
اقتصاد۲۴- سال ۱۴۰۳ به پایان رسید و فصل نمایش عمومی فیلمهای نوروزی ۱۴۰۴ آغاز شده است. در این میان، فیلمهایی، چون «پیشمرگ» و «آبان: پسر دلفینی ۲» به عنوان برندگان جایزه سیمرغ مردمی جشنواره فجر، کمدی ماجراجویانه و فانتزی کودکانه «بامبولک»، آثار جشنوارهای مانند «موسی کلیما...» و «رها»، و سه کمدی تجاری با عناوین «دایناسور»، «عینک قرمز» و «کوکتل مولوتف»، سبد نوروزی سینمای ایران را برای سال ۱۴۰۴ تشکیل میدهند. فیلمهای تجاری و ارگانی که نشان از همان دستفرمانی دارد که در سالهای اخیر در سینمای ایران وجود داشت و فصل طلایی اکران سهم از ما بهتران سینما بود!
دستفرمانی که سال ۱۴۰۳ نیز گیشه سینمای ایران را هدایت کرد و درامها زیر چرخدندههای اکران پرسروصدا و پررونق کمدیهای گیشهای له شدند. جالب آنکه تحلیل دادههای سامانه سمفا نشان میدهد در ۵ سال گذشته، سهم کمدیها از تولیدات سینمایی از ۳۲٪ به ۶۷٪ افزایش یافته، در حالی که سینمای اجتماعی تنها ۱۲٪ از کل تولیدات را به خود اختصاص داده است.
حال سینما به عنوان هنر هفتم، به دکانی برای معامله تبدیل شده و از رسالت اصلی خود یعنی بازتاب واقعیتهای اجتماعی دور افتاده است. هجوم بیامان کمدیهای کممایه با فروش ۱،۹۰۱ میلیارد تومانی در سال جاری، تنها نوک کوه یخ بحرانی ساختاری است. این رقم که ۴۲٪ نسبت به سال ۱۴۰۲رشد داشته، عمدتاً حاصل اکران ۲۲ فیلم کمدی است که ۷۲٪ سالنها را به مدت میانگین ۶ هفته در اختیار گرفتند. در مقابل، تنها ۸ فیلم اجتماعی با میانگین ۱۲ روز اکران و سهم ۶٪ از گیشه، در حاشیه ماندهاند.
در سال گذشته مجموعا ۵۵ فیلم در سالنهای سینمایی کشور اکران شده بودند و در بیش از ۷۱۷ هزار سانس، مجموعا هزار و ۱۴۷ میلیارد تومان فروش داشتند. میزان مخاطبان نیز ۲۶ میلیون نفر بود. این آمار نه تنها شکاف ژانری، بلکه تغییر جهت استراتژیک مدیران سینمایی را فریاد میزند: سازمان سینمایی با اختصاص ۶۸٪ از سانسهای سینماهای پردیس به کمدیها در نیمه دوم سال، عملاً سیاست حمایت از سینمای بازاری را نهادینه کرده است.
آمار گیشه حکایت از آن دارد که تا یک هفته به پایان سال فیلم سینمایی «هفتاد سی» به کارگردانی بهرام افشاری با فروشی معادل ۳۲۷ میلیارد تومان پرفروشترین و فیلم سینمایی «نفرین آرتا» ساخته مجید کریمی با فروشی معادل ۳۵ میلیارد تومان کمفروشترین فیلم در سال ۱۴۰۳ بودند. پس از «هفتاد سی»، «تگزاس ۳» با ۲۴۹ میلیارد تومان، «زودپز» با ۲۲۹ میلیارد تومان، «تمساح خونی» با ۱۷۸ میلیارد تومان، «صبحانه با زرافهها» با ۱۲۰ میلیارد تومان، «مست عشق» با ۱۱۹ میلیارد تومان، «پول پارتی» با ۹۱ میلیارد تومان، «خجالت نکش۲» با ۸۶ میلیارد تومان و نهایتا فیلم اجتماعی «بی بدن» با ۴۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان، پرفروشترین فیلمهای جدول اکران بودند.
بررسی آمار سال ۱۴۰۳ نشان میدهد ۶۰ فیلم در ۸۵۳ هزار سانس به فروش ۱،۹۰۱ میلیارد تومانی دست یافتهاند، حال آنکه در سال گذشته ۵۵ فیلم با ۷۱۷ هزار سانس، ۱،۱۴۷ میلیارد تومان فروش داشتند. این رشد ۶۵٪ درآمد، اما با حقایقی تلخ همراه است:
- ۱۰ فیلم برتر (همگی کمدی) ۸۷٪ از کل فروش را به خود اختصاص دادهاند.
- ۵۰ فیلم باقی مانده تنها ۱۳٪ سهم داشتهاند که ۳۴ مورد حتی به مرز ۱۰ میلیارد تومان نیز نرسیدهاند.
- فیلم اجتماعی «بی بدن» با وجود نقدهای مثبت، تنها ۴۶.۵ میلیارد تومان فروش داشته که معادل ۱۴٪ فروش «هفتاد سی» (کمدی) است.
نکته حائز اهمیت، سهم ۷۰٪ کمدیها از گیشه است؛ رقمی که نشان میدهد سینمای ایران بهصورت سیستماتیک در حال حذف ژانرهای دیگر است. تحلیل هزینه فایده نشان میدهد تولید یک کمدی متوسط با بودجه ۳۰ میلیارد تومانی، حداقل ۱۵۰ میلیارد تومان سود خالص ایجاد میکند، در حالی که فیلم اجتماعی با همان بودجه، بهطور متوسط تنها ۴۵ میلیارد تومان بازدهی دارد.
بدیهی است که بیش از ۷۰ درصد از درآمد گیشه سال جاری به آثار طنز اختصاص دارد و با توجه به روند اکران نوروزی، این روند در سال آینده نیز تداوم خواهد یافت. اما پرسش اصلی اینجاست: چرا نهادهای سیاستگذار مانند سازمان سینمایی، امتیازات کلانی همچون زمانهای طلایی اکران و سهم عمده گیشه را به تولیدات صرفاً تجاری واگذار میکنند؟ در اکثر نظامهای اقتصادی جهان، دولتها با ابزارهایی مانند مالیاتستانی هدفمند یا قوانین ضد انحصار، از محصولات دارای ارزش عمومی در برابر سیطره بیقیدوشرط آثار تجاری حمایت میکنند. این رویکرد نه تنها در سینما، بلکه در تمامی عرصههای فرهنگی جریان دارد.
بیشتر بخوانید: چهل و سومین جشنواره فیلم فجر در تسخیر دولتیها/ ساخت ۱۲ فیلم با بودجه بیت المال/ حتی شهرداری تهران هم فیلم میسازد!
اما در کشوری با شعار «اقتصاد اسلامی»، چرا فرصتهای استراتژیک بهصورت یکجانبه به سود پروژههای سودمحور توزیع میشود؟ راهکار جایگزین، حمایت از آثاری است که در عین جذابیت برای مخاطب، از عمق محتوایی برخوردارند. نمونههای بارز این دسته را میتوان در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر مشاهده کرد؛ آثاری مانند «بچه مردم»، «بازی را بکش»، و «پیرپسر» که با وجود استقبال در نمایشهای محدود، از فرصت اکران عمومی در نوروز محروم ماندهاند و حتی سرنوشت انتشارشان در هالهای از ابهام است.
درآمد بیش از ۱۹۰۰ میلیارد تومانی سینماهای کشور در سال جاری، رقمى است که در نگاه اول تحسینبرانگیز به نظر میرسد، اما واکاوی جزئیات، واقعیتى نگرانکننده را آشکار میسازد. این درآمد کلان حاصل نمایش ۶۰ فیلم در ۸۵۳ هزار سانس اکران است، در حالی که تنها ۹۰۰ سالن سینمایی در کشور فعال هستند. اگر توزیع فرصتهای اکران به شکل عادلانه انجام میشد، هر فیلم میبایست به طور میانگین در ۱۵ سالن به نمایش درآید.
اما واقعیت این است که بسیاری از سالنها به دلیل محدودیتهای فنی، تنها قادر به پخش یک یا دو فیلم هستند. نتیجه این نابرابری، حذف زودهنگام شمار زیادی از آثار از چرخه اکران است؛ پدیدهای که بهدرستی میتوان آن را «فیلمسوزی سیستماتیک» نامید. از سوی دیگر، افزایش تعداد فیلمهای اکران هفتگی، ارزش آثار شاخص را کاهش داده و سینماداران را به سمت پخش قطرهچکانی فیلمها سوق داده است تا با پرکردن مداوم سالنها، از افت فروش جلوگیری کنند.
در شرایطی که هزینه سینما رفتن به دلیل تورم به معضلی اقتصادی تبدیل شده، مخاطبان ترجیح میدهند با انتخاب آثاری مفرح، موقتاً از دغدغههای روزمره فرار کنند. این گرایش، تولیدات طنز را به سیطرهگران بیرقیب گیشه تبدیل کرده و ژانرهای اجتماعی و درام را به حاشیه رانده است. مرز بین «کمدی» و «هجو» در این آثار آنقدر کمرنگ شده که گویی هدف اصلی، نه خنداندن که تخدیر ذهن مخاطب است. آمارها گواه این ادعاست: از سال ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۲، سهم کمدیها از گیشه به شکل پیوسته افزایش یافته و در سال گذشته به ۷۵ درصد رسیده است.
جالب آنکه حذف ۱۰ اثر پرفروش طنز از محاسبات سال جاری، درآمد ۱۹۰۰ میلیارد تومانی سینماها را به زیر ۴۰۰ میلیون تومان تقلیل میدهد! این در حالی است که روزگاری سینمای ایران با آثاری از داریوش مهرجویی، اصغر فرهادی، سعید روستایی و دیگر چهرههای شاخص، الگویی از تعادل ژانری را تجربه میکرد.
صنعت سینمای ایران هماکنون درگیر بحران رکود و چالشهای متعدد است. از یک سو، تولیدکنندگان مستقل با مشکلات جدی در تأمین منابع مالی برای ساخت فیلمهای خود مواجه هستند که این وضعیت به کاهش تولیدات مستقل منجر شده است.
بیشتر بخوانید: زوال صدای جامعه در قاب سینما؛ مرثیه برای ژانر اجتماعی که سینمای ایران رنگ باخت!
از سوی دیگر، محدودیتهای شدید ناشی از تحریمها و ممنوعیتهای شغلی گسترده، فضای تولید آثار را برای سینماگران تنگ کرده است. این مشکلات نه تنها خطر هدررفت سرمایه را به همراه دارد، بلکه کمبود بازیگران و عوامل فنی نیز مزید بر علت شده است. بسیاری از فیلمسازان مستقل، به دلیل محتوای جسورانه و نقدهای اجتماعی یا سیاسی که در آثار خود ارائه میدهند، تحت فشار قرار گرفتهاند و برخی یا به اجبار یا به اختیار خود از عرصه تولید کنار رفتهاند. این روند، موجب نگرانی عمیق برای آینده سینمایی میشود که بهعنوان بخشی از هویت فرهنگی ایرانیان شناخته میشود و آیندهای مبهم و تاریک را برای آن رقم میزند.
در تازهترین بهروزرسانی بخش پروانه نمایشهای صادرشده این سامانه در سال ۱۴۰۳، نام آثار دارای مجوز و اکران نشده بسیاری را میتوان دید که شامل فیلمهای «برزنگی» از حسین قاسمی جامی، «این جمعیت قابل کنترل» از مهرداد فرید، «یک تکه ابر» از علی قویتن، «تَرَک عمیق» از آرمان زرینکوب، «۷۶۰۰» از بهروز باقری، «شوماه» مژگان بیات، «لابی» از امیرشهاب رضویان و محمد پرویزی، «ریش قرمز» از محمدرضا تختکشیان و ماکان آشوری، «سمپاشی» از محمدعلی سجادی و علی یاور، «راه رفتن روی علفهای خشک» از مهران مهدویان، «دنیای شیرین ما» از قدرتاله صلحمیرزایی و عباس خواجهوند، «باد در کشتزارهای نیشکر» از سعید شاهسواری و ابراهیم اشرفپور، «رویای ساحلی» از رقیه احمدی و آرش سجادی، «شاید جای دیگر» از مجتبی متولی و علی تصدیقی، «کارزار» از محمد قاضی و شهرام اسدزاده و «مامان و سیسی» ازامیر سمواتی و امیر محمدنژاد.
«تابستان همان سال» از محمود کلاری، «صبح اعدام» بهروز افخمی، «نپتون» به کارگردانی محمدابراهیم غفاریان و «دست ناپیدا» به کارگردانی انسیه شاهحسینی، از جمله فیلمهایی هستند که مجوز گرفتهاند، اما هنوز خبری از اکران آنها نیست.
به فیلمهای «استاد»، «وابل»، «روایت ناتمام سیما» و «هفت بهار نارنج» نیز فعلا ممیزیهای وارد شده، مانع از اکران آن است. موارد مشابه دیگر «مامان» ساخته آرش انیسی و مجید برزگر، «مسیح پسر مریم» از مهدی فرجی، «غیبت موجه» عباس رافعی و «شیشلیک» محمدحسین مهدویان هستند.
بیشتر بخوانید: سانسور و انحصار؛ تهدید خلاقیت در نمایش خانگی/ آیا ساترا کماکان علیه فرهنگ و هنر میتازد؟
در کنار فیلمهای مشکلدار، چند فیلم سینمایی دیگر هم هستند که محصول سالهای گذشتهاند و با وجود پروانه نمایش و حتی برنامهریزی برای اکران هنوز رنگ پرده را ندیدهاند که به «کوچه ژاپنیها»، «زعفرانیه ۱۴ تیر»، «۲۸۸۸»، «رو در رو»، «خط نجات»، «۱۹»، «هشت روز هفته» و «احمد به تنهایی» میتوان اشاره کرد. بسیاری از این فیلمها در حالی در صف انتظار برای اکران عمومی هستند که طولانی شدن اکران چند فیلم خاص در سالی که گذشت، انتقادهایی را در پی داشت و از آن سو کمبود ظرفیت نمایشی و اعمال سلیقه در آییننامه اکران هم مطرح میشد.
این گزارش، خلاصهای از سال آماری سینمای ایران بود. سالی که سینمای ایران در آن، با امید به آیندهای نیک و پربار، وارد مسیر ارتقا و همچنین جبران مافات گذشته شد و با دوپینگ خواص قد راست کرد و حال در انتهای این راه پر پیچ و خم، دورنمایی از رسالت خود در جامعه ایرانی ندارد. ای کاش که بذر امید را آفت یأس و بیفردایی نخشکانده باشد.