با آنکه از نظام بانکی به عنوان یکی از بحرانهای اساسی ساختار اقتصادی کشور یاد میشود، با این حال نظام بانکی خود جزئی از کل ساختار اقتصادی است و اصلاح آن در گرو تعریف درست و منطقی از کلیت بازار اقتصادی است.
بنابراین پیش از آنکه بخواهیم به اصلاح نظام بانکی بیندیشیم، ضروری است بر اساس اولویتها و نیازمندیهای خود به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که از اقتصاد چه میخواهیم؟ بر همین اساس میتوانیم تعاریف متعدد دولتی، نفتی، خصوصی و تولیدمحور از اقتصاد ارائه دهیم که بر مبنای هریک از آنها و به جهت تامین نیازمندیهای خود، هریک از آنها را اولویت سیاستگذاری خود قرار دهیم.
به بیانی اگر هدف سیاستگذار دستیابی به یک نظام اقتصادی تولیدمحور است، در ابتدا باید بداند که به دنبال تولید چه چیزی است و هدف وی از تولید چه چیزی است و بازارهای هدف وی برای تولید کدام است؟ همچنین ارتباط با بازارهای جهانی و پذیرش قوانین جهانی برای حضور موثر در جامعه بینالملل را نیز به عنوان یکی از اهداف اساسی خود مشخص کرده باشد.
تنها در این شرایط است که میتوان اصلاح نظام بانکی را به عنوان جزئی از کل ساختار اقتصادی در اولویت برنامهریزیهای خود قرار داد و به دنبال آن به اصلاح ساختار بازار ارز به عنوان جزئی از ساختار نظام بانکی امیدوار بود.