اقتصاد ۲۴-فارن افرز در مطلبی به قلم، ولی نصر نوشت: شعار دولت بایدن برای خاورمیانه ساده است و میگوید: به جنگهای همیشگی پایان دهید. کاخ سفید درگیر مدیریت چالش ایجاد شده توسط چین است و قصد دارد ایالات متحده را از درگیریهای به ظاهر بیپایان و غیرقابل پیروزی در خاورمیانه دور کند. اما کناره گیری ایالات متحده از منطقه، خلأ سیاسیای را ایجاد میکند که با رقابتهای فرقهای پر میشود و راه را برای منطقهای خشنتر و بی ثباتتر هموار میکند. به گزارش «انتخاب»، در ادامه مطلب آمده است: مبارزه برای برتری ژئوپلیتیکی بین ایران و کشورهای تحت رهبری اعراب سنی و اخیراً ترکیهی سنی مذهب، در حال دامن زدن به درگیری در سراسر منطقه است. این رقابتها قراردادهای اجتماعی را از بین میبرد، ناکارآمدی دولتها را بیشتر میکند و جنبشهای افراطی را سرعت میبخشد. هر دو طرف، هویت مذهبی را برای اهداف خود مورد استفاده قرار دادهاند و از آن برای جمعآوری نیرو و تقویت نفوذشان در سراسر منطقه استفاده میکنند. در نتیجه، خاورمیانه همچنان به عنوان یک منطقهی پرتنش باقی مانده است.
اگرچه ایران موقعیت برتر خود را حفظ میکند، اما چالشهایی برای موقعیت آن در سراسر منطقه در حال ایجاد است. سنیها از افراطگرایی خشن خسته شدهاند، اما خشمی که به ظهور داعش دامن زد، همچنان ادامه دارد. شورشهای جدید در بخشهایی از منطقه بدون شک بروز خواهند کرد و این خشم را به نمایش خواهند گذاشت. در حال حاضر، سنیها در عراق، لبنان و سوریه به طور فزایندهای تحرکات تهران و متحدانش را برای تحکیم قدرت خود به چالش میکشند. تروریسم دوباره در افغانستان ظهور کرده است، زیرا این کشور در پی پیروزی طالبان در هرج و مرج فرو رفته است. بنابراین، بدون وجود هیچ گونه روند سیاسی برای کاهش تنشها در منطقه، ناچاراً امواج جدیدی از آشوب و خونریزی فوران خواهند کرد.
بیشتر بخوانید: سازمان ملل: تلاشها برای نجات برجام دو برابر شود
مداخله اسرائیل در این درگیریهای فرقهای در کنار قدرتهای سنی تنها به مشکلات دامن زده است. به دلیل دخالت اسرائیل، ثبات منطقهای حتی بیشتر در معرض سرنوشت برنامه هستهای ایران قرار دارد. واشنگتن و اورشلیم در حال حاضر در مورد طرح B صحبت میکنند که اگر توافق دیپلماتیک حاصل نشود، به اجرا گذاشته خواهد شد. این طرح، ایران و ایالات متحده را در مسیر برخورد قرار میدهد و همچنین تنشهای فرقهای را تشدید، شکافهای اجتماعی را عمیقتر و درگیریهای جدیدی را از شام تا افغانستان آغاز میکند.
تمایل واشنگتن برای انجام کارهای کمتر در خاورمیانه در شرایطی است که چین و روسیه به منطقه متمایل شدهاند، یک دولت اصولگرا در ایران روی کار است و کشورهای عربی سنی کمتر از همیشه نسبت به تضمینهای امنیتی آمریکا اطمینان دارند. اگر ایالات متحده راه را برای دستیابی به نظم منطقهای باثباتتر هموار نکند، واشنگتن ممکن است علیرغم تمام تلاش هایش برای کناره گیری از خاورمیانه، به درگیریهای متعدد در این مطنقه کشیده شود. رسیدن به نظم منطقهای میتواند با دستیابی به توافقی بر سر برنامه هستهای ایران آغاز شود.
خاستگاه رقابت بین شیعه و سنی به ابتدای اسلام برمیگردد و طی قرنها، این دو فرقه تفاسیر متمایزی از شریعت و اعمال دینی به دست آوردهاند. با این حال، نزاع بین دو گروه امروزی نه در الهیات بلکه در مبارزه برای قدرت ریشه دارد. تشیع و تسنن نشانههای هویتی برجستهای هستند که وفاداریهای سیاسی را در جوامع تقسیم شده شکل میدهند. شدت درگیریهای فرقهای در دو دهه گذشته کاهش یافته، اما برجستگی فرقهگرایی در سیاست منطقه کم نشده است. همچنین مبارزهی بین ایران و رقبای سنیاش همچنان ادامه دارد.
بیشتر بخوانید: پیشنهاد ایران برای تغییر اساسی در پیش نویس سند توافق هستهای
حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق بود که به ایران اجازه داد تا نفوذ خود را در جهان عرب به طور چشمگیری گسترش دهد. از زمانی که ایالات متحده رژیم خودکامهای را که حاکمیت اقلیت سنی در بغداد را تضمین میکرد، سرنگون کرد، تهران به طرز ماهرانهای سعی کرد تا شبکهای از نیروهای نیابتی مسلح را تقویت کند که اکنون از لبنان و سوریه گرفته تا عراق و یمن امتداد دارد. چیزی که زمانی «هلال شیعی» نامیده میشد. به این ترتیب، ایران شیعیان را به قیمت تضعیف سنیها در سراسر منطقه تقویت کرده و نفوذ خود را بر رقبایی مانند عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی افزایش داده است.
جنبش بهار عربی که بر جهان عرب در زمینهی دموکراسی و حکومت خوب فشاور آورد، دولتهای استبدادی را به این سمت سوق داد که بیشتر از فرقهگرایی به عنوان سلاح استفاده کنند.
بیشتر بخوانید: نیویورک تایمز: اروپا میگوید مذاکرات وین رو به فروپاشی است
ردپای منطقهای ایران همزمان با برنامه هستهای آن گسترش یافته است. اگرچه ایالات متحده در سال ۲۰۱۵ فعالیتهای هستهای ایران را از طریق یک توافق بینالمللی کنترل کرد، اما مهار آنهامبهم بوده است. اصرار واشنگتن بر اینکه مسائل منطقهای در مذاکرات هستهای گنجانده نشود، متحدان عرب این کشور را که در آن زمان درگیر جنگهای نیابتی فرقهای در عراق، سوریه و یمن بودند، خشمگین کرد. باراک اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده، هنگامی که توصیه کرد ایرانیها و سعودیها باید راهی مؤثر برای حل و فصل مسائل خودشان بیابند، ترس آنها را در مورد تعهد واشنگتن برای کمک به آنها در این مبارزات تقویت کرد. علیرغم همه پیروزیهای اخیر ایران، درگیریهای فرقهای که خاورمیانه را درگیر کرده، هنوز پایان نیافته است.
کشورهای عربی سنی، توافق هستهای را به منزله امتناع دولت اوباما از سرنگونی رژیم اسد میدانستند. در نگاه رهبران عرب، این دو تصمیم موازنه قوای منطقه را به طور قطعی به نفع تهران منحرف کرد. به طوری که شکست در سرنگونی اسد به متحدان شیعهی تهران در سایر کشورها قدرت داد و توافق هستهای نتوانست مداخلات منطقهای ایران را مهار کند. رهبران عرب این طور تصور میکردند که ایالات متحده به تقویت هژمونی ایران در خاورمیانه میپردازد.
دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده با این دیدگاه موافق بود. او در سال ۲۰۱۸ از توافق هستهای خارج شد و گفت که باید یک توافق جدید به نقش منطقهای ایران بپردازد. کمپین فشار حداکثری او تحریمهای فلجکنندهای را علیه ایران اعمال کرد و هدفش این بود که تهران نتواند از نظر مالی موقعیت خود را در جهان عرب حفظ کند. در دوران ترامپ، واشنگتن اقدامات متعددی را برای مهار ایران انجام داد، از جمله انجام یک حمله پهپادی در سال ۲۰۲۰ که منجر به (شهادت) قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران شد.
دولت ترامپ در ضربه زدن به اقتصاد ایران، افزایش فلاکت اجتماعی و نارضایتی سیاسی موفق عمل کرد. اما تلاش آن برای وادار کردن ایران به عقبنشینی گستردهتر از جهان عرب کاملاً شکست خورد. برعکس، ایران با تشدید تنشهای منطقهای به سیاستهای ترامپ پاسخ داد. تهران به نفتکشها در خلیج فارس حمله کرد، تأسیسات نفتی در عربستان سعودی را هدف قرار داد و یک حمله موشکی جسورانه به پایگاههای هوایی عراق که نیروهای آمریکایی در آن مستقر بودند، انجام داد و ایران و ایالات متحده را نسبت به قبل به جنگ نزدیکتر کرد.
بیشتر بخوانید: واشنگتن: آمریکا در حال آماده شدن برای اتخاذ سیاستهای پس از شکست برجام است
ایران طی سالهای ریاست جمهوری ترامپ تهاجمیتر ظاهر شد. از زمانی که ایالات متحده از توافق هستهای خارج شد، ایران ذخایر اورانیوم غنی شده خود را افزایش داده، زیرساختهای هستهای اش را گسترش داده و دانش هستهای حیاتی خود را به دست آورده است. اکنون تهران به طرز خطرناکی به داشتن مواد شکافت پذیر کافی برای بمب هستهای نزدیک شده است.
تصمیم برای لغو توافق هستهای و نه تصمیم برای امضای آن در وهله اول بود که ایران را به نیروی بزرگتری در منطقه تبدیل کرد. جاه طلبیهای هستهای و منطقهای تهران دست به دست هم داده اند. به طوری که یک برنامه هستهای معتبر، چتری را فراهم میکند که از نیروهای نیابتی تهران در سراسر منطقه محافظت به عمل میآورد. این موضوع به نوبهی خود نفوذ ایران را در منطقه بیشتر میکند. بنابراین، هرچه چتر هستهای گستردهتر و انعطافپذیرتر باشد، نیروهای نیابتیای که تحت حفاظت آن عمل میکنند، مؤثرتر خواهند بود. توافق هستهای ۲۰۱۵ با کاهش دامنه برنامه هستهای ایران، حفاظتی را که تهران میتوانست از نیروهای نیابتی خود ارائه کند، کاهش داد. در پایان باید خاطرنشان کرد که با متوقف شدن توافق و رشد سریع برنامه هستهای ایران، نیروهای منطقهای آن گستاختر خواهند شد.
ترک خاورمیانه با شرایط خوب توسط ایالات متحده نمیتواند تمام خطرات موجود در منطقه را کاهش دهد. اما باید از بدتر کردن اوضاع جلوگیری کرد. نقش کوچکتر آمریکا در منطقه ممکن است اجتناب ناپذیر باشد، اما روشی که واشنگتن از طریق آن سهم خود را در منطقه افزایش میدهد، مهم خواهد بود. برای بسیاری در خاورمیانه، عقبنشینی آمریکا از منطقه به منزلهی قصور واشنگتن در مقابل این منطقه است.
بیشتر بخوانید: برنامه هستهای ایران و بحران لبنان محور گفتگوهای فرانسه و عربستان
جایی که واشنگتن قبلاً از آن در برابر تهدیدات اتحاد جماهیر شوروی، عراق و اخیراً داعش دفاع کرده است. حتی اگر ایالات متحده به حضور نظامی گسترده خود در منطقه ادامه دهد، تعهد آن به استفاده از نیروی نظامی به طور فزایندهای مورد سوال قرار میگیرد. این سردرگمی راهبردی گشایشی برای برخی کشورها در منطقه است تا به ایجاد بی ثباتی در آن دامن بزنند.
همچنین کشورهای جدیدی مانند روسیه و ترکیه نیز به گردونهی رقابتها دعوت خواهند شد. هیچ جایگزین آمادهای برای استراتژی مهار ایالات متحده وجود ندارد، استراتژیای که برای بیش از چهار دهه به عنوان ساختار امنیتی واقعی منطقه عمل کرده است.
بهترین هدف واشنگتن این است که از تشدید رقابتهای منطقهای جلوگیری کند، به این امید که آرامش نسبی بتواند فرصتی برای توسعه چارچوبهای منطقهای جدید فراهم کند. به همین دلیل، تلاشهای ایالات متحده برای عقب نشینی از منطقه باید همراه با یک موج دیپلماتیک برای کاهش و حل مناقشات بین قدرتهای منطقهای باشد.