تاریخ انتشار: ۱۲:۴۱ - ۰۱ تير ۱۳۹۹

جادوی آب در دل بیابان

آب بی‌تاب بود و پرهیجان. می‌خروشید و موج‌های بلند را می‌کوبید به دهانه خروجی سد. بنای رفتن داشت؛ زود و بی‌معطلی. دیواره‌های کوتاه سد در همه این ۲۳ سال آب را اینقدر حجیم و ناآرام ندیده بودند. طاقتشان طاق شد، آب از سرشان گذشت و در حال فروریختن بودند که کسی خروجی‌ها را باز کرد.
جادوی آب در دل بیابان
اقتصاد۲۴ - آب به صورت کویر تشنه نشست. تن رنجور و خشکیده زمین‌های پایین‌دست را سیراب کرد و دوید به سمت رود؛ خشکرود؛ رودی کهنسال در غرب روستا که هیچ‌کدام از اهالی، بستر آن را آبی ندیده بودند جز در نقل‌ها و افسانه‌ها.
مرد‌ها در دل کویر می‌دوند دنبال آب. با پای پیاده، با موتور، با نیسان، با ماشین سواری و بیل‌به‌دست، تا آب را ببرند برای زمین‌ها و باغ‌های‌شان؛ برای ریشه‌های تشنه درختان پسته و بادام، تاکستان‌های انگور «یاقوتی» و «ریش‌بابا» و «بی‌دانه». بعضی‌ها به آب می‌رسند و بیشتری‌ها نه.
«خشکرود، زنده‌رود شده بود. من با چشم‌های خودم رودخانه پرآب را بالاخره دیدم.» افسانه رود پرآب رنگ واقعیت گرفت. هُدهُدها بر سر هر جوی کوچکی نشستند. آن‌ها هم مهمانان تازه از راه رسیده‌اند، با آب برگشته‌اند؛ بعد از ۲۰ سال.

امسال همه هستند

همزمان با هم می‌رسند به باغستان؛ خورشید و حاج «اشرفی کرامتی». یکی نور می‌پاشد به درختان مو و دیگری دست نوازش می‌کشد بر سر برگ‌هایی که خوشه‌های غوره را زیر بال‌وپرشان پنهان کرده‌اند. لابد برای اینکه از چشم گنجشک‌های بازیگوش در امان بمانند. چیزی تا انگورشدن باقی نمانده. تا اواسط مرداد، نگهبان باید بود.
تاکستان یک‌هکتاری دیروز آب خورده و نسیم صبحگاهی را خنک‌تر جلوه می‌دهد. پیرمرد، کلاه عرقچین و ظرف غذایش را می‌گذارد زیر شاخه تک‌درختِ بادام. باغ رهاست؛ بدون پرچین. می‌نشیند به وارسی‌کردن درختان ۷‌ساله مو. هر خوشه غوره‌ای که از زیر شاخ‌وبرگ‌ها سرک می‌کشد، چشم‌های پیرمرد می‌خندد و ذکری زیر لبش تکرار می‌شود.
بعضی درخت‌ها بار بیشتری دارند، این را می‌شود از الحمدالله بلندش فهمید؛ «شاکریم از هرچه خدا می‌دهد. امسال که روزی‌مان را بیشتر کرده با لب خندان شکر می‌گوییم، آن سال‌ها هم که بی‌آبی به جان درختان‌مان می‌افتاد بازهم شاکر بودیم. حالا با قیافه خسته و ناراحت هم شده عیبی ندارد، خدا خودش حق می‌دهد.»
تاکستانش قرار است انگور بنفش یاقوتی بدهد؛ انگور‌های شیرین. حواسش است که آفت جدیدی تا آن موقع به جان درخت نیفتد. حالا که ترسالی شده، همت و مراقبت بیشتری باید؛ «خدا برکت داده و ما هم به‌دنبالش حرکت.»
پسر و عروس و نوه‌ها از راه می‌رسند. امسال همه هستند، برعکس سال‌های گذشته که پیرمرد در ۸ هکتار تاکستان و باغ پسته با کارگران فصلی تنها بود. سرسبزی امسال خشکرود پاگیرشان کرده. نوه‌های کوچک‌تر می‌دوند سمت کلبه باغ. دوچرخه را برمی‌دارند و نوه‌های بزرگ‌تر بساط صبحانه و چای آتشی را آماده می‌کنند. برای هرس و سمپاشی باید قوت جان داشت.
حسین، نوه بزرگ‌تر است، همسن تنها درخت قیسی باغ؛ ۱۹ ساله. هفته دیگر که تولد او بشود، قیسی‌ها هم زرد شده‌اند و لُپ‌شان گل انداخته؛ «توی باغ‌های اینجا تک‌وتوک درخت دیگری جز پسته و مو و بادام داریم. این قیسی را هم همان بهاری که مادر حسین سر او حامله بود کاشتم. نوه‌های دیگر هم اگر یادم مانده باشد، نهالی برایشان کاشته‌ام. امسال حسین تولدش که برسد می‌تواند حسابی قیسی بخورد.»
پیرمرد به قدوبالای نوه جوانش نگاه می‌کند و حظ می‌کند. حسین نوروز امسال که به خشکرود آمده، دیگر برنگشته؛ «خیلی‌ها خشکرود موندن، منم موندم. شاید هم دیگه برنگردم. از اینجا تا تهران راهی نیست. از جاده ساوه شاید ۱۰۰ کیلومتر هم نشه. اما دلم نمی‌خواست برگردم. مخصوصا امسال که آب هست و کشاورزی رونق داره.»
حسین این‌ها را می‌گوید و مخزن سمپاشی را به دوش می‌اندازد، می‌رود لابه‌لای درختانی که زیر بار سنگین پسته، سر به زمین خم کرده‌اند. پدربزرگ، پدر و عمو هم به حسین و چند کارگر دیگر اضافه می‌شوند. هُدهُدی روی تک‌درخت بلند بادام ایستاده و منقار بلندش را کمی باز می‌کند و نغمه‌ای سر می‌دهد. صدای آب از دوردست می‌آید. نسیم هم از همان سمت می‌وزد. کار روزانه شروع شده. از باغ‌های همسایه صدای سمپاشی و شکستن شاخه‌های خشک می‌آید. خشکرودی‌ها را آب به زمین‌ها و باغ‌های‌شان برگردانده.

شاید برای همیشه ماندم

خشکرود پنهان شده پشت تعمیرگاه‌ها و گاراژ‌های بزرگ جاده ساوه؛ هما‌ن‌ها که حاشیه جاده را تبدیل کرده‌اند به قبرستان ماشین‌های سنگین از رده خارج و لوازم و لاشه‌های آنها. حتی رهگذران، شهر تازه‌تاسیس پرند را با آن ساختمان‌های بلند که در عرض چند سال مثل هیولا سر از بیابان بلند کردند، بیشتر می‌شناسند تا روستا‌های قدیمی هزارساله حاشیه جاده را.

انتخاب نام خشکرود هم انگار قصه‌ای در کار بوده؛ شهرستانی که قطب کشاورزی شمال استان مرکزی است، اما نامش حرف دیگری می‌زند.

«نخستین فرعی بعد از پرندک را بگیر و برو. هر نقطه خیلی سبزی که دیدی می‌شود خشکرود!»؛ راننده تریلی وقتی این را می‌گوید خنده کنایه‌آمیزش را نمی‌تواند پنهان کند؛ «خشکرودی‌ها می‌ترسند چشم بخورند. واسه همین اسم غلط‌انداز واسه شهرشون انتخاب کردند. مثل کسی‌هستن که معشوقه‌اش رو قایم می‌کنه و دائم از بدی‌هاش می‌گه که کسی یه‌وقت هوس دیدنش رو نکنه. شما برو خشکرود ببین اون همه باغ پسته و بادام و انگور به این اسم می‌خوره؟ خیلی قدیم بی‌آبی بوده، سال‌هاست که همشون چاه آب دارن.»

بیابان‌ها و کوه‌های کوتاه قامت اطراف جاده پس از سالیان دراز جامه خاکی از تن درآورده و دامن سبز کمرنگ پوشیده‌اند. در دل دامن پُرچین‌شان جز بوته‌های سبز خار و گون و اسپند، می‌توان علف قرمز شور الوان، علف مار، کنگر صحرایی، قیچ و... را هم دید و از همه بیشتر نَسی‌های بلند و سبزی که پر‌های لطیف‌شان در نسیم می‌رقصند؛ درختچه‌های کوتاه پُرعشوه که تعدادشان از گون‌ها هم بیشتر شده. خشکرود در یکی از چین‌های همین دامن، با درختان خیلی سبز جا خوش کرده است.

سد خشکرود را از حاشیه جاده تهران-ساوه هم می‌شود دید؛ همان سدی که امسال بعد از ۲۳ سال به‌طور کامل آبگیری شد و خروجی‌های آن را باز کردند؛ اتفاقی که به گفته غلامرضا گودرزی، رئیس مرکز تحقیقات، آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان مرکزی، بی‌نظیر بوده و جان دوباره‌ای به کشاورزی خشکرود و روستا‌های دیگر داده؛ «ورودی آب رودخانه به سد حدود ۱۵مترمکعب بر ثانیه بود و حجم کل آب وارد‌شده خیلی زیاد گزارش شد، همچنین پشت‌بند تغذیه‌ای حداقل ۳ میلیون مترمکعب آب ذخیره کردیم. با این آبگیری خیلی از مشکلات و معضلات بخش کشاورزی و بخش صنعت و حتی بخش خانوار شهری و روستایی خشکرود مرتفع شد.»

ایستـــگاه تحقـیقات، آموزشی و ترویجی پخش سیلاب و آبراه خشکرود پایین دست سد خاکی است، درست کنار استخر بزرگ آبی که بچه قورباغه‌های تازه از تُخم در آمده در آن تمرین شنا می‌کنند. ربیعی از کارمندان ایستگاه، حوالی استخر قدم می‌زند. همکارانش در ایستگاه نیستند. می‌گوید رفته‌اند برای بررسی چاه‌های آب شهرستان: «دو ساله که به‌خاطر بارندگی آب خشکرود خیلی بهتر شده. داریم تحقیق می‌کنیم که چقدر آب داخل چاه‌ها بالا اومده. در یک سری از مناطق ۱۵ سانتی‌متر و در بعضی ۱۸ سانتی‌متر آب چاه‌شون افزایش پیدا کرده. مثلا اگر قبلا فقط در یک ساعت می‌شد یک کرت از زمین را آب داد، الان تا ۳ کرت راحت آب می‌خورند. الحمدلله از این نعمت. مردم خوشحال‌اند. بالاخره یک‌بار همه رود پُرآب رو دیدند. چی بهتر از این؟»
سجاد دلیریان، ۳۱ ساله یکی از همین خشکرودی‌های خوشحال است. با پدر و برادرانش ۸ هکتار باغ بادام دارند. کارش را در وزارت نیرو رها کرده و آمده شهرشان تا به آن‌ها کمک کند. در میانه فصل کاشت و برداشت بیشتر به باغ‌ها سرکشی می‌کند و کمی استراحت. سر ماندن در خشکرود را دارد. مثل حسین دل از تهران بریده: «فوق‌لیسانس دارم و با یکی از پیمانکار‌های وزارت نیرو کار می‌کنم. کرونا که اوج گرفت کارمان موقتاً تعطیل شد و من دست زن و بچه را گرفتم و آمدم خشکرود. آبسالی اینجا نمک‌گیرم کرده. چند هفته‌ای موقتی رفتم تهران و دوباره برگشتم. شاید برای همیشه ماندم. تهران زندگی سخت شده، از این طرف خشکرود روی خوش نشان داده. شاید درآمدم بیشتر نباشد، اما هزینه‌های‌مان قطعاً کمتر است؛ چرا برگردم؟»
سجاد از‌۱۱ همکلاسی مدرسه‌اش می‌گوید که از اراک، تهران و اصفهان به خشکرود برگشته‌اند. در همین دوسال و اگر آسمان یاری کند، می‌خواهند برای همیشه قید زندگی در شهر را بزنند و در آبادی‌شان بمانند: «فقط اینجا نگران یک چیزیم، فروش محصول‌مان. خدا خواسته و رحمت فرستاده، زمین خشکرود هم خیلی حاصلخیزه منتهی کار دست آدم‌ها و دولت‌ها که می‌افته مشکل میشه. الان جلوی صادرات میوه رو گرفتن. این خودش برای ما ضرره. دلال‌ها با هزار دوز و کلک انگور، بادام و پسته می‌خرند و چک می‌دهند. دست آخر این چک‌ها نقد نمیشه. یه چک دادن و رفتن و کل محصول رو بردن و بقیه پول مونده. هیچ‌کس حامی کشاورز نیست. حالا امسال یک برنامه‌ریزی‌هایی کردیم که اگر اجرا بشه، شاید این مشکل هم حل شد و برای همیشه دل بدیم به کشاورزی دولت نباید بگذاره دلال‌ها سود زحمت چندین ماهه کشاورز‌ها را ببرن.»
آب که پای درختان بادام می‌رسد، بوی کود گوسفندی بلند می‌شود. یک جفت هُدهُد روی بالاترین شاخه درخت نشسته‌اند و سر تکان می‌دهند. برعکس دارکوب‌ها و گنجشک‌ها، آن‌ها کاری به بادام‌ها ندارند: «والا خشکرود این همه هُدهُد به‌خودش ندیده بود. همه جا هستن حتی بیشتر از زاغ‌ها. تو باغ، سر هر جوی و استخر آب، وسط بیابون. خشکرود شده شهر هُدهُدها. خیلی هم نَسی‌ها رو دوست دارند. هر جا یه بوته نَسی دیدی که تو باد می‌رقصه، شک نکن که کنارش یه هُدهُد نشسته به تماشاش.»
جادوی آب در دل بیابان

غوغای چاه‌های غیرمجاز

زمین و چاه آب در خشکرود حکم طلا را پیدا کرده. قبلا هم گران بوده، اما در این دو سال قیمت‌ها چندبرابر شده. یک حلقه چاه تا ۷۰۰ میلیون ارزش دارد و یک زمین ده‌هزار متری با موتور چاه آب غیرمجاز را ۲۰ میلیارد تومان قیمت گذاشته‌اند. باغ پسته از همه گرانتر است و بعد بادام. از پارسال که بارش باران زیادشده، خریدوفروش ساعتی آب هم رونق گرفته، هر ساعت آب را بسته به محل و منطقه چاه بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان می‌فروشند.

کانال تلگرامی شهرستان خشکرود پر شده از آگهی خریدو‌فروش آب ساعتی. بدون هیچ ترس و واهمه‌ای. مشهدی رحمت از ریش‌سفیدان خشکرود است. زیر سایه درختی در بلوار اصلی شهر روبه‌روی ساختمان شهرداری نشسته و با دوستانش خوش‌وبش می‌کند. اسم چاه و فروش آب را که می‌شنود، صورتش گُر می‌گیرد و فحش‌های آب‌دار نثار همشهریانش، شهرداری و جهادکشاورزی می‌کند: «قنات‌های خشکرود رو همین چاه‌ها از بین بردن، شرکت آب خشکرود یه بار اعلام کرد که فقط ۱۵۰۰ حلقه چاه غیرمجاز در ساوه و زرندیه هست که آب قنات‌ها رو از بین بردن. اما کی جلوی چاه‌دار‌ها رو می‌گیره؟ اونی که مسئوله خودش چاه کنده وسط باغش!»

مشهدی رحمت از کوره در رفته و کلاه عرقچین طوسی‌اش را دائم روی سرش جا‌به‌جا می‌کند. دستان پینه بسته‌اش را مثل کاسه‌ای گود می‌کند تا حرفش را بهتر برساند: «ببین دختر جان! این کاسه رو می‌بینی؟ انگار کن که خشکرود ته این کاسه است. آب هم همین‌جاست، درست تو دل خشکرود. اما کی قدر می‌دونه؟ سال ۹۴ یا ۹۵ آنقدر وضعیت آب بد شد که خود چاه‌دار‌ها هم ترسیدن و تو مسجد قسم خوردن که دو‌ماه در چاه‌های آب را باز نکنن و دست از سر سفره‌های زیرزمینی بردارن. اما همین که آبسالی شد همه چیز یادشون رفت و حالا ساعتی آب می‌فروشن. با نعمت خدا که باید نگهش دارن برای روز مبادا کاسبی می‌کنن. ساعتی ۵۰۰ هزار تومن، ساعتی ۷۰۰ هزار تومن، هر چقدر زورشون بیشتر برسه. چاه‌داری شده اسباب کاسبی. مالک چاه‌ها هم شدن ارباب. کسی دلش برای قنات‌های خشکرود نسوخته. کسی نگران نیست که مبادا چند سال دیگر دوباره بارانی در کار نباشه.»

پیرمرد بی‌راه نمی‌گوید. آذرماه سال ۹۷ بود که محمود قدبیگی، معاون حفاظت و بهره‌برداری از منابع آب شرکت آب منطقه‌ای استان مرکزی به رسانه‌ها گفت که «یکهزار و ۵۰۰ حلقه چاه آب کشاورزی در این ۲ شهرستان وجود دارد که با خاموش کردن آن‌ها ۱۵۰ میلیون مترمکعب آب را صرفه جویی می‌کند.» قدبیگی اعلام کرده بود «سالانه ۳۵ میلیون مترمکعب آب بیش از ظرفیت آبخوان این منطقه از سفره‌های آب زیرزمینی در شهرستان زرندیه برداشت می‌شود.»

بیشتر بخوانید: هشدار؛ رود کارون در وضعیت قرمز
خشکرودی‌ها حالا نه‌تن‌ها از چاه‌های غیرمجازشان آب بیشتری برمی‌دارند بلکه با هر کدام که حرف می‌زنی درخواست‌شان از جهادکشاورزی و اداره آب این است که اجازه دهند چاه‌های آب‌شان را عمیق‌تر کنند. حاج حسین دلیریان یکی از آنهاست. ایستاده میان تاکستان و درخت‌های بی‌شمار انگور را آب می‌دهد. از باران که حرف می‌زند، چشم‌ها و دستانش رو به آسمان بالا می‌رود، زبانش به التماس برای آب بیشتر به آبخیزداری می‌چرخد: «مجوز نمیدن که چاه‌هامون رو عمیق‌تر کنیم. ۳۰ سال بی‌آبی کشیدیم. حالا دو ساله که خدا به ما رحم کرده. سازمان آب موتور آزمایشی داره و میگه ۱۸ سانتی‌متر آب بالا اومده، حالا اگر اینطوری باشه که دیگه نیازی نیست چاه‌هامون رو عمیق‌تر کنیم.»

داستان چاه‌های خشکرود، به کوتاهی دهه ۷۰ تا ۹۰ است؛ ۲۰ سالی که سایه افکنده بر قنات‌ها و رود چندصدساله‌ای که حالا دیگر اثری از هیچ کدام‌شان باقی نیست. حالا اولویت اول برای خشکرودی‌ها با چاه آب است.

هُدهُدها در تعقیب آب

کمباین‌ها در انتهای دشت خشکرود مشغول دروی گندم هستند. مو‌های بلند طلایی جلوی روی‌شان است و سر‌های تراشیده پشت سرشان. گندم‌ها که جدا شد، از آن همه موی افشان فقط کاه می‌ماند گله‌به‌گله رهاشده در گندمزار‌های چندهکتاری. تا ظهر چیزی نمانده و دوباره کار به فردا افتاده است. برکت امسال زیاد است. یک کمباین جوابگو نیست. رحمت نشسته پشت به دشت، رو به زمین کوچکش. در یک دست بیل دارد و در دست دیگر لیوان چای و چشمانش خیره مانده به آبی که رقصان دل خاک را می‌شکافد و به آنی پای بوته‌های طالبی ته‌نشین می‌شود؛ «یه ماه دیگه بیاین، همچین که آفتاب تیر تیز شد، اون‌موقع طالبی‌های خشکرود خوردن داره.»

رحمت همان است که دلال‌ها سال گذشته محصولش را به ازای یک چک بی‌اعتبار بار زده و برده‌اند. قسم خورده بوده دیگر کشاورزی نکند، اما باران که آمده، قسمش را پس گرفته؛ «مگو پیمان و عهدم استوار است/ که در پیمان شکستن استواری. حالا این شعر حکایت قسم منه. کشاورز زیاد پشت دستش‌و داغ می‌کنه، اما باز به داغی نگاه می‌کنه و دوباره و سه‌باره و چندباره.» کودکان دوچرخه‌سوار، همان نوه‌های گریزپای حاجی کرامتی، روستا را دور زده‌اند و حالا زیر آفتاب داغ ظهر رسیده‌اند به بالای خشکرود. از باغ‌های پسته، بادام، تاکستان‌های انگور و جاده قدیمی گذشته‌اند و آمده‌اند به دشت طلایی. در تعقیب و گریز زاغ‌ها و هُدهُدهایی که صدای‌شان می‌کنند «شانه‌به‌سر، کاکل به‌سر، لونه ات کو؟». قهقهه بلندشان در صدای آب گم می‌شود. خشکرود سبزه‌رود شده است.

زمین و چاه آب در خشکرود حکم طلا را پیدا کرده. قبلا هم گران بوده، اما در این دو سال قیمت‌ها چندبرابر شده. یک حلقه چاه تا ۷۰۰ میلیون ارزش دارد و یک زمین ده‌هزار متری با موتور چاه آب غیرمجاز را ۲۰ میلیارد تومان قیمت گذاشته‌اند. باغ پسته از همه گرانتر است و بعد بادام.
جادوی آب در دل بیابان
 
گزارش از فهیمه طباطبایی/ همشهری
 
ارسال نظر
قوانین ارسال نظر
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «اقتصاد24» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

صفحه اول روزنامه‌های سیاسی امروز

قیمت خودرو‌های جک و لیفان شرکت کرمان موتور امروز + جدول

قیمت ماهی امروز + جدول

پیش‌بینی هواشناسی تهران و ایران امروز + جدول

قیمت خودرو‌های مدیران خودرو امروز

قیمت لیر ترکیه امروز در بازار + جزئیات

قیمت قند و شکر امروز

وضعیت هواشناسی امروز

قیمت دینار عراق امروز در بازار + جزئیات

قیمت تبلت سرفیس و سامسونگ امروز + جدول

قیمت خودرو‌های سایپا امروز دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ + جدول

عکس/ رزمایش مشترک ایران و باکو

عکس/ وعده ایلان ماسک درباره اتصال تمامی گوشی‌ها به اینترنت ماهواره‌ای

عکس/ پوستر پرسپولیس برای بازی با الریان قطر

تصویری عجیب از سالن برگزاری همایش عفاف و حجاب

عکس/ بازداشت ۳ ازبک در امارات به اتهام قتل خاخام اسرائیلی

عکس/ افشای قرارداد بازیکنان پرسپولیس

عکس/ بهترین مواد غذایی برای مبتلایان فشاری خون بالا

عکس/ استوری بامزه سردار آزمون از دخترش

عکس/ ثبت‌نام حج تمتع از کدام اولویت‌ها انجام می‌شود؟

خواندنی‌ها
خودرو
فناوری
آخرین اخبار

اینفوگرافی/ چرا شام را باید پیش از ساعت ۹ شب بخوریم؟

اثرات غذا‌های چرب را با این خوراکی‌ها از بین ببرید

اگر هر روز آب پرتقال بخورید، چه می‌شود؟

فیلم/ گاریدو: همه فکر کردیم بازی را بردیم

عالیشاه راهی بیمارستان شد

حسینی: متاسفانه گل را حفظ نمی‌کنیم و بی‌هوا حمله می‌کنیم

عکس/ تصویری از فرح، محمدرضا پهلوی و فرزندانش در سال ۱۳۵۲

عکس/ تماشاگر ویژه بازی استقلال - پاختاکور چه کسی بود؟

علت بازگشت دلار به کانال ۶۸ هزار تومان چیست؟/ صدور قطعنامه علیه ایران به افزایش ریسک، نگرانی و انتظارات تورمی منجر شد

آمار فنی AFC برای دیدار پرسپولیس و الریان

فیلم/ خلاصه دیدار الریان ۱ - ۱ پرسپولیس

طلسم پرسپولیس در قطر هم نشکست

موسیمانه: ناامیدکننده بود که پیروز نشدیم

فیلم/ حسین تهی در گفت‌و‌گو با علی ضیا: روز عاشورا به دنیا آمدم و به همین دلیل نامم حسین است

عکس/ تازه‌ترین تصویر از سفیر ایران در لبنان

تعداد عجیب رانندگان تاکسی‌های اینترنتی در ایران

شمارش معکوس برای خداحافظی با کارت‌های بانک

آمار فنی AFC از بازی استقلال - پاختاکور

عکس/ تغییر چهره جذاب همسر اول جومونگ بعد از ۱۸ سال

فیلم/ درگیری لفظی درباره تنظیم بازار گوشت قرمز بر روی آنتن صداوسیما

انفجار یک معدن در گنجه رودبار

فیلم/ خلاصه دیدار استقلال ۰ - ۰ پاختاکور

پایان بدون گل دیدار استقلال - پاختاکور

حمید رسایی: خصومت شخصی با ظریف ندارم

عکس/ مهدی قایدی و سردار آزمون تماشاگر ویژه بازی استقلال

نخستین تیم صعود کننده لیگ نخبگان مشخص شد

جزئیات توافق آتش‌بس لبنان و اسرائیل

چه کسانی از مالیات معاف می‌شوند؟

تاکید محمد کبیری بر ارتقاء ارائه خدمات به مراجعه کنندگان بیمارستان کیش

حضور مؤثر بانک صادرات ایران در همایش و نمایشگاه بانکداری نوین و نظام‌های پرداخت یازدهم/ «سپینو»، میهمان ویژه همایش

گاریدو با یک تغییر بزرگ به دنبال اولین برد آسیایی

همایش ملی پتروفن ۱۴۰۳ آذر ماه برگزار می‌شود/ جایزه نوآوری صنعت پتروشیمی به شرکت‌های نوآور اهدا خواهد شد

فیلم/ توضیحات کارشناس صداوسیما درباره قوانین سامانه همسریابی اسلامی

اعضای جدید هیئت‌مدیره شرکت صنایع پتروشیمی خلیج‌فارس معرفی شدند/ خوشرو رئیس هیئت‌مدیره شد

مهمترین عامل رشد حق بیمه تولیدی تعاون

تفکر و فرهنگ بسیجی، زمینه ساز رشد و پیشرفت جامعه است

شبکه‌محوری؛ نقشه راه بیمه سینا

موافقت نتانیاهو با توافق آتش‌بس در لبنان

پیش بینی قیمت دلار فردا ۶ آذر ۱۴۰۳/ افزایش قیمت دلار ادامه دارد؟

پاداش بانک مسکن به مشتریان خوش حساب

حضور فعال بانک ملی ایران در یازدهمین همایش و نمایشگاه بانکداری نوین و نظام‌های پرداخت

بازدید دکتر بهشتی‌نژاد از غرفه بیمه سرمد در هجدهمین نمایشگاه بین‌المللی Iran Conmin ۲۰۲۴

بازگشت ستاره استقلال پس از ۵۶ روز

با قطعی برق خداحافظی کنید

ثبت آیفون مسافری از امروز آغاز شد

پیش‌بینی عجیب از درصد رشد جمعیت در ایران

صادرات گاز ایران به عراق مطابق برنامه برقرار است

پیش بینی قیمت سکه و طلا فردا ۶ آ‌ذر ۱۴۰۳/ عقبگرد سکه با فرمان اونس جهانی طلا

ترکیب استقلال برای دیدار با پاختاکور

غرق شدن قایق پناهجویان در آب‌های یونان