
اقتصاد۲۴- حماس در دهههای گذشته همواره در مرکز تحولات خاورمیانه و بهویژه مناقشه فلسطین و اسرائیل حضور داشته است. اگرچه بسیاری این جنبش را تنها با عملیات نظامی و درگیریهای نظامی میشناسند، اما واقعیت پیچیدهتر است: حماس ترکیبی از سیاست، ایدئولوژی، فعالیتهای اجتماعی و نقشآفرینی مستقیم در میدان جنگ را در خود جای داده است. اکنون که به دلیل طرح صلح آمریکا و اظهارات اخیر دونالد ترامپ دوباره نام این جنبش در صدر اخبار قرار گرفته، فرصتیست تا نگاهی جامع و تاریخی به ماهیت و مسیر آن داشته باشیم.
حماس در دسامبر ۱۹۸۷ و در جریان انتفاضه اول فلسطینیها شکل گرفت. بنیانگذارِ روحانی و شاخص این جنبش شیخ احمد یاسین بود و همراهانی مانند عبدالعزیز رنتیسی و دیگر فعالان محلی در تأسیس آن نقش داشتند. حماس از دل شبکهای که ریشه در اخوانالمسلمین داشت بیرون آمد؛ گروههایی که پیش از آن سالها در غزه دست به فعالیتهای آموزشی، خیریه و مذهبی زده بودند و با آغاز انتفاضه، ساختار سیاسی و اجتماعی تازهای شکل گرفت.
نام «حماس» اختصارِ عبارت عربی «حرکت المقاومة الاسلامیة» یعنی «جنبش مقاومت اسلامی» است. منشور اولیه این جنبش که در ۱۹۸۸ منتشر شد، مواضع روشن و ایدئولوژیک حماس را نشان داد: تأکید بر مقاومت علیه اشغال و ترسیم چشماندازی مبتنی بر ارزشهای اسلامی برای فلسطین تاریخی. در سالهای بعد، نگاه و زبان سیاسی حماس تغییر یافت؛ در سندی که در ۲۰۱۷ منتشر شد، نشانههایی از پذیرش یک دولت فلسطینی بر مرزهای ۱۹۶۷ دیده شد، هرچند این سند به معنای بهرسمیت شناختن اسرائیل نبود و در تحلیلها اختلاف نظرهایی وجود دارد.
از جنبه سازمانی، حماس ترکیبی از بال سیاسی و بال نظامی است. شاخه نظامی این جنبش با نام «گردانهای عزالدین قسام» شناخته میشود و همزمان ساختاری اجرایی برای اداره خدمات اجتماعی در غزه برقرار کرده است؛ بیمارستانها، مدارس و مؤسسات کمکرسان از جمله ابزارهایی بودند که به افزایش مقبولیت محلی حماس کمک کردند. همین حضور اجتماعی باعث شد این گروه در عرصه سیاسی نیز نفوذ پیدا کند و در انتخابات پارلمانی ۲۰۰۶ به پیروزی برسد؛ پس از درگیریهای داخلی با فتح، حماس از سال ۲۰۰۷ عملاً اداره نوار غزه را در اختیار گرفت.
رویکرد عملی و سیاسی حماس در طول زمان همواره تغییرپذیر بوده است: از عملیات نظامی و مقاومت تا ورود به مدیریت شهری و دولتورزی در غزه. این ترکیب نقش نظامی و خدماتی و نیز تغییرات نسبی در زبان سیاسی باعث شده تحلیلگران آن را پدیدهای پیچیده بدانند که هم توان جلب پشتیبانی مردمی را دارد و هم هدف تحریمها و فشارهای بینالمللی قرار گرفته است.
در اساس، حماس خود را جنبشی اسلامی و ملی معرفی میکند. اهداف کلیدی آن عبارتند از:
با این حال، در گذر زمان لحن برخی اسناد و بیانیههای حماس تغییر کرده است. در نسخههای بعدی، این گروه اعلام کرده که حاضر است ایجاد دولتی فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ (غزه، کرانه باختری و قدس شرقی) را بپذیرد. هرچند این تعدیل، به معنای بهرسمیت شناختن دولت اسرائیل نبوده و همچنان از سوی اسرائیل و بسیاری از کشورهای غربی کافی دانسته نشده است.
در کنار این دو بخش، حماس شبکهای گسترده از مدارس، مراکز درمانی، انجمنهای خیریه و خدمات اجتماعی را اداره میکند. اینگونه کارها و فعالیتها سبب شده است بسیاری از مردم فلسطین آن را بهعنوان نیرویی که در نبود دولت کارآمد خدمات اساسی ارائه میکند، بپذیرند.
حماس از سوی ایالات متحده، اتحادیه اروپا و چند کشور دیگر بهعنوان سازمان تروریستی شناخته شده و با مجموعهای از تحریمهای مالی و اقتصادی قرار دارد. این تحریمها شامل محدود کردن دسترسی به منابع مالی، ممنوعیت انجام تراکنشهای بینالمللی و کمکردن کمکهای خارجی به شبکهها و نهادهای وابسته به حماس است.
تأثیر این محدودیتها بر نوار غزه کاملاً محسوس است؛ اقتصاد منطقه با فشار شدید روبهرو شده، نرخ بیکاری به یکی از بالاترین سطوح جهان رسیده و بسیاری از خانوارها با فقر شدید مواجهاند. کمبود منابع باعث شده خدمات عمومی از جمله تأمین آب و برق، سیستم بهداشت و درمان و زیرساختهای آموزشی با مشکلات جدی روبهرو شوند. همچنین، روند بازسازی پس از جنگها بسیار کند شده است؛ بسیاری از خانهها و بیمارستانها حتا سالها پس از پایان درگیریها همچنان تعمیر نشدهاند.
با وجود این محدودیتها، حماس تلاش کرده با استفاده از منابع داخلی و کمکهای محدود خارجی، خدمات اجتماعی را حفظ کرده و بازسازیهای ضروری را ادامه دهد. بهعنوان نمونه، مدارس و مراکز درمانی تحت مدیریت حماس فعالیت خود را حتا در شرایط سخت ادامه دادهاند و پروژههای خیریه محلی تا حدی نیازهای فوری مردم را تأمین میکنند، هرچند این اقدامات تنها بخشی از مشکلات گسترده اقتصادی و اجتماعی غزه را جبران میکند.

در انتخابات پارلمانی فلسطین در سال ۲۰۰۶، حماس موفق شد اکثریت کرسیها را به دست آورد و پیروزی چشمگیری کسب کند. این نتیجه به درگیریهای شدید و خشونتآمیز با رقیب اصلی، جنبش فتح، منجر شد. در نهایت، در سال ۲۰۰۷، حماس کنترل کامل نوار غزه را در دست گرفت و از آن زمان مسئولیت اداره این منطقه را بهطور عملی برعهده دارد.
این رخداد، فلسطین را به دو حوزه مدیریتی جداگانه تقسیم کرد: کرانه باختری تحت مدیریت تشکیلات خودگردان فلسطین و غالباً تحت نفوذ فتح، و نوار غزه که در عمل زیر حکمرانی حماس قرار دارد. این تقسیم سیاسی و جغرافیایی، همچنان بزرگترین مانع در مسیر ایجاد اتحاد ملی فلسطینی محسوب میشود و تلاشهای مختلف برای نزدیک کردن دو جناح سیاسی تا کنون با موفقیت کامل همراه نبوده است.
وضعیت کنونی غزه با حاکمیت حماس، همراه با چالشهای اقتصادی ناشی از تحریمها و محدودیتهای بینالمللی، فشار شدیدی بر زندگی روزمره مردم وارد کرده و مدیریت منابع محدود، ارائه خدمات عمومی و بازسازی زیرساختها را به امری پیچیده و دشوار تبدیل کرده است.
بیشتر بخوانید: نقشه راه برای آینده یک کشور فلسطینی بدون حماس
از زمان به قدرت رسیدن در نوار غزه، حماس چندین بار با اسرائیل وارد درگیریهای گسترده شده است؛ از جمله جنگهای سالهای ۲۰۰۸، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴، ۲۰۲۱ و آخرین بار پس از حمله بزرگ ۷ اکتبر ۲۰۲۳. این جنگها سبب خسارات گسترده جانی و مالی شده و بار سنگینی بر غیرنظامیان فلسطینی تحمیل کرده است. هزاران تن کشته و زخمی شدهاند، خانهها و زیرساختهای حیاتی مانند بیمارستانها، مدارس و شبکه برق و آب آسیب دیدهاند و اقتصاد منطقه تحت فشار شدیدی قرار گرفته است.
اگرچه اسرائیل بارها اعلام کرده که هدفش از این عملیاتها کاهش یا نابودی توان نظامی حماس است، به ویژه گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی این جنبش اما مردم در این راه بیشترین آسیب را دیدهاند. در این میان حماس هم بیکار ننشسته است وبا پرتاب راکت و اجرای عملیاتهای نظامی، توان مقاومت خود را نشان داده و همانگونهکه پیشتر اشاره شد این چرخه خشونت، زندگی روزمره مردم غزه را با محدودیتهای شدید و مشکلات انسانی و اقتصادی همراه کرده است.
این رویاروییها همچنین بر روند بازسازی غزه تأثیر گذاشته و هر بار، تلاشها برای بازگرداندن زندگی عادی به منطقه با موانع جدی مواجه شده است، بهویژه که تحریمها و محدودیتهای بینالمللی منابع لازم برای بازسازی را محدود کرده است.
در پاییز ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، طرحی ۲۰ بندی برای پایان دادن به جنگ غزه ارائه کرد. این طرح شامل آتشبس، تبادل اسرا، ایجاد یک ساختار موقت برای اداره غزه و در نهایت خلع سلاح حماس بود.
واکنش حماس: رهبران حماس اعلام کردند با آزادی همه اسیران اسرائیلی در چچارچوب این طرح موافقاند و حاضرند از طریق واسطهها وارد مذاکرات شوند. با این حال، درباره خلع سلاح موضع روشنی نگرفتند، مسئلهای که همچنان بزرگترین مانع توافق محسوب میشود.
موضع اسرائیل: بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، تحت فشارهای داخلی و خارجی بهطور مشروط با این طرح موافقت کرده، اما شروطی مانند ادامه نظارت امنیتی و محدود کردن نقش حماس در آینده غزه را مطرح کرده است.
اظهارات ترامپ: رئیسجمهور ترامپ ضمن خوشبینی نسبت به توافق، به اسرائیل دستور داد حملات هوایی را متوقف کند و برای حماس ضربالاجل تعیین کرد تا تا عصر یکشنبه به طرح پاسخ دهد. او هشدار داد که در صورت رد طرح، واکنش سختی در پیش خواهد بود.
این تحولات نشان میدهد پرونده غزه وارد مرحلهای حساس شده است؛ مرحلهای که امکان تغییرات بزرگ در ساختار قدرت و شکلگیری روند بازسازی جدی وجود دارد.
چالشهای پیش رو:
جمعبندی
حماس از یک جنبش محلی اسلامی و اجتماعی در اواخر دهه ۱۹۸۰ به یکی از بازیگران اصلی خاورمیانه تبدیل شده است. نقش این گروه در سیاست فلسطین، درگیریهای گسترده با اسرائیل، فشارهای ناشی از تحریمها و تأثیر آن بر معادلات منطقهای، حماس را به نیرویی تعیینکننده بدل کرده است. اکنون که طرح صلح ترامپ مطرح شده، آینده این جنبش در نقطهای حساس قرار گرفته؛ نقطهای که میان ادامه مسیر مقاومت مسلحانه یا روی آوردن به راهکارهای سیاسی برای تعیین سرنوشت فلسطین و تأثیرگذاری بر کل منطقه است.