تاریخ انتشار: ۱۱:۵۸ - ۲۲ خرداد ۱۴۰۳
اقتصاد۲۴ گزارش می‌دهد؛

پدر طبیعت ایران کیست؟

«غلامعلی بسکی» معروف به بابا بسکی و پدر طبیعت ایران، متولد بهمن ۱۳۱۰ در روستای «بسک» رستان سبزوار است. او در ۸۸ سال عمر بابرکتش، خدمات زیادی در مسیر طبیعت و محیط زیست از خود به جای گذاشت.

اقتصاد۲۴- مریم آیتی: «غلامعلی بسکی» یک گیاه‌خوار عاشق طبیعت بود. سال‌های زیادی را در دل طبیعت زندگی کرد و این ویژگی او باعث شد به چهره‌ای شناخته شده در محیط‌ زیست ایران تبدیل شود.

دکتر بسکی در چند دهه اخیر فعالیت‌های گسترده‌ای را در زمینه حفاظت از طبیعت و محیط زیست انجام داد و به پدر طبیعت ایران معروف شد. وی همچنین بنیاد جهانی دکتر بسکی را با عنوان مکتب حرمت حیات با هدف حفظ محیط زیست راه اندازی کرد.

استاد بسکی را با اشک‌هایی که برای درختان سوخته، بریده و آسیب‌دیده ریخت می‌شناسند. او همیشه می‌گفت: «درختان مظلوم‌ترین مظلومین جهانند.» شاید همین مظلومیت بود که او را در سخت‌ترین شرایط جسمانی به دل طبیعت کشاند.

بیوگرافی غلامعلی بسکی

غلامعلی بسکی معروف به بابا بسکی و پدر طبیعت ایران، متولد بهمن ۱۳۱۰ در روستای «بسک» رستان سبزوار، پزشک و هوادار محیط زیست ایرانی است. او در سال ۱۳۳۱ ازدواج کرد و اکنون چهار فرزند و شش نوه دارد.

دکتر بسکی پس از به پایان رساندن تحصیلات متوسطه در دبیرستان اسرار حاج ملا هادی سبزواری، در رشته طب دانشگاه علوم پزشکی تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۴۵ با درجه تخصص جراحی زنان از همان دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.


بیشتر بخوانید: پدر شهرسازی ایران کیست؟


در سال ۱۳۴۸ با همیاری همسر خود خانم شفیقه گلعذار که تحصیل کرده پرستاری و مامائی بود، اولین بیمارستان و زایشگاه خصوصی استان مازندران در شهر گنبد کاووس را بنا نهاد و با تمام نیرو در جهت کمک به بیماران و مادران این منطقه محروم همت گماشت.

بیماری غلامعلی بسکی و خداحافظی با شهرنشینی

به گزارش اقتصاد۲۴ بسکی در سال ۱۳۴۹ به بیماری عجیبی مبتلا شد که در ابتدا تصور پزشکان این بود که او دچار سرطان معده شده است، اما این چنین نبود. طبق اطلاعاتی که در سایت شخصی او منتشر شده است، در واقع میل غذا در او و افراط زیاد در خوردن گوشت باعث بروز چنین مشکلی برای سلامتی او شده بود. به همین دلیل متاثر از جهان بینی دریافت شده او در آثار شاعرانی، چون مولوی، حافظ و سعدی تصمیم گرفت به طبیعت پناه ببرد و خام گیاهخواری را در پیش بگیرد. 

استاد بسکی از سال ۱۳۴۹ با دوری از زندگی شهری، تصمیم می‌گیرد در جنگل گلستان اقامت گزیند و خام گیاه خوار مطلق شد و زندگی خود را وقف دفاع از محیط زیست و تبلیغ گیاه‌خواری کرد.

وی به لطف و مدد کوه‌پیمایی‌های زیاد میان جنگل‌ها و دره‌های پر درخت و پر از چشمه‌سار، خلق و خوی طبیعت دوستی را دریافت و چندین بیماری مزمن از قبیل آب‌مروارید، دیسک کمر و حساسیت‌های پوستی او معالجه شد.

در این دوره، دکتر بسکی تحت تأثیر افکار و اندیشه‌های متفکرانی، چون مولانا، سعدی، حافظ، گاندی، دکتر آلبرت شوایتزر و انیشتین به نگرش‌های نیک اندیشانه‌ای گرایش یافت که احترام به همنوع و تلاش در جهت تعالی روحی و جسمی را در صدر اندیشه و عمل قرار می‌دهند. در راستای چنین اهدافی بود که دکتر بسکی به ساخت‌سرای گاندی و سرپناه دکتر آلبرت شوایتزر همت کرد. 

کتاب غلامعلی بسکی

کار و تلاش بی وقفه و بی‌خوابی‌های فراوان در مسیر پرتلاطم درمانی و اجتماعی همواره سلامتی دکتر بسکی را به مخاطره می‌انداخت. اما تامل در وضعیت جسمی‌اش، فراز جدیدی ازتفکرات «زیستی» را بر او گشود. با مطالعه در اسرار طبیعت و رمز و راز آفرینش در زیست و سلامتی انسان‌ها به این اعتقاد رسید که کره بی‌بدیل زمین، برای بقا نیازمند صیانت و حمایت است. پس از آن همه نیرو و امکانات خود را وقف حمایت از محیط زیست کرد. از جمله با ترجمه و انتشار کتاب «چگونه سیاره زمین را دوست بداریم» و برگزاری جلسات و سمینار‌های متعدد تلویزیونی به کار فرهنگ سترگی در آگاه‌سازی جامعه دست زد.

دکتر بسکی با پشتکاری شور انگیز برای تعمیم بخشیدن به یافته‌هایش و ابراز همواره نگرانی اش از بی‌توجهی مردم و مسئولین به امر حیاتی حفاظت از محیط زیست، اموال خود را هم در طبق اخلاص گذاشت تا به فعالیت‌های محیط زیستی و از آن جمله درختکاری در اقصی‌نقاط کشور یاری رساند.

با مروری در احوالات او در می‌یابیم که این مرد بزرگ دهه‌ها خطراتی را احساس و گوشزد می‌کرد که جامعه ما بیش از پیش با آن دست به گریبان بود. برای مثال، معضل بی‌آبی که جنگ بین جمعیت‌های انسانی را دامن می‌زند ناشی از بی‌توجهی عظیم و ریشه دار به این موضوع حیاتی است. 

امور خیریه غلامعلی بسکی

پدر طبیعت ایران بسیاری از اموال خود را در تهران وقف عام و صرف امور خیریه کرد و ۳۵ سال در جنگل‌های گلستان زندگی کرد.

•    تاسیس بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی در گنبدکاووس

•     تاسیس مدرسه تیزهوشان در گنبد کاووس

•    تاسیس خانه ریاضی استان گلستان در گنبد کاووس

•     تاسیس سرای گاندی (تیزهوشان فقیر در روستاها) 

•    تاسیس سرپناه دکتر آلبرت شوایتزر

•    وقف چندین باب منزل مسکونی در تهران و مشهد 

•    وقف یک مزرعه چند هکتاری با ۲۰۰ راس گاو شیری در شهرستان گنبد کاووس

•    ساخت باغ انگور با روش آبیاری از فاضلاب

سرای گاندی با پذیرایی از فرزندان و محصلین با هوش منطقه که به علت محرومیت و فقر قادر به ادامه تحصیل نیستند این امکان را برای آنان فراهم می‌کرد و می‌کند. 

بسکی به نام آلبرت شوارتزر که چهل سال آخر عمر خود را در آفریقا به طبابت در میان قبایل آفریقایی گذراند، بیمارستانی برای سرطانی‌ها ساخت. او شوارتزر را بزرگ‌ترین انسان اندوهگین قرن اندوهگین ما‌ می‌نامید. سرپناه آلبرت شوایتزر کاهش آلام بشری نزد بیمارانی بود که به علت ابتلاء به سرطان رنج عظیمی را متحمل می‌شدند. در کنار این طرح‌ها، دکتر بسکی با ساخت مدرسه و استخر شنا، به مشارکت در اعتلای پرورش و آموزش منطقه پرداخت و بعدتر با راه‌اندازی اولین دارالایتام شهرستان گنبد، دایره توجهات انساندوستانه اش را همچون رنگین کمانی جلوه گر ساخت.

گیاه خواری و خام خواری غلامعلی بسکی

به گفته بسکی خوردن گوشت باعث ایجاد بیماری می‌شود و به همین دلیل به طبیعت پناه برد و خام‌گیاه‌خواری را در پیش گرفت. بسکی به تأثیر شفابخش گیاهان دارویی اعتقاد داشت و مطالعات خود را بیشتر صرف تحقیق در این مورد کرد. 

یکی از علت‌هایی که باعث شده بسکی بیش از پیش در میان افکار عمومی به چهره‌ای شناخته شده تبدیل شود، تاکید او به گیاه‌خواری و خام‌خواری بود. آن هم در روز‌هایی که گیاه‌خواری و الزامات آن هنوز برای عموم مردم به تعریف درستی نرسیده بود. او در یک سخنرانی درباره چرایی انتخاب گیاه‌خواری و خام‌خواری گفته بود: من بهترین واکنش سلامتی را با خام خواری گرفتم. وقتی گوشت می‌خورید باید منتظر بیماری‌های بدخیم هم باشید. روغنی که می‌خورید دو فرموله است. آبی که می‌خورید سرشار از کلر است و هوایی که از آن تنفس می‌کنید پر از دود و سرب است. 

درمان بیماری‌های متعدد غلامعلی بسکی

استاد بسکی درباره بیماری‌های خودش می‌گوید: برونشیت مزمن چرکی هر‌ ساله شش بار به سراغم می‌آمد، کولیت اولسروز داشتم که دکتر‌ها در پاریس خواستند آن را عمل کنند، اما نگذاشتم، چشمانم به آب مروارید مبتلا شد، اما آن را عمل نکردم، اگزمای بدن، سینوزیت، سودا، بی خوابی، واریس پا، پروستات، دیسک کمر و بالا بودن اسید اوریک و در مجموع چندین بیماری مختلف داشتم. به آمریکا و ژاپن سفر کردم، اما بیماری هایم بهتر نشد. یک سال مدام در‌به‌در به تمام عالم گشتم تا بیماری هایم را درمان کنند، اما نشد، خسته و کوفته به جنگل گلستان آمدم. آمدم به طبیعت. درخت کاشتم و ۴۰ سال است که سایه امن همین درختان بر سر من است. همه بیماری‌ها را با رژیم گیاهخواری و خام خواری و ورزش درمان کردم.

دلیل رنگ سفید لباس‌های غلامعلی بسکی

استاد درباره رنگ لباس هایش که همواره سفید بود می‌گفت: رنگ سفید لباسی که بر تن می‌کنم نشانه صلح است. صلح انسان با طبیعت، صلح انسان با حیوانات، صلح انسان با گیاهان و صلح انسان با تمام مخلوقات خداوندی.

برنامه غذایی غلامعلی بسکی

استاد سال‌ها فقط غلات، حبوبات، میوه، سبزی و خشکبار خام خورد. صبح‌ها چای سبز می‌خورد و چند حبه سیر و بعد هم برای اینکه دهانش بوی سیر ندهد دارچین می‌خورد. وعده بعد هم یا میوه و سبزی خام می‌خورد یا حبوبات. حبوبات را چند ساعت در آب خیس می‌کرد تا نرم شود و بعد استفاده می‌کرد. ترکیب ۳ قاشق جو، ۳ قاشق گندم و ۳ قاشق شلتوک را داخل آسیاب می‌ریخت تا پودر شوند و بعد با عسل مصرف می‌کرد. 

بی‌اعتقادی غلامعلی بسکی به زباله

پدر طبیعت ایران می‌گفت: من زباله ندارم. من خام خوار هستم و همه اجزای میوه و سبزی را اگر فاسد و خراب نباشد می‌خورم. پوست گردو و بادام زمینی و پیاز و... هم که زباله نیست. دفن می‌کنم تا به خاک تبدیل شوند. پلاستیک هم استفاده نمی‌کنم. از کیسه پارچه‌ای استفاده می‌کنم و اگر هم پلاستیک باشد با آب می‌شویم و مجدداً استفاده می‌کنم.

به اندازه غذا بخورید

غلامعلی بسکی در مراسمی که در تهران برای تبدیل شدن خانه وقفی اش به خانه محیط‌زیست برگزار شده بود خطاب به حاضران گفت: عزیزان من، فرزندان من، به آن اندازه که نیاز دارید بخورید. امروز ثابت شده بین کم خوری و طول عمر رابطه مستقیم وجود دارد و من در طول زمان از این مسئله بهره بردم و در بدنم آزمایش کردم.

زندگی با قناعت

استاد می‌گوید با قناعت و فقر زندگی کنید بهتر از این است که خودتان را به مقام و زر و زور بفروشید. به تمام تمنا‌های غیرمشروع باید نه گفت. 

من عاشق خدا و طبیعت او هستم و از این همه حرص و ولع آدم‌ها برای جمع کردن مال و منال در حیرتم. مولانا می‌گوید: در بهاران کی شود سرسبز سنگ خاک شو تا گل بروید رنگ رنگ

عدم استفاده از شوینده‌ها

در روز دو وعده بیشتر غذا نمی‌خورم. ضمناً من نه به بقالی میرم، نه به نانوایی یا قصابی و نه کوپن از دولت می‌گیرم! نه کلفت و نه نوکر میخوام! کاملاً خودکفا هستم. من حتی از صابون هم استفاده نمی‌کنم! من عقیده دارم سه چیز، خورشید، آب و خاک پاک کننده هستند. من هر روز بعد از ورزش زیر دوش آب سرد میروم و حسابی خودم را تمیز می‌کنم. چرا صابون بزنم؟ صابون قلیایی است و PH پوست بدن به اسیدی تمایل دارد. این هست که من با استفاده نکردن از صابون، محیط زیست پوستم رو بر هم نمی‌زنم. بعد از حمام گرفتن حسابی پر انرژی هستم. 

مزرعه غلامعلی بسکی

او در دهه پایانی زندگی خود اقدام به تاسیس مزرعه در حوزه کشاورزی کرد و محصولاتی مانند گندم، خیار، گوجه، بادمجان، انگور، باغ زیتون، لیمو، انواع نشای گیاهان دارویی وخوراکی، انواع گل‌های باغچه و گل‌های آپارتمانی و انواع سبزیجات را کشت می‌کرد.

مستند‌های دکتر غلامعلی بسکی در تلویزیون

شاید مستندهای زیادی از او و زندگیش در طبیعت ایران ساخته شده باشد، اما تنها دو مستند، یکی با عنوان «درخت سفید» به کارگردانی حسام اسلامی و مرتضی فرشباف و دیگری با عنوان «زندگی در طبیعت ایران» به تهیه‌کنندگی ابوالفضل صفاری و کارگردانی حامد مهریزی‌زاده در چند سال اخیر تهیه و از تلویزیون پخش شده است که زندگی او در جنگل‌های گرگان، نگرش و جهان‌بینی او را به خوبی روایت می‌کند. 

در مستند «زندگی در طبیعت»، بسکی داستان زندگی خود را اینگونه روایت می‌کند: «در ۵ سالگی به پدرم کمک می‌کردم و خشت درست می‌کردم. پدرم خشت می‌مالید و این خشت‌ها را به کوره‌های آجرپذیری در گرگان می‌فروخت. در آن زمان زلزله آمده بود و آجر خیلی طالب داشت. به هر مرارتی شد به طب و تحصیل طب دست یافتم. کم‌کم جوری شد که به دامن ادبیات پناه آوردم و حضرت مولانا ارزش وجودی انسان را به من آموخت.»

بسکی در مستند «زندگی در طبیعت ایران» می‌گوید: «به عشق رسیدم، هزاران خان رستم را در جهان طی کردم، هزاران فراز و نشیب را تا به عشق رسیدم، به بهت رسیدم، این را جدی می‌گویم، عمیق می‌گویم. طبیعت بخشنده‌ترین، پر بذرترین و بهترین الطافی است که خدا به انسان بخشیده. الطافی که هرچه انسان به آن فکر می‌کند طبیعت به او می‌دهد.» سلامتی آن چیزی بود که طبیعت به بسکی داد. 

پناه به طبیعت و الهام از زندگی مسالمت‌آمیز درختان در کنار هم؛ این‌ها تنها توصیه‌های بسکی به مردم ایران و جهان بود. همان رازی که او را تا سن ۸۸ سالگی زنده نگه داشت. خودش می‌گفت: «من به طبیعت گرویدم. عشق انگیزه تمام حرکات من در این سن است. یک لحظه خلاصی از عشق به خدا و مبعوثش طبیعت غافل نیستم. حتی یک لحظه. نگاه می‌کنم به این درختان، سیب، گلابی، آلو، صنوبر، توت و... همه با هم همزیستی مسالمت‌آمیز دارند.»

او در گفت‌وگو با رسانه‌ها درباره این همزیستی مسالمت‌آمیز گفته است: «مردم باید مثل قدیم‌ها زندگی کنند. منظورم این نیست که به عقب برگردند، بلکه آن است که از کار‌ها و تجربیات قدیم بهره بگیرند و با طبیعت دوست باشند، نه دشمن و زود شیفته هر‌چه از غرب می‌آید نشوند و از آن تقلید نکنند. سعی کنند خودشان باشند و مطابق با طبیعت و اقلیم خودشان زندگی و مصرف کنند.

قدیم کسی از پلاستیک استفاده نمی‌کرد. سفره‌ها پارچه‌ای بود. دستمال‌ها پارچه‌ای بود و بعد از هر مصرف آن را می‌شستند. در تابستان‌ها به هر خانه که می‌رفتی برای رفع عطش برای شما یا شربت گلاب می‌آوردند یا شربت آلبالو و یا آبلیمو و امثالهم. همه در داخل لیوان‌های شیشه‌ای یا سفالی بود و از قاشق‌های چای خوری فلزی و قابل شستشو استفاده میکردند. در‌نتیجه همه چیز دوباره و دوباره استفاده می‌شد. اکنون به جای آن‌ها پپسی می‌دهند و کوکا و همه هم در ظرف‌های پلاستیکی و پر از رنگ‌های صنعتی؛ یعنی چیزی که تمامش سم است. مقدار زیادی هم قند دارد و مقداری رنگ و مقداری گاز کربنیک که همه‌اش زیان‌آور است.

غذا را هم در بسیاری جا‌ها در ظروف یک بار مصرف می‌ریزند و به نظر خودشان و نیز به نظر وزارت بهداشت و درمان این دیگر اوج بهداشت است. نتیجه اینکه ظرف پلاستیک که مظروف آن داغ است، از خود مواد سمی آزاد می‌کند؛ مثل پولی‌وینیل‌ها و کلی هم زباله تولید می‌شود. الان طوری است که یک مهمانی ناهار یک وزارتخانه خودش مقدار زیادی زباله تولید می‌کند. بعد باید کلی انرژی صرف جمع‌آوری این زباله‌ها شود و تازه کلی هم انرژی باید صرف نابود کردن و سوزاندن و دفن آن‌ها در زیر زمین شود. پس می‌بینید که چه قدر زباله از نظر اقتصادی زیان‌آور است.

درگذشت غلامعلی بسکی 

علت درگذشت غلامعلی بسکی یا همان بابا بسکی در ۸۸ سالگی به دلیل کهولت سن و بیماری‌های ریوی بوده است. پدر طبیعت ایران ابتدا به دلیل سکته مغزی در بیمارستان و سپس در منزل بستری و تحت مراقب بود، اما بعد به دلیل مشکلات تنفسی به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بسکو در گنبدکاووس منتقل و در نهایت فوت شد. غلامعلی بسکی ۲۳ مرداد ۱۳۹۸ در بیمارستان دکتر بسکی درگذشت.

پیکر این شخصیت والای دوستدار طبیعت و محیط زیست پس از تشییع در زادگاهش گنبدکاووس و در دامان طبیعت در روستای «تنگراه گالیکش» به خاک سپرده شد.

ارسال نظر