اقتصاد۲۴- این روزها اخبار مبتنی بر قتل و خشونت بیش از هر زمان دیگری خودنمایی میکنند، در این بین اما اخبار مرتبط با قتلهای خانوادگی که در بسیاری موارد به دلیل اختلافات کم اهمیت توسط اعضای درجه یک و دو خانواده رخ میدهند بیش از سایر اخبار متاثرکننده هستند. در بسیاری مواقع این نوع قتلها ناشی از عصبانیتهای ناگهانی و هیجانات منفی و در کنار آن عدم توانایی برای کنترل آن است.
همین چند روز پیش بود که پسری ۱۸ ساله به علت اصابت چاقو به قفسه سینه اش جانش را از دست داد. در تحقیقات پلیس مشخص شد که قاتل برادر بزرگتر او بوده است. برادر در گفتگو با پلیس علت قتل را یک بگو مگوی ساده و عصبانیت لحظهای عنوان میکند.
در پروندهای دیگر دعوای ۲ برادر با قتل یکی از آنها و زخمی شدن دیگری پایان مییابد و در نهایت مشخص میشود که علت درگیری و قتل تنها انتشار عکس خانوادگی عامل جنایت توسط برادرش (مقتول) در فیسبوک بوده است.
اخباری از این دست، کم نیست؛ گاه علت مساله مالی است، گاه تفاوت در طرز فکر و عملکرد و ...، اما علت درگیری و قتل در خانواده هر چه که باشد نکته در کشیده شدن پای خشمهای ناگهانی و قتلهای بدون قصد قبلی به نزاعهای خانوادگی است. به نظر میرسد که در سالهای گذشته چنین قتلهایی بیشتر در خیابانها و در نزاعهای خیابانی یا دستهجمعی مشاهده میشد، اما این روزها احساس میشود این نوع خشم نهاد پراهمیت و بنیادین خانواده را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
در این رابطه با دکتر مجتبی دلیر، روانشناس اجتماعی و دبیر انجمن روانشناسی اجتماعی ایران درباره علت افزایش اخبار مرتبط با قتلهای رخ داده به دلیل خشم ناگهانی که حتی اعضای خانوادهها را نیز رودرروی یکدیگر قرار داده است به گفتگو نشستیم.
دلیر با بیان اینکه خشم گاهی به صورت یک هیجان و گاهی به صورت یک رفتار ظاهر بروز میکند، به جامعه ۲۴ میگوید: هیجان خوب و بد ندارد، به بیان دیگر با توجه به موقعیتی که ما در آن قرار داریم یک هیجان میتواند کارکردی مفید داشته باشد یا نداشته باشد. مثلا اگر در مجلس ختم بخندیم که نشانه شادی است اینجا هیجان کارکرد خوبی نداشته است درباره خشم هم همینطور است. اما اگر خشم تبدیل به رفتار پرخاشگری شود میتواند ناسازگارانه باشد مگر اینکه درحالت دفاع از خود باشد که به این میگوییم خشم سازگارانه.
بیشتر بخوانید: مرگ ماهانه ۱۸۰ «نوجوان» بهدلیل خشونت
وی با تاکید بر اینکه وضعیت فعلی جامعه به لحاظ مدیریت و تنظیم هیجانات در شرایط خوبی قرار ندارد، یادآوری میکند: ۱۰ سال پیش به دانشجویانم گفتم که اگر شرایط جامعه ما که به آموزش روانشناسی، مهارتهای زندگی، مدیریت خشم، تنظیم هیجان و ... توجه نشده و از طرف دیگر عوامل اقتصادی، اجتماعی و ... هم به مردم فشار میآورد به همین شکل پیش برود روزی میرسد که مردم رفتارهای به شدت پرخاشگرانه بروز میدهند.
عضو هیات مدیره انجمن روانشناسی اجتماعی ایران با بیان اینکه خشم میتواند به یک رفتار تبدیل شود، عنوان میکند: اینکه خشم تبدیل به یک رفتار پرخاشگرانه بشود یا رفتار مبتنی بر مدیریت خشم، نیاز به آموزش دارد که در جامعه ما به این موضوع توجه نمیشود. رئیس سازمان نظام روانشناسی نامههای متعددی به مسئولان مختلف نوشته است که از روانشناسان کشور در موارد مختلف استفاده شود تا به مردم آموزش بدهند که چگونه خشم خود را مدیریت کنند، به عنوان مثال اگر مردم آموزش ببینند و بدانند که در هوای گرم امکان پرخاشگری بیشتر است متوجه خواهند بود که در چنین هوایی احتمال بیشتری دارد که مثلا سر کرایه تاکسی با رانندهای که در هوای گرم مشغول فعالیت بوده است ایجاد درگیری شود این آموزش ممکن است باعث پیشگیری از ایجاد چنین نزاعی شود.
وی با اشاره به اینکه ناکامی یکی از مکانیزمهای تولید خشم است، میافزاید: بر اساس یک نظریه روانشناسی زمانی که ما در راه رسیدن به اهدافمان به مانعی برخورد میکنیم ناکام میشویم. یک جوان در کشور ما سالها تحصیل میکند، مدتها به دنبال کار است، سنش بالا میرود قصد دارد به زندگیاش سروسامان بدهد، اما سالها او از رسیدن به خواستههای خود عقب میماند. چنین فردی به تدریج پیمانه خشمش پر میشود.
دلیر با تاکید بر تاثیر شیوع کرونا بر افزایش خشم در جهان و ایران میگوید: وقتی افراد به دلیل کرونا محدود و قرنطینه شدند کسب و کارشان ورشکست شد و نمیتوانستند به سفر یا دید و بازدید بروند این مساله باعث افزایش ناکامی و پر شدن ظرفیتها شد بنابراین کرونا هم در افزایش خشم و پرخاشگری تاثیر داشته است.
وی درباره افزایش اخبار مرتبط با قتل و خشونت در خانوادهها اظهار میکند: نخست آنکه امروز رسانهها باعث شدهاند که دسترسی آسان به اخبار ایجاد شود امروز هر کس که گوشی هوشمند دارد از طریق فضای مجازی در جریان اخبار و اطلاعات قرار میگیرد، در واقع میتوان گفت که شاید میزان خشونتهای خانوادگی افزایش نیافته باشد بلکه انتشار اخبار آن افزایش داشته است. از طرف دیگر باز هم باید به کرونا اشاره کرد. محدود شدن اعضای خانواده به محیط معمولا کوچک خانه در شرایط کرونایی ممکن است باعث افزایش اصطکاکها و اختلافات بشود.
این روانشناس تصریح میکند: حضور مداوم خانواده کنار یکدیگر در محیط کوچک خانه حتی گاهی میتواند باعث بروز پدیده خودکشی شود. کودکان امروز به دنبال همین نزدیک شدن حریمها زودتر از موعد با مشکلات والدین آشنا میشوند و وقتی مشاهده میکنند که خانواده توان تامین نیازهای او را ندارد احساس گناه و خشم کرده و این خشم را متوجه خود میکنند یعنی به زعم خود برای نجات والدین دست به خودکشی میزنند.
وی خاطرنشان میکند: تغییرات فرهنگی هم موضوع دیگری است که میتواند باعث بروز خشم در خانواده شود. چند دهه قبل در ایران مساله احترام به بزرگتر جایگاه خاصی داشت، اما امروز میگوییم سن یک عدد است، این سخن به لحاظ روانشناسی به نوعی اجازه میدهد حریمها را بشکنیم. علت این موضوع نفوذ فرهنگهای مختلف از طریق اینترنت و تکنولوژی مدرن به درون یکدیگر است؛ بنابراین ممکن است کوچکترها نسبت به بزرگترها حفظ حریم نکنند و این مساله باعث درگیری شود.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه ما آموزش مهارتهای زندگی نداریم، میگوید: عبارت آموزش مهارتهای زندگی اشتباه است. آموزش مهارتهای زندگی برای افرادی است که بیش از ۷ سال سن دارند و در مدرسه آموزش رفتارهای ارادهای و آگاهانه را به آنها آموزش میدهیم اما پرورش مهارتهای زندگی موضوع دیگری است به این معنی که در این حوزه مهارتهای زندگی باید قبل از سن مدرسه آموزش داده شوند. چند سال پیش ستاد نیروهای مسلح اعلام کرد که به چندین هزار سرباز آموزش مهارت زندگی دادهاند درحالیکه سن سربازی برای چنین آموزشهایی مناسب نیست. در واقع در سنین کمتر از ۷ سال باید افراد مهارتهای زندگی را تعلیم بببیند و آن را درون خود پرورش دهند یعنی پرورش مهارتهای زندگی باید عملی اتفاق بیفتد و آموزش تئوری ندارد. این موضوع باعث میشود که افراد از کودکی هیجانات خود را کنترل کنند مسالهای که باعث خشونت در خانواده و حتی خودکشی فرزندان میشود.
دلیر اظهار میکند: هیجان خشم و هر هیجانی باید در ذهن ما پردازش شده و تخلیه شود اگر آموزش مناسب دیده باشیم میتوانیم این هیجان را به شیوه درست و سازگارانه تخلیه کنیم مانند ضربه زدن به یک بالش، رفتن به محیط باز و فریاد زدن، نوشتن و ...، اما اگر آموزش مناسب نباشد و فرد توان مدیریت خشم خود را نداشته باشد این هیجان تبدیل به پرخاشگری میشود که طیفی از کنایه گفتن به دیگران تا قتل را دربر میگیرد و ممکن است به قتلهای خانوادگی هم برسد آن هم در شرایط کرونا که ساعات بیشتری را در خانه هستیم.
وی میگوید: نهایتا اگر ما جلوی بروز خشم را بگیریم میتواند به خود فرد آسیب بزند. مثلا اگر در محیط خانواده، مدرسه و جامعه جلوی اعتراض گرفته شده و خروجیها مسدود شوند این پرخاش معطوف به خودمان میشود به همین دلیل هم در نوجوانها خودزنی، رفتارهای خود آسیبرسان و ... را شاهد هستیم؛ این رفتار ممکن است به خودکشی هم منجر شود.
این روانشناس اجتماعی درباره تاثیر گرانی خدمات روانشناسی و عدم توانایی هزینه آن از سوی مردم بر افزایش مشکلات روانی عنوان میکند: سازمان روانشناسی بیش از ۱۰ سال است که بر ضرورت بیمه روانشناسی تاکید میکند، اما پیشگیری، یادگیری و شناختن منشا خشم در خود میتواند به افراد کمک کند که ریشهها و شرایطی را که طی آن دچار خشم میشوند بشناسند. کتابهای خودیاری در این زمینه وجود دارد که میتوان از آن استفاده کرد و در آن روشهای مدیریت خشم بیان شده است. ما باید بدانیم که هر وقت ناکام میشویم احتمال پرخاشگری وجود دارد، اما پیش از آنکه پرخاشگری کنیم احساس خشم میکنیم. باید این احساس خشم را بشناسیم که شامل گر گرفتگی در بدن، افزایش ضربان قلب، احساس نیرو در دستها و بازوهاست، وقتی این موارد را بشناسیم یعنی آگاهانه خشم را احساس میکنیم در این شرایط میتوانیم خودمان را متوقف کنیم.
وی اضافه میکند: نکته مهم هیجانات زودگذر بودن آنهاست یعنی اگر کمی زمان بدهیم رد میشوند. یکی از راههای مدیریت خشم فاصلهگذاری میان احساس خشم و رفتاری است که قصد انجام آن را داریم. این فاصلهگذاری باعث فروکش کردن خشم و پیشگیری از رفتار پرخاشگرانه میشود. نوشتن در این زمینه کمککننده است مثلا هرچه به ذهنمان میرسد هر ناسزایی که میخواهیم را بنویسیم بعد کاغذ را پاره کرده و دور بیندازیم. هیجان به کسی آسیب نمیرساند بلکه رفتاری که معاقب آن بروز میکند میتواند آسیبرسان باشد.
دلیر خاطرنشان میکند: نهایتا کمک گرفتن از خدمات حرفهای روانشناس یا روانپزشک میتواند کمک کننده باشد که بیمه روانشناسی در این حوزه بسیار مهم است. اما در این بین باید توجه کرد که روانشناسنماها و روانشناسان زرد تبدیل به آفتی برای جامعه ما شدهاند. روانشناس نماها که در حوزه روانشناسی تحصیل نکردهاند و روانشناسان زرد هم روانشناسانی هستند که صلاحیت کار با مراجعین را ندارند. یک روانشناس دارای صلاحیت، حداقل فوق لیسانس روانشناسی را به پایان رسانده، از سازمان روانشناسی مجوز گرفته و میتواند به کار روانشناسی بپردازد ما امروز با حجم بالایی از این دو گروه مواجهیم که در کار روانشناسی مداخله میکنند، این دو گروه به جای آنکه به سلامت روان جامعه کمک کنند این موضوع را با خطر هم مواجه کرده و به سلامت روان مردم آسیب میزنند.
منبع: جامعه24