تاریخ انتشار: ۱۲:۰۶ - ۲۰ مهر ۱۳۹۹
تعداد نظرات: ۱ نظر

همسر شهید حججی: ۷۰ هزار ختم سوره حمد گرفتم که آقا محسن شهید شود

همسر سابق شهید حججی گفت: در دلم گفتم: «از همه لذت‌ها می‌گذرم تا تو به خواسته‌ات برسی. دلم تنگ شده برات. چیزی نمی‌خواهم. هیچ توقعی از شما ندارم. آن دنیا شفاعتم کن. هوای علی را داشته باشی. تو و دوستان شهیدت، برای ظهور آقا امام زمان (عج) دعا کنید..» قطعا آقا یک نگاه دیگری به ما می‌کند. ما که گناه کار هستیم.

صحبت های همسر شهید محسن حججی

اقتصاد۲۴ - زهرا عباسی همسر شهید مدافع حرم محسن حججی با حضور در یکی از برنامه‌های رادیو اربعین درباره چگونگی آشنایی با همسرش، زندگی و شهادت وی می‌گوید: ماجرای آشنایی ما به طلبی که من قبل از ازدواجم داشتم برمی‌گردد. من به شهید کاظمی خیلی علاقه داشتم، دوست داشتم از سبک زندگی و منش این شهید درس بگیرم. فکر می‌کنم شهید حججی، حاجتی بود که من داشتم و وقتی ایشان خواستگاری من آمد و با هم ازدواج کردیم این حاجت برآورده شد. سال ۹۱ در نمایشگاه دفاع مقدس کار می‌کردم و ایشان هم در بخش کتاب فروشی و عکاسی مشغول کار بود. این آشنایی منجر به آشنایی خانواده‌ها شد. کمتر از یک ماه بعد از آشنایی ما بود که با هم عقد کردیم.

بار اولی که محسن را دیدم، گفتم: چقدر شبیه شهداست. خانواده نیز همین حرف را زدند که چقدر شبیه شهداست. نور اخلاص و ایمان در چهره‌شان پیدا بود. با وجودی که ظاهر ساده‌ای داشت. این مدلی مثل عکس‌های اواخرشان نبودند. ایشان بعد از آشنایی با من، برایم تعریف کرد در سفر یک روزه‌ای که به حرم امام رضا (ع) به مشهد مقدس داشت، از خود حضرت خواست که خانمی داشته باشند که اسم‌شان زهرا و از خانواده‌های سادات باشد. مادرم سادات هستند. در مجموعه شهید کاظمی فعالیت می‌کردیم. دقیقا بعد از اینکه آشنا شدیم گفتند من چنین چیزی را از خدا خواسته بودم. من خودم هم این طوری بودم که اگر کسی قرار است، بیاد خواستگاری من، کسی باشد که حضرت زهرا (س) تاییدش کنند. در واقع شهید کاظمی واسطه این نیت ما و ازدواجمان و حضرت زهرا (س) هم نقطه اشتراک ما بود.»

وقتی خانواده می‌گفتند چقدر چهره حججی شبیه شهداست، اوایل ناراحت می‌شدم، حتی گریه می‌کردم. روزی که آمدند خواستگاری یک شرطی گذاشتند. گفتند دوست دارم همسرم در مسیر شهامت و شهادت من را یاری کند. پرسیدند که می‌توانی شرط من را قبول کنی؟ آن جا قبول کردم، چون هدف‌مان بود. خیلی شهید تورجی‌زاده را دوست داشتم. من فکر می‌کنم هر چیزی که بدست آوردیم همان ارتباط‌های قلبی و دلی بود که با شهدا برقرار کرده و بدست آوردیم. وقتی این شرط را گذاشتند اصلا آن موقع پاسدار نبودند. می‌گفتم ان‌شاء‌الله عاقبت کارشان و زندگی مان ختم به شهادت شود. محسن با اصرار به سپاه رفت. می‌گفتم: «آقا محسن اگر شما برید سپاه و آنجا شاغل بشین، زودتر به هدف‌تان می‌رسید؟» ایشان اوایل قبول نمی‌کرد. می‌گفت: «این مسیر سخت است، مأموریت دارد، تنهایی دارد.».

اما من خودم قبول کردم و گفتم: «خیلی بهتر می‌توانی به آن هدف برسی. هر جایی که اسم اسلام باشد باید بروی. هر جایی که اسم مظلوم باشد باید برویم. این یک وظیفه انسانی است.» وقتی ایشان شاغل سپاه شد، بی‌قراری‌هایشان بیشتر شد. چون در جریان بحث مدافعان حرم قرار گرفتند. در شیراز یکی از پاسدار‌هایی که دوره می‌دید، شهید شد. خیلی جدی نگرفتم و گفتم: «تازه وارد سپاه شده، غیرممکن است آقا محسن را ببرند. قطعا افرادی را می‌برندکه خیلی تخصص داشته باشند و حتما داوطلبانه بروند.» کمی گذشت و بعد از آن یکی از دوستانش به نام علی رضا نوری شهید شد. بی‌قراری‌اش بیشتر شد. با شهید دوست نبود. چهره‌شان را که می‌دیدم نمی‌توانستم تحمل کنم. شهید نوری هم یک چهره نورانی داشت. آقا محسن می‌گفت: «این شهید هم زن و بچه دارد و رفته است.»


عباسی یادآور شد:کتاب‌هایی مرتبط با تانک را که مخصوص کارش بود بیشتر مطالعه می‌کرد. تحقیق می‌کردند. بسیار زیاد دقت می‌کرد که اگر خواست اعزام شود نتوانند ایراد بگیرند. سال ۹۴ بعد از کلی خواهش و اصرار و نذر و اینکه چله بگیریم قسمت شد که برای اولین مرتبه به سوریه اعزام شود.

آقا محسن اهل تفال زدن به هم حافظ و هم قرآن بود. اهل دل بود. تفال به قرآن زد. استخاره زد و با خانواده به خواستگاری آمدند. جلسه اول خواستگاری داشتیم صحبت می‌کردیم. کل جلسات خواستگاری من هم همان یک جلسه بود. گفتند: «قرآن دارید؟» قرآن را باز کردند سوره نساء بود.

اردو‌های جهادی را با هم شرکت می‌کردیم. محسن سعی می‌کرد مقدار پولی را در سال پس‌انداز و به کار فرهنگی اختصاص بدهد. تلاش می‌کرد در مسائل مالی کمک کند. می‌گفت: «هر کاری بشود از بنایی تا کار‌های دیگر را انجام خواهم داد.» بعد از بنایی به کودکان اذان و وضو گرفتن یاد می‌داد و در ساخت مسجد کمک می‌کرد. زندگی‌اش را به بطالت نگذراند. به گونه‌ای زندگی کردکه خدا عاشقش بشود. به نظرم باید مثل شهید زندگی کنی تا عاقبت به خیر شدنت مثل شهید باشد.

معمولا یک نفری که داغ می‌بیند جمع می‌شوند دورش و آرام آرام می‌گویند این اتفاق افتاده. مثلا درباره اغلب شهدا اولش میگویند زخمی شده، بعد می‌گویند حالش بده شده است و در انتها می‌گویند شهید شده است. من چند ساعت قبل از اسارت با محسن صحبت کردم. ایشان اول گفتند که دلم خیلی تنگ شده است. دلم برای علی آقا تنگ شده است. ان‌شاء الله بتوانم برای عرفه برگردم و اگر نشد دهه اول محرم برمی‌گردم. پرسید که آیا علی آقا فرزندمان راه افتاده که به استقبالم بیاید؟ گفتم که بله تا آن موقع راه هم افتاده و می‌آید استقبالت.


صبح زود از منزل پدرم بیرون آمدم و به بانک رفتم. تلگرام محسن روی گوشی من هم نصب بود تا اگر پیام مهمی بیاد به او اطلاع بدهم. مدام پیام می‌آمد و دوستانش می‌گفتند یا حسین یا ابوالفضل. نگران شدم. همان ملعون پشت سر آقا محسن ایستاده بود. ابتدا خندیدم چرا که دوستان محسن شوخ بودند و با خودم گفتم که چقدر دوستانش بیکار هستند. گوشی را بستم، اما در یک لحظه مجدد پیام را باز کردم و دیدم روی پیراهنش نوشته: جند خادم المهدی. من نفهمیدم. حالم بد شد افتاده بودم روی زمین و خودم را می‌زدم. تصورش را نداشتم. خبر شهادتش را اگر می‌شنیدم اینگونه نمی‌شدم. اسارت را نمی‌توانستم تحمل کنم. دیدم این عکس واقعی است. دیدم تک تک خبرنگار‌ها این عکس را منتشر کردند.

پس از این ماجرا من را به اتاقی بردند و یادآور شدند که اسرا گاهی تبادل می‌شوند و مشکل حل خواهد شد. اما من نمی‌توانستم این گفته‌ها را بپذیریم. تماس گرفتم به پدرم و گفتم: «بابا بیا.» پدرم چند دقیقه قبلش خبر دار شده بود زنگ زده بود که از مابقی بپرسد که این خبر واقعی است یا نه؟ تمام کسانی که پشت باجه‌های بانک بودن، آمدن پیشم. همه گریه می‌کردند. تمام مردم اشک می‌ریختند.


بعضی‌ها می‌گفتند: «می خواست نره.» پدرم می‌گفت: «زهرا آرام باش اسیر نشده.» آن لحظه بود که فهمیدم واقعا آقا محسن رفتنی شده است. این که اسیر شده من را اذیت می‌کرد.۷۰ هزار ختم سوره حمد گرفتم که آقا محسن شهید شود. خودم خبر اسارتش را به همه دادم. خبر را خودم فهمیدم. وقتی رفتیم منزل نزدیک‌های سحر بود که گوشی را باز کردم و دیدم در یکی از گروه‌ها نوشته شده «شهید بی‌سر شهادتت مبارک.» دوباره گریه کردم. فردی به من زنگ زد و گفت: «مگه خودت نخواستی که به سپاه برود و به آرزویش برسد؟ الان شهید شده مثل امام حسین (ع) شهید شده است.» علی آقا تازه بابا گفتن و راه رفتن را یاد گرفته بود.



در دلم گفتم: «از همه لذت‌ها می‌گذرم تا تو به خواسته‌ات برسی. دلم تنگ شده برات. چیزی نمی‌خواهم. هیچ توقعی از شما ندارم. آن دنیا شفاعتم کن. هوای علی را داشته باشی. تو و دوستان شهیدت، برای ظهور آقا امام زمان (عج) دعا کنید..» قطعا آقا یک نگاه دیگری به ما می‌کند. ما که گناه کار هستیم.

اسارت در راه حق توسط دشمن خودش یک اجری دارد و شهادت هم اجری دیگر، هر چند که آقا محسن قبل از اسارتشان جانباز هم شده بودند. علی آقا کامل می‌دانند قهرمان زندگی‌اش بابا محسنش است. علاقه خاصی دارد. چهارسال و نیم سن دارد. مدام می‌پرسد: «بابا محسن دشمن‌ها را کشت؟ بابا محسن رفت جنگ» و از این سوال‌ها. خودم این نگرانی را دارم. ا‌ی کاش علی آقا یک طور متوجه شود که پدرش چطور شهید شد. واقعا برای من سخت‌ترین کاری هست که بخواهم برایش توضیح بدهم. هنوز می‌توانم حواسش را طوری پرت کنم که متوجه نحوه شهادت پدرش نشود.


پس از شهادت محسن، روز‌های اول خیلی بی‌قرار بودم. متوسل به امام حسین (ع) شدم و از ایشان خواستم که قلب من را آرامش دهند. دیدم آرام آرام دیگر آن قدر بی‌تاب نیستم. اشکم به نیت امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) می‌آمد. با خودم خیلی تمرین کرده بودم که همسرم اگر شهید بشود چه کار باید کنم؟ ساعت‌ها برای شهادتشان دعا می‌کردم و بعد می‌رفتم جلوی آینه و به خودم می‌گفتم گریه نکن و آرام باش. خودت می‌خواستی و آرزویش بود. این طوری به خودم آرامش می‌دادم.

قبل از شهادت ایشان، تمام هیات‌هایی که با هم می‌رفتیم، وسط اشک و آه و گریه برای امام حسین و سر بریده‌شان، غربت اهل و عیالشون گریه می‌کردیم، آقا محسن پیام می‌دادند که تو را خدا دعا کن که من هم شهید بشم. من هم مثل امام حسین شهید شم. واقعا دلم می‌شکست و شروع می‌کردم به بیشتر گریه کردن.

قبل از اینکه سوریه برود، مدام می‌گفت: «خیلی دلم می‌خواهد که قبرم حسینیه باشد. پارچه سیاه و پرچم زده باشد.» قبل از اینکه پیکر بی‌سرشان را بیاورند داخل قبر شدم. پارچه مشکی از قبل خریده بودم. همراه با یک پارچه قرمز رنگ که داده بودم همه علما و افرادی که قلبشان به امام حسین (ع) نزدیک است، زیارت عاشورا را سطر به سطر بنویسند. کل قبرشان را پارچه مشکی زدم. پارچه قرمز را گذاشتیم کنار صورتشان. بالای جایی که قرار است باشند، پرچم یا اباصالح زدم، سر بند زدم. یک حسینیه خیلی خوشگلی درست شد. من داخل قبرشان دراز کشیدم انگار توی این دنیا نبودم.

گاهی که با آقا محسن می‌رفتیم نزدیک مزار شهدا، قبر‌هایی را که کنده بودند همیشه می‌گفتم که مثل پرتگاه می‌ماند. آقا محسن داخل قبر رفته بودند. وقتی داخل قبر آقا محسن شدم. متوجه شدم قبرشان شبیه آن قبر‌ها نبود. آرامش خاصی در قبرشان حس می‌شد. واقعا قبرشان حسینیه بود.

نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
تفرشی
0
0
دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰
من هیچچچچچچی از متن پراز غلط املایی و انشایی بالا نفهمیدم یا شما هم نظرتون همینه؟!
ارسال نظر
قوانین ارسال نظر
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «اقتصاد24» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

صفحه اول روزنامه‌های سیاسی امروز

پیش‌بینی هواشناسی تهران و ایران امروز + جدول

قیمت لیر ترکیه امروز در بازار + جزئیات

وضعیت هواشناسی امروز

قیمت دینار عراق امروز در بازار + جزئیات

قیمت خودرو‌های سایپا امروز شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳ + جدول

قاضی رازینی در گذر زمان از سال ۱۳۵۷ تا امروز

عکس/ چهره متفاوت آتنه فقیه نصیری، سحر ولدبیگی و حمیرا ریاضی در سال ۷۹

عکس/ قاب ماندگار عارف، ناصر حجازی، ستار و پروین با استایل خاص

عکس/ واکنش رشیدپور به تویت عجیب سعید جلیلی

عکس/ واکنش ربیعی به حادثه تروریستی امروز

عکس/ نمایی از ساختمان محل ترور ۲ قاضی دیوان عالی کشور

عکس/ استوری احساسی بهنوش بختیاری در اینستاگرام غوغا کرد

عکس/ پوشش برف در ایران از نگاه ناسا

اینفوگرافی/ ۱۰ استارتاپ بزرگ ایران با ارزش ۱۰۰ هزار میلیارد تومان

عکس/ تمرین تیم استقلال در کمپ ناصر حجازی

عکس/ استقبال قاضیِ مقیسه از حمید نوری

عکس/ چهره خاص و دیدنی گوگوشِ در کنار پدرش ۶۴ سال پیش

عکس/ ترافیک شدید در بزرگراه‌های تهران

عکس/ نمایی بی نظیر از شهر منجیل گیلان ۱۳۳ سال پیش

خواندنی‌ها
خودرو
فناوری
آخرین اخبار

پیش‌بینی هواشناسی تهران و ایران امروز + جدول

صفحه اول روزنامه‌های ورزشی امروز

صفحه اول روزنامه‌های اقتصادی امروز

صفحه اول روزنامه‌های سیاسی امروز

رژیم کم‌ سدیم چیست؟

فواید زود شام خوردن

عوارض نوشیدن قهوه با شکم خالی

چگونه خوب عمر کنیم؟

آیا جهانی شدن ادامه خواهد داشت یا متوقف می شود؟

پیش بینی قیمت طلا و سکه پس از تحلیف ترامپ/ بازار منفجر می شود یا اثراتش پیشخور شده است؟

تعیین تکلیف تعطیلی مدارس و ادارات تهران

پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی درپی درگذشت حجت‌الاسلام سقای بی‌ریا

فیلم/ جزییات جدید از سوء قصد امروز به قضات بلندپایه از زبان پورمحمدی

دعوای صدراعظم آلمان با وزیر خارجه بر سر اوکراین

موسیمانه تا پای فسخ قرارداد با استقلال رفت

مدارس ابتدایی لواسان یکشنبه غیرحضوری شد

عکس/ مجریان صداوسیما لباس روسی بر تن کردند

روسیه از ایران خواسته به FATF بپیوندد

فیلم/ سخنگوی قوه قضاییه: در رابطه با ترور امروز افرادی شناسایی و دستگیر شدند

حضور دو بازیکن در استقلال منتفی شد

عکسی ماندگار در تاریخ /مارادونا در مقابل آلمان

زیاد النخاله: ایران حمایت همه جانبه‌ای از ما به عمل آورد

قیمت خانه و زمین در مکران افزایش یافت؟

نتانیاهو برای آتش‌بس با حماس دبه کرد؟

طعنه جمهوری اسلامی به کاظم صدیقی

فیلم/ رونمایی از نخستین شهر شناوری نیروی دریایی سپاه

دیپورت شاهزاده هری بریتانیا از امریکا؟

پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت دو قاضی برجسته

مل گیبسون، جان وویت و سیلوستر استالونه سفیران ترامپ در هالیوود

فیلم/ مدارس ابتدایی دماوند در شیفت صبح فردا غیرحضوری شد

استراماچونی علیه طارمی

هشدار وزارت بهداشت: لبنیاتِ غیرپاستوریزه نخورید

چه کسی ابراهیم نبوی را کشت

رونمایی از شهر شناوری نیروی دریایی سپاه با حضور سرلشکر سلامی

رضا درویش در آستانه‌ خروج از پرسپولیس

کنکوری‌های سال آینده منتظر تغییرات نباشند

خبر خوش درمورد پاداش پایان خدمت فرهنگیان

فیلم/ عملیات شهادت طلبانه در تل‌آویو؛ یک کشته و ۲ زخمی

مدارس مقطع ابتدایی چهار شهرستان سیستان و بلوچستان تعطیل شد

پرواز آزادی به سوی استقلال + عکس

مسمومیت گسترده پرندگان در اهواز

پزشکیان: آماده تضمین امنیت در منطقه هستیم و نیازی به غرب نداریم + فیلم

فیلم/ بارش برف در زاهدان

آزادی ۲۹۶ اسیر فلسطینی محکوم به حبس ابد

کارتال به پرسپولیس نزدیک شد؟

چه بلایی بر سر لباس‌های جشن‌های ۲۵۰۰ساله آمد؟

۶ انتصاب جدید مسعود پزشکیان؛ حدادعادل پُست گرفت

ایلان ماسک در کاخ سفید دفتر کار خواهد داشت

عکس/ تصاویری از غزاله اکرمی بازیگر تلویزیون

پیش بینی قیمت دلار فردا ۳۰ دی ۱۴۰۳/ بازار دلار در بلاتکلیفی