
اقتصاد۲۴- دونالد ترامپ، با اعلام طرح ۲۱ مادهای خود، مدعی است که به دنبال ایجاد صلح در غزه است. این طرح ر شرایطی مطرح شده که بنابر اعلام وزارت بهداشت غزه، از آغاز عملیات ۷ اکتبر تا کنون، بیش از ۶۶ هزار فلسطینی در جنگ جان باختهاند.
به گزارش فرارو، بخشی از بندهای این توافق، شامل آزادی همه گروگانهای باقیمانده در اسارت حماس ظرف ۴۸ ساعت پس از برقراری آتشبس در غزه، طرح پساجنگ شامل سازوکار حکمرانی در غزه بدون حضور حماس، تامین مالی دولت جدید حاکم بر غزه و بازسازی و توسعه این باریکه توسط کشورهای عرب و مسلمان، روند خلع سلاح حماس و غیرنظامیسازی غزه شامل نابودی همه تسلیحات سنگین و تونلهای باقیمانده در غزه است.
با این وجود سران حماس هنوز درباره پذیرش این طرح به قطعیت نرسیدهاند و نسبت به بندهایی از این طرح معترضند. جلال ساداتیان دیپلمات پیشین ایران و تحلیلگر سیاست خارجی در گفتوگو با فرارو به بررسی وضعیت موجود پرداخته است:
جلال ساداتیان به فرارو گفت: «سفر اخیر نتانیاهو به واشنگتن، بیشتر با هدف پرداختن به مناسبات و مسائل غزه بود. اما خط و نشانها و سخنانی که از سوی مقامهای اسرائیل و ایالات متحده درباره ایران مطرح میشود یا تحرکات منطقهای ایالات متحده، بیشتر با هدف ایجاد رعب و وحشت است و نمیتوان گفت لزوما به زودی به مرحله جنگ جدید علیه ایران میرسد. طرح ترامپ برای غزه از جمله موضوعاتیست که برای کشورهای منطقه نیز حائز اهمیت است. درواقع اغلب کشورهای منطقه نسبت به این طرح روی خوش نشان دادهاند. اما این طرح جای تامل دارد و با توجه به نامشخص بودن ابعاد موضوع، نمیدانیم طرح مذکور تا چه حد میتواند موفقیت آمیز باشد.»
بیشتر بخوانید: افشای پشتپرده توافق ترامپ و نتانیاهو
وی افزود: «هماهنگی میان دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در منطقه خاورمیانه دیگر یک برداشت تحلیلی صرف نیست، بلکه واقعیتی است که در رفتارهای سیاسی و نظامی دو طرف به وضوح مشاهده میشود. حمله اخیر به قطر را میتوان بارزترین نمود این هماهنگی دانست؛ حملهای که در ظاهر با هدف مهار بحرانها و کاهش تنشها اعلام شد، اما در باطن اهدافی به مراتب پیچیدهتر و راهبردیتر را دنبال میکرد. در طول سالهای اخیر، نتانیاهو در پی ارائه طرحها و ایدههایی بوده که چهرهای نرم و دیپلماتیک به خود میگیرند، اما در واقعیت، با هدف تقویت جایگاه اسرائیل و متحد اصلیاش در منطقه، یعنی ایالات متحده، طراحی شدهاند. هر ایدهای که از سوی نخستوزیر اسرائیل مطرح میشود، اگرچه در قالبی به ظاهر «صلحطلبانه» یا «میانجیگرانه» عرضه میشود، اما در حقیقت بخشی از یک پروژه بزرگتر برای تثبیت حضور نظامی و سیاسی غرب در خاورمیانه است.»
این تحلیلگر ارشد سیاسی گفت: «سیاستهای واشنگتن در دوره ترامپ این امکان را برای تلآویو فراهم کرد که بسیاری از طرحهای خود را بهصورت همزمان و بدون مخالفت جدی در سطح بینالمللی پیش ببرد. این طرحها از توافقات اقتصادی و امنیتی تا گسترش پایگاههای نظامی آمریکا و متحدانش در کشورهای منطقه، به نوعی ادامه همان سیاست یکجانبهگرایی آمریکاست که رنگ و لعاب جدیدی پیدا کرده است. در ظاهر، مقامات آمریکایی از کاهش تنش و تثبیت اوضاع صحبت میکنند، اما در عمل هدف اصلی، گسترش دامنه نفوذ و افزایش تعداد و ظرفیت پایگاههای نظامی در کشورهای منطقه است؛ پایگاههایی که نه تنها از نظر نظامی بلکه از نظر سیاسی و امنیتی، توازن قوا را به سود آمریکا و اسرائیل تغییر میدهند. این سیاست، کشورهای کوچکتر منطقه مانند قطر را تحت فشار قرار میدهد و مسیرهای سنتی سیاست خارجی آنها را محدود میکند. در نهایت، آنچه امروز شاهد آن هستیم یک راهبرد دو لایه است: یک لایه دیپلماتیک که با ادبیات صلح و کاهش تنش ارائه میشود و یک لایه پنهان که با هدف کنترل و گسترش حضور غرب در خاورمیانه شکل میگیرد.»
دیپلمات پیشین ایران در انگلستان در ادامه گفت: «هم اکنون یک وحدت نظر یا وحدت کلمه نیز بین اروپا، آمریکا و اسرائیل به وجود امده است. درواقع با همه اختلافاتی که اروپا، آمریکا و اسرائیل با یکدیگر داشتند در مسئله اسنپ بک، همراهی کردند. به همین دلیل هم در مسئله فلسطین یک بازی جدید را در پیش گرفتهاند. یعنی سعی دارد در قالب طرح ترامپ، مسیر آغاز شده را ادامه دهند. البته پرداختن به طرح ترامپ و مسئله غزه موقت است و فعلا تلاش خواهند کرد این موضوع را حل کنند، اما اگر حل نشود، یا آنطور که مایلند، حل نشود، دوباره همه چیز روی ایران متمرکز میشود. اما همه اینها از دید من مثل یک گذرگاه است. منظور من از گذرگاه، وحدتی است که بین غربیها شکل گرفته تا بتوانند مسئله ایران را با سلیقه جمعی خود حل کنند.»