاد ژاپن که از مدل توسعه اقتصادی سرمایه داری پیروی کرد در سال ۱۹۲۸ بهتر از اقتصاد استالینیستی و همچنین اقتصاد دوران تزاری پیش از حکومت کمونیستی عمل کرده بود. نتیجه بررسیها نشان میدهند سطح رفاه در دوره روسیه استالینیستی و تزاری تقریبا مشابه بودند. دادهها نشان میدهند سطح رفاه مصرف کننده ژاپنی متولد شده در سال ۱۹۲۸ حدود ۳۱ درصد بیش از رفاه فردی متولد شده در روسیه در همان سال و حتی پس از سال ۱۹۴۰ در دوره زمامداری استالین بود.
پس از مرگ استالین، زندگی یک شهروند عادی قلمرو شوروی، از جمله روسها بهتر شده بود. بلافاصله پس از مرگ استالین سالخورده، نظام اردوگاههای شوروی (گولاگ) به تدریج کاهش یافت. بسیاری از قربانیان سرکوب دوره استالینیستی عفو شدند و تعدادی قیام در اردوگاه توسط زندانیان سیاسی رخ داد (از جمله قیام ورکوتا و قیام کنگیر) که منجر به بهبود خاص شرایط برای زندانیان شد. توجه به مسائل اجتماعی نیز در دوران جانشینان استالین افزایش یافت. پروژههای انبوه مسکن آغاز شد که میلیونها نفر را با ارائه آپارتمان (خروشچفکا) خانه دار کرد و همچنین تولید و فروش کالاهای مصرفی افزایش یافت.
فروشگاه بزرگ "گوم" (GUM) در مسکو که در زمان استالین تعطیل شده بود بازگشایی شد و به عنوان یکی از معدود مکانهایی در اتحاد جماهیر شوروی شناخته میشد که در آن کمبود کالاهای مصرفی احساس نمیشد. همچنین، دسترسی به محصولات فرهنگی خارجی پس از مرگ استالین افزایش یافت. برگزاری ششمین جشنواره جهانی جوانان و دانشجویان در مسکو به اولین تجربه فرهنگ معاصر غرب برای بسیاری از شهروندان شوروی شد. محبوبیت خرده فرهنگهای جوانان و پیروی آنان از مُد روز غربی نیز افزایش یافت. مخالفان مُد روز بودن جوانان، از آنان تحت عنوان "استیلیاگی" یا "شکارچیان سبک" یاد میکردند که لقبی موهن برای جوانانی بود که بیش از حد پیرو مد با تاثیرپذیری از رسانهها و مدهای غربی به ویژه آمریکایی بودند.
انجماد اقتصادی – اجتماعی دوره استالین با برخی اصلاحات اقتصادی و تجارت بین المللی، ارتباطات آموزشی و فرهنگی، برگزاری جشنواره ها، کتابهای نویسندگان خارجی، فیلمهای خارجی، نمایشهای هنری، موسیقی عامه پسند و مُدهای جدید و مشارکت گسترده آب شد و آغازگر دگرگونی برگشت ناپذیر کل جامعه شوروی بود. پس از مرگ استالین به تدریج آزادی اطلاع رسانی در رسانه ها، برگزاری جشنوارههای بین المللی فیلمهای خارجی، چاپ کتابهای بدون سانسور و اشکال جدید سرگرمی در تلویزیون ملی شوروی از جمله پخش موسیقیهای پرطرفدار و برنامههای متنوع، طنز و کمدی رایج شد و تأثیر قابل توجهی بر آگاهی عمومی چندین نسل از مردم در اتحاد جماهیر شوروی داشت، آگاهیای که در نهایت به فروپاشی شوروی انجامید.
منابع:
Cheremukhin, Anton (۲۰۱۳) , Was Stalin Necessary For Russia’s Economic Development? , National Bureau of Economic Research (NBER).
How did Stalin's rule negatively impact the economy and people's lives in Russia compared to his predecessors?, Quora.
Roller, Sarah (۲۰۲۲) , How Did Stalin Transform Russia’s Economy?, History Hit.
Stalin's Economic Policies, History Exploration.
Stalin and Soviet industrialization (۲۰۱۳) , Center for Economic Policy Research.
What Kind of Economy Was Instituted Under Joseph Stalin?, Classroom