تاریخ انتشار: ۰۲:۲۹ - ۰۲ شهريور ۱۴۰۴

۷ کاری که هر روز هوش ما را کم‌تر می‌کنند

هوش و توانایی مغز تنها به ذکاوت ذاتی ما محدود نمی‌شود؛ گاهی خود ما با عادت‌ها و تصمیم‌های روزمره، عملکرد شناختی خود را تضعیف می‌کنیم. در این مطلب با پنج اشتباه ذهنی رایج و دو عامل دیگر که توانایی ما را کاهش می‌دهند، آشنا شوید و یاد بگیرید چگونه با آگاهی و انتخاب‌های هوشمندانه، مغزتان را به بهترین عملکرد برسانید.

علت کاهش هوش

اقتصاد۲۴- از نظر روانشناسی، شاید ما اغلب بدترین دشمنان خودمان هستیم و این موضوع در مورد ضریب هوشی مؤثر ما دوچندان می‌شود.

ضریب هوشی کاملاً بر آنچه واقعاً از مغزمان خارج می‌شود تمرکز دارد. این ترکیبی عملی از عملکرد شناختی، عملکرد اجرایی، هوش سیال و جنبه کاربردی هوش در دنیای واقعی است که به آنچه استرنبرگ ممکن است «هوش موفق» بنامد، اشاره دارد.

وقتی روی انتخاب‌های عملی که تفکر ما را تیزتر یا کندتر می‌کنند تمرکز می‌کنیم، می‌بینیم که مقدار زیادی از نتیجه در دستان خودمان است.

خود تخریبی چیز جدیدی نیست. هدایت خودمان به سمت عادت‌های هوشمندانه‌تر با شناسایی آنچه ما را عقب نگه می‌دارد، آغاز می‌شود. از این نظر، خودآگاهی بهترین پادزهر است - به همین دلیل است که در اینجا، نگاهی به گالری اشتباهات ذهنی افراد خودسر می‌اندازیم و با پنج مورد از رایج‌ترین اشتباهات تکراری که مانع از تبدیل شدن ما به بهترین نسخه از خودمان می‌شوند، شروع می‌کنیم.

۵ اشتباه ذهنی بزرگ که بسیاری از ما مرتکب می‌شویم

۱. ما مغز را به عنوان یک عضله برای تمرین دادن در نظر نمی‌گیریم

تاکنون، عادتی که باعث کاهش در عمل‌کرد می‌شود، درنظرگرفتن مغز به عنوان یک چیز ثابت است. روانشناسان این را، نظریه نهادی هوش می‌نامند، که به سادگی به این باور اشاره دارد که توانایی، ذاتی و تغییرناپذیر است. جایگزین مؤثرتر، یعنی دیدگاه افزایشی یا رشدمحور، با هوش به عنوان چیزی که می‌تواند از طریق تلاش و استراتژی ساخته شود، رفتار می‌کند.


بیشتر بخوانید:  نشانه‌های افراد باهوش


یکی از قابل توجه‌ترین شواهد این موضوع مربوط به بلکول و همکارانش است، که به دانش‌آموزان دوره راهنمایی آموختند که هوش می‌تواند مانند یک عضله رشد کند. در طول سال، نمرات ریاضی آن دانش‌آموزان به طور پیوسته بهبود یافت، در حالی که همسالانی که به طرز فکر موجودیت پایبند بودند، نمره ثابتی کسب کردند. همه مغز‌ها با برنامه درسی یکسان رو‌به‌رو شدند؛ تنها تفاوت این بود که آن مغز‌ها چگونه در مورد پتانسیل خود با خودشان «صحبت» می‌کردند.

جالب است که سناریوی درونی که ما اجرا می‌کنیم می‌تواند به معنای واقعی کلمه، مسیر عملکرد ما را تغییر دهد. متاسفانه بسیاری از ما هنوز طوری رفتار می‌کنیم که انگار سقف ذهنی‌مان ثابت است، در حالی که در‌های پیشرفت کاملاً باز است و ما حتی متوجه آن نمی‌شویم.

۲. ما مغزمان را از خوابی که نیاز دارد محروم می‌کنیم

دهه‌ها تحقیق نشان می‌دهد که خواب چیزی فراتر از یک استراحت ساده است. خواب وزن تکاملی عمیقی دارد و حتی در برخی از ساده‌ترین اشکال حیات شناخته‌شده، مانند عروس دریایی وارونه (کاسیوپیا) که با وجود نداشتن مغز، می‌خوابد، نیز دیده می‌شود.

خواب زمانی است که مغز آنچه را که در طول روز آموخته است، تمرین، ترمیم و بازسازی می‌کند. اگر خوب و کافی نخوابیم، عملکردمان به شیوه‌های قابل اندازه‌گیری کاهش می‌یابد، به طوری که عملکرد اجرایی‌مان کند می‌شود و تصمیم‌گیری‌مان دچار تزلزل می‌شود.

در یک مطالعه‌ی EEG، زینگ و همکارانش دریافتند که ۲۴ ساعت محرومیت از خواب، تأخیر و زمان واکنش را به طور قابل توجهی افزایش می‌دهد که نشانگر واضحی از کندی شناختی است. تحقیقات دیگر نشان می‌دهد که حتی محدودیت خواب متوسط شبانه، توجه، حافظه‌ی کاری، خلق و خو و قضاوت را مختل می‌کند؛ بنابراین جای تعجب نیست که خواب برای سلامت بسیاری از گونه‌ها ضروری است. مغز ما با ریتم یک ساعت درونی هماهنگ است و اگر بیشتر با آن هماهنگ باشیم، خیلی بهتر خواهیم بود.


 بیشتر بخوانید: هوش بیش‌تر با انتخاب درست میوه‌ها


۳. ما الکل می‌نوشیم

شاید الکل بارزترین شکل خود تخریبی باشد.

هر کسی که بیش از یک لیوان شراب نوشیده باشد، می‌داند که چگونه تفکر تحت تأثیر آن تغییر می‌کند، اما آسیب می‌تواند بسیار عمیق‌تر از آنچه انتظار داریم باشد.

یافته‌های اخیر جاستو و همکارانش نشان می‌دهد که مصرف هشت یا بیشتر نوشیدنی الکلی در هفته با نشانگر‌های واضح آسیب مغزی مرتبط است. در یک مطالعه بزرگ مبتنی بر کالبدشکافی بر روی ۱۷۸۱ نفر، احتمال ابتلا به ضایعات عروقی مغز مانند تصلب شرایین هیالین در مصرف‌کنندگان قهار ۱۳۳ درصد بیشتر بود؛ حتی احتمال ابتلا به این ضایعات در مصرف‌کنندگان قهار سابق در مقایسه با افراد غیر قهار، ۸۹ درصد بیشتر بود. گره‌های تاو، از نشانه‌های بیماری آلزایمر، در مصرف‌کنندگان قهار ۴۱ درصد و در مصرف‌کنندگان قهار سابق ۳۱ درصد بیشتر بود.

به این ترتیب، به نظر می‌رسد که حتی مصرف متعادل الکل نیز می‌تواند در درازمدت بر توانایی شناختی شما تأثیر منفی بگذارد. اگر به شفافیت ذهنی و طول عمر اهمیت می‌دهید، کاهش مصرف یا حداقل سبک سنگین کردن آنچه که برای این لذت از دست می‌دهید، می‌تواند یکی از هوشمندانه‌ترین انتخاب‌هایی باشد که انجام می‌دهید.

۴. ما به مغزمان ساختار نمی‌دهیم

مغز ما با ساختار، هدف و ضرب‌الاجل‌ها شکوفا می‌شود. بدون آنها، ما تمرکز خود را از دست می‌دهیم و هر جرقه خلاقیتی را که امیدوار به روشن شدن آن بودیم، خراب می‌کنیم.

یک مطالعه در سال ۲۰۲۱ توسط رینالدی و همکارانش نشان داد که دانشجویان کارشناسی که سطوح بالاتری از تعلل را گزارش کردند، با استفاده از آزمون‌های عصب‌شناختی معتبر، اختلالات قابل اندازه‌گیری در عملکرد اجرایی نیز نشان دادند. این یافته به شدت بر همه ما که از تعلل رنج می‌بریم، تأثیر می‌گذارد و به این نکته اشاره دارد که چگونه حتی درخشان‌ترین متفکران نیز برای عملکرد با تمام ظرفیت خود به ساختار منظم نیاز دارند.

کم هوش شدن

اجرای بی‌وقفه نیازمند حرکت و ضرب‌الاجل است. خطوط را برای فردا باز بگذارید و پیوستگی ایجاد کنید تا مغز شما به جای خیره شدن به خلأ، در میانه گام‌ها بیدار شود.

۵. ما مغزمان را در کنار افراد بد قرار می‌دهیم

در نهایت، ما گاهی اوقات مغزمان را در بدترین شرایط ممکن رها می‌کنیم.

این معادل ذهنیِ گذاشتن آب‌نبات روی میزتان وقتی رژیم دارید است: ممکن است مدتی مقاومت کنید، اما در نهایت گاردتان می‌لغزد. همین اتفاق برای ذهن هم می‌افتد. آن را در معرض ورودی‌های بد، شایعات، خشم و حواس‌پرتی‌های کم‌اهمیت قرار می‌دهید، و ناگزیر به سمت پایین خواهید رفت.

زمینه و شرایط در آنچه مغز ما در نهایت به آن می‌پردازد، بسیار مهم است. برای مثال، مطالعات در روانشناسی رشد نشان می‌دهد که حتی احساسات نیز می‌توانند در بین شبکه‌ها گسترش یابند. در یک تحلیل طولی، خلق و خوی نوجوانان با گذشت زمان بیشتر شبیه به خلق و خوی گروه همسالانشان شد و خلق و خوی منفی به ویژه مسری بود (ایر، هاوس، هیل و گریفیتس، ۲۰۱۷). به عبارت دیگر، خط پایه ذهنی شما به آرامی تغییر می‌کند تا با «رژیم» عاطفی که به شما داده می‌شود، مطابقت داشته باشد.

۶. ما مغزمان را در معرض ورودی‌های پراکنده و چندوظیفگی مداوم قرار می‌دهیم

در سال‌های اخیر، مفهوم «چندوظیفگی» چنان عادی شده که بسیاری از ما تصور می‌کنیم اگر هم‌زمان چند کار انجام ندهیم، عقب می‌افتیم. با این حال، تحقیقات عصب‌شناسی نشان می‌دهد مغز انسان اصولاً برای پردازش موازی طراحی نشده است؛ بلکه بین کارها جابه‌جا می‌شود و این جابه‌جایی هزینه شناختی سنگینی دارد.
مطالعه مشهور اوفیر و همکارانش (۲۰۰۹) نشان می‌دهد افرادی که خود را چندوظیفه‌گر می‌دانند، در واقع در تمرکز، فیلتر کردن اطلاعات غیرضروری و جابه‌جایی بین فعالیت‌ها عملکرد ضعیف‌تری دارند. این یعنی کسی که مدام بین شبکه‌های اجتماعی، پیام‌ها، خبرها و کارهای روزانه می‌پرد، نه تنها سریع‌تر پیش نمی‌رود، بلکه عملاً کندتر می‌شود.
مشکل از آنجا شروع می‌شود که مغز، پس از هر وقفه کوچک، نیاز دارد دوباره «بار شناختی» را بازسازی کند. این فرایند انرژی زیادی مصرف می‌کند و باعث می‌شود احساس خستگی ذهنی کنید حتی اگر کار سنگینی انجام نداده باشید. رهایی از این چرخه فقط با یک تغییر ساده شروع می‌شود: ساختن زمان‌های «بدون ورودی»، یعنی دوره‌هایی که هیچ پیام، اعلان یا تحریک بیرونی ذهن را از تمرکز جدا نکند. همین گام کوچک می‌تواند کیفیت تفکر را چند برابر افزایش دهد.

۷. ما برای مغزمان مسیرهای تازه ایجاد نمی‌کنیم

مغز، موجودی زنده و در حال تغییر است و برای رشد به تنوع نیاز دارد؛ اما بسیاری از ما سال‌ها در یک چرخه تکراری از تجربه‌ها می‌مانیم، بدون اینکه ورودی تازه‌ای به شبکه‌های عصبی‌مان بدهیم. نتیجه این می‌شود که انعطاف‌پذیری شناختی—توانایی حل مسئله، تطبیق با شرایط جدید و دیدن زاویه‌های تازه—به تدریج کاهش پیدا می‌کند.
تحقیقات نشان داده فعالیت‌هایی که «تداعی‌های تازه» ایجاد می‌کنند، مثل یادگیری یک زبان جدید، نواختن ساز، یا حتی تغییر مسیر رفت‌وآمد روزانه، می‌توانند مغز را مجبور کنند ارتباطات عصبی جدید بسازد. این همان فرایندی است که به آن نوروپلاستیسیته گفته می‌شود.
حتی تجربه‌های کوچک هم اثر محسوسی دارند. خواندن یک ژانر متفاوت از کتاب، صحبت با افرادی خارج از حلقه معمول دوستان، یا یادگیری یک مهارت کوتاه‌مدت مثل نقشه‌خوانی یا حل پازل‌های پیچیده می‌تواند ذهن را از یکنواختی بیرون بکشد. وقتی مغز مجبور به تجربه الگوهای جدید می‌شود، مانند عضله‌ای که فشار تازه دریافت می‌کند، قوی‌تر و منعطف‌تر می‌شود. همین تغییرات کوچک می‌تواند در بلندمدت به وضوح در کیفیت تمرکز، سرعت تحلیل و عمق تفکر منعکس شود.

چه وجه اشتراکی بین بسیاری از عادت‌های بد مغز وجود دارد؟

اگر کمی دقیق‌تر شوید، خواهید دید که هر پنج تله، ریشه مشترکی دارند: آنها در غیاب خودآگاهی رشد می‌کنند. بدون توجه به آنچه در ذهن خودمان می‌گذرد، محکوم به اجرای بی‌پایان این الگو‌ها به صورت خودکار هستیم؛ و اگرچه آگاهی به تنهایی مشکل را حل نمی‌کند، اما تنها جایی است که می‌توانیم از آن شروع کنیم.

وقتی عادت‌هایی که باعث کاهش توانایی‌های ما می‌شوند را نام بردیم، کار واقعی شروع می‌شود. چه محافظت از خواب باشد، چه انتخاب شریک زندگی‌مان، چه تعیین ضرب‌الاجل‌ها، یا تغییر نحوه صحبت کردن با خودمان در مورد هوش خودمان، هر کدام ابزاری قدرتمند برای هدایت مغز به سمت بهترین عملکرد هستند.

ارسال نظر
قوانین ارسال نظر
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «اقتصاد24» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.
خواندنی‌ها
خودرو
فناوری
آخرین اخبار