اقتصاد ۲۴ - پدری نیمه شب در گوشهای از کوچهشان کز کرده تا دخترش از راه برسد. دختر میرسد و پدر به خروش میآید. پدر با دخترش گلاویز شده و فریاد میزند: «من زندهام!» این توصیف اولین پلانها از دومین قسمت «زخم کاری» در فصل جدید است.
فصلی که قرار است به تعبیر شعار سریال، نقطه پایانی بر «خون و جنون» باشد و سرنوشت شخصیتهای اصلی را معین کند. محمدحسین مهدویان که در هر سه فصل گذشته سریال «زخم کاری» ثابت کرده است ایدههای جذابی برای «شروع» و «پایان» در سر دارد، اینبار تمرکز اصلی داستان را به سمت شخصیت سیما و گذشتهاش برده است.
شخصیتی که در میدان رقابت جنونآمیز میان سیمرا و مالک، حالا به سمت مالک گرایش پیدا کرده تا علاوهبر حس انتقام دشمن شماره یک او، حسادتهای زنانه را هم تبدیل به چاشنی انفجار برای سمیرا کند. هنوز البته قضاوت درباره موقعیت کاراکترهای اصلی «زخمکاری» در نقطه پایانی روایت زود است، اما به استناد دو قسمت ابتدایی پخش شده از این فصل، به نظر میرسد اینبار سمیرا قصد دارد مالک را به یک انتقام عظیم مهمان کند.
مالکی که در پایان فصل سوم، سیل سیلیهایش را روانه صورت سمیرا کرد تا با هر ضربه، تخم کینهای عمیقتر را در وجود او بکارد. حالا همه چیز برای پایانبندی فراهم است. سمیرا و مالک هرچند در فصل ابتدایی سریال، دو متحد اصلی یکدیگر برای عبور از سایه «تحقیر» و انتقام از خاندان ریزآبادی بودند، حالا و پس از سه فصل، تبدیل به اصلیترین قطبهای مقابل یکدیگر در تسلط بر میراث ریزآبادیها شدهاند. یکی سیما را به سمت خود کشیده و دیگری تنها بازمانده نسل ریزآبادیها یعنی پانتهآ را.
آنچه در دو قسمت اول از فصل چهارم شاهد بودهایم، حکایت از آن دارد که شخصیتهای اصلی داستان «زخمکاری» بیش از هر چیز از سوی گذشته خود تهدید میشوند و این واقعیتی است که گویی بازیگران این میدان، بیش از هر فرد دیگری نسبت به آن اشراف دارند آنها هر گاه که میخواهند زخمی عمیقتر به دیگری بزنند، بیشتر به واکاوای گذشته او میپردازند و در همین مسیر هم سمیرا حالا برگبرندهای به نام «پدر سیما» در اختیار دارد. کاراکتر پدر سیما که در یکی از فلاشبکهای فصل سوم با بازی افتخاری مهدی سلطانی به داستان وارد شده بود، حالا تبدیل به یکی از کاراکترهای اصلی شده است.
پدری که کینه عمیقی از دخترش در دل دارد و حتی حاضر است خون او را بریزد. از سویی ترسهای پدر از گذشتهای که مثل آوار بر سر او ریخته شده نمیگذارد تا بار روانی آن زندگی را برایش هموار بسازد. همه اینها زمینهساز آگاهی سمیرا از یک رابطه عمیق میان سیما و پدرش است.
سمیرا هم وقتی از این کینه آگاه شد، او را به بازی گرفته تا بلکه بتواند با یک تیر دو نشان بزند. نقشه اصلی سمیرا برای حضور پدر سیما در مجلس عروسی مالک، حالا در مرحله تعلیق قرار دارد و احتمالا در قسمت سوم، شاهد اتفاقات هیجانانگیزی از این منظر خواهیم بود. باید دید زخم کاری سمیرا بر پیکر سیما، چه سرنوشتی را برای آنها رقم میزند و مهمتر از آن اینکه مالک مالکی در میانه این تقابل زنانه، چه زخمهایی برخواهد داشت. مهدویان تا پایان همین فصل چهارم، باید مجازت هر یک را تعیین کند؛ مجازاتی که گویی گریزی از آن وجود ندارد.