اقتصاد۲۴- رسیدگی به این پرونده از اواخر دی ماه سال ۹۸ به دنبال ناپدید شدن ناگهانی زنی ۴۷ ساله به نام مریم آغازشد.
شوهر ۶۵ ساله وی به نام هوشنگ به مأموران گفت: همسرم ساعتی پیش برای قدم زدن بیرون رفتهبودم، اما به خانه برنگشت و نمیدانم چه بلایی سرش آمده است. تلاش برای افشای راز ناپدید شدن این زن آغاز شده بود که برادر وی به مأموران گفت: خواهرم مدتها بود با شوهرش هوشنگ اختلاف مالی داشت. من شک ندارم هوشنگ از سرنوشت خواهرم مطلع است، اما با دروغگویی ما را گمراه میکند.
با این ادعا، شوهر این زن بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت، اما با ضد و نقیض گویی هایش سعی کرد پلیس را گمراه کند.
۹ ماه از ماجرای ناپدید شدن زن میانسال گذشته بود که سرانجام هوشنگ لب به اعتراف گشود و پرده از این قتل خانوادگی برداشت. مرد بنا گفت: همسرم را به خاطر سوءظنی که سالها قبل به او داشتم کشتم. با اینکه در این مدت چیز مشکوکی از همسرم ندیده بودم، اما آخرین بار وقتی دوباره به هم بحث کردیم. عصبانی شدم. من در اوج عصبانیت شالی را دور گردنش انداختم و خفهاش کردم. وقتی مطمئن شدم مرده جسد را میان دیوار دفن کردم و روی آن را با سیمان و گچ پوشاندم تا کسی به ماجرا پی نبرد.
با اظهارات تکان دهنده مرد بنا، ماموران پس از شکافتن دیوار حیاط خانه با بقایای جسد زن میانسال روبه رو شدند که ماهرانه میان دیوار جاساز شده بود. بقایای جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
در این میان برادر مریم ادعای تازهای را مطرح کرد. وی گفت: شوهر خواهرم دروغ میگوید خواهرم را به خاطر سوظن کشته. اختلاف آنها به خاطر سوءظن نبود و آنها با هم اختلاف مالی داشتند.
وی ادامه داد: حدود هفتسال قبل خواهرم که بازنشسته بود با هوشنگ آشنا شد و با هم ازدواج کردند. آنها در پردیس بومهن ساکن بودند. خواهرم فرزند نداشت، اما شوهرش سه فرزند داشت که ارتباط خوبی با خواهرم داشتند. آنها زندگی خوبی داشتند تا اینکه شوهرش تصمیم گرفت زمینی راکه در فیروزکوه داشت، بسازد. خواهرم حدود ۱۰۰ میلیون تومان پول به هوشنگ داد تا خانه باغ را بسازد. اما همانجا قربانگاه خواهرم شد.
این مرد ادامه داد: هوشنگ میخواست خانه را برای گرفتن وام به نام عروسش کند و سر همین موضوع با خواهرم اختلاف داشت. این اختلاف یکسال ادامه داشت. حتی پسر هوشنگ هم چند بار با خواهرم درگیر شده و خواهرم به کلانتری فیروزکوه رفته و شکایت کرده بود. هوشنگ که منکر چنین ادعایی بود به بازسازی صحنه جرم پرداخت و درشعبههشتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
بیشتر بخوانید: ماجرای قتل عام خانواده زن تهرانی به دست داماد کینهای چه بود؟
در آن جلسه اولیایدم درخواست قصاص را مطرح کردند.
وقتی متهم روبه روی قضات ایستاد ابراز پشیمانی کرد و گفت: باور کنید من قصد قتل نداشتم و فقط به خاطر عصبانیت شال را دور گردن زنم پیچیدم. من از ترسم جسد را میان دیوار دفن کردم و به کسی حرفی نزدم. در پایان جلسه قضات وارد شور شد و با توجه به مدارک موجود در پرونده، هوشنگ را به قصاص محکوم کردند.
این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد. به این ترتیب مرد میانسال پای چوبه دار رفت، اما اولیای دم دقایقی قبل از اجرای حکم و هنگامی که طناب دار بر گردن وی آویخته شده بود از خونخواهی گذشتند و اعلام گذشت کردند. به این ترتیب مرد بنا که حالا ۷۰ سال دارد از جنبه عمومی جرم در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در این جلسه هوشنگ اظهارات تازهای را مطرح کرد و گفت: من قبلا چنین حرفهایی را مطرح نکرده بودم. من و همسرم هر دو اعتیاد داشتیم و به خاطر مواد مخدر با هم درگیر شدیم. من کنترل اعصابم را از دست دادم و در اوج عصبانیت او را خفه کردم و حالا پشیمان هستم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: من وقتی پای چوبه دار رفتم مرگ را به چشمانم دیدم. اولیای دم مرا در یک قدمی مرگ بخشیدند. چنج سال است در زندان هستم و حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا از زندان آزاد شوم. من به اندازه کافی تنبیه شدهام.
یکی از اولیای دم که در دادگاه حاضر بود برخاست و گفت: ما در این سالها عذاب زیادی کشیدیم تا از خون خواهرمان گذشتیم. ما خواستیم تا این پرونده بسته شود و خودمان هم به زندگی عادی برگردیم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی برای مرد بنا حکم صادر کنند.