اقتصاد۲۴- سال ۱۴۰۱ خورشیدی در شرایطی برای ایرانیان تحویل شد که ابهامات فراوانی پیش روی کشور در حوزههای گوناگون اقتصادی، دیپلماسی، سیاسی، اجتماعی و... وجود دارد. مشکلات اقتصاد ایران در دهه قبل (۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ خورشیدی) که همراه با تورمهای بالا، استهلاک سرمایهگذاری، عدم نوسازی زیرساختها، تحریمهای مستمر، فساد افسارگسیخته و... بروز پیدا کرد، دهه پیشرو را به هنگامهای سرنوشتساز برای ایران بدل کرده است. در این شرایط از یک طرف موضوع برجام، همچنان در تیررس رایزنیها قرار دارد و از سوی دیگر، مساله حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی باعث شده تا وضعیت بازارها و سفرههای معیشتی مردم ملتهب شود. تحریمهای کمرشکن نیز هنوز سایه سنگین خود را از اقتصاد ایران برنداشته و درآمد سرانه ایرانیان به کمتر از ۲۰۰ دلار رسیده است.
در این شرایط افکار عمومی و تحلیلگران به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش کلیدی هستند که در این شرایط چه باید کرد؟ روزنامه اعتماد برای آگاهی از چشماندازی که طی دهه آینده پیش روی اقتصاد ایران قرار دارد، سلسله گفتگوهایی را ترتیب داده تا عالمان علوم مختلف، تصویری از چشمانداز پیش روی اقتصاد ایران طی دهه آینده ارایه کنند. در این نوبت پای صحبت وحید شقاقیشهری، اقتصاددان و استاد دانشگاه خوارزمی نشستیم تا بخشی از ابهامات پیش روی اقتصاد و رفاه ایرانیان روشن شود. شقاقی با اشاره به اینکه ایران از ابتدای پیروزی انقلاب تا سال ۱۴۰۱ بیش از ۱.۵ تریلیون دلار نفت فروخته است به این نکته اشاره میکند که اروپا و غرب برنامه کاهش برنامه وابستگی به نفت و گاز را تا پایان سال ۲۰۳۰ میلادی عملیاتی خواهند کرد. امری که باعث شده زنگهای خطر را برای کشورهای نفتی مانند ایران، روسیه و عربستان به صدا درآید. شقاقی انجام اصلاحات اقتصادی با کابینه فعلی را ناممکن میداند و در خصوص ضرورت تغییر در ترکیب اقتصادی کابینه صحبت میکند.
اقتصاد ایران در شرایط خاصی وارد قرن جدید خورشیدی میشود. مشکلاتی، چون تحریمها، فساد، سوءمدیریتهای داخلی و...، دههای متفاوت را برای ایران ایجاد کردند. با عبور از چنین سالهای پر فراز و نشیبی آیا میتوان، پیشبینی خاصی از وضعیت کشور در سال ۱۴۰۱ به عنوان طلیعه قرن جدید داشت؟
برای بررسی وضعیت اقتصاد کلی ایران در سال ۱۴۰۱، لازم است تا موضوع، ذیل یک دهه پیشرو (یعنی از ۱۴۰۱ تا پایان ۱۴۱۰ خورشیدی) بررسی شود. اقتصاد ایران در حال حاضر با چالشها و ابرچالشهایی روبهرو است که مسوولان و سیاستگذاران نه تنها گامی برای حل آنها بر نداشتهاند، بلکه بر دامنه مشکلات و چالشها افزودهاند. از سال ۱۳۵۰ خورشیدی که یک دولت-ملت رانتیر نفتی در ایران شکل گرفت، همه ساختارها و نهادها و حکمرانی اقتصادی ایران مبتنی بر وابستگی به نفت شکل گرفت.
در سالهای پس از پیروزی انقلاب نیز به رغم همه توصیههایی که رهبر انقلاب بر کاهش وابستگی دولتها به نفت داشتند، تاکنون وابستگی اقتصاد و دولتها بر نفت تداوم دارد. در دهه ۹۰ خورشیدی، ایران دو شکل تحریمهای اقتصادی هولناک را تجربه کرده که ریشه بسیاری از مشکلات بوده است. بر اثر تحریمها، سرمایهگذاری در ایران کاهش پیدا کرد و نرخ رشد تشکیل سرمایه در دهه ۹۰ به منهای ۵ درصد رسید. متوسط تورم در این دهه به ۲۴ درصد و رشد اقتصادی نیز به صفر درصد رسید. بنابراین زمانی که به ارزیابی تحلیلی، سال ۱۴۰۱ و دهه پیشرو میرسیم باید بدانیم که از دل چنین شرایط وخیمی باید به موضوعات نگاه کنیم.
اما این شرایط که به آن اشاره کردید چه معنا و مفهومی برای اقتصاد ایران میتواند داشته باشد. اقتصاد ایران در دهه آینده با چه چالشهایی روبهرو است؟
در ۱۰ سال آینده، جامعه ایرانی با چالشها و ابرچالشهای جدی روبهرو است. یکی از جدیترین چالشها، بحران آب و خشکسالی است که در صورت بیتوجهی اساس تمدن ایرانی را تهدید میکند. آخرین گزارشهای سازمان بینالمللی نشان میدهد که در سالهای آینده بخش قابل توجهی از کشورهای حاشیه خلیج فارس به دلیل خشکسالی غیر قابل سکونت خواهند شد. بنابراین در دهه آینده باید منتظر یک مهاجرت گسترده از مناطق جنوبی ایران به مناطق غربی و شمالی باشیم. اثرات این روند خشکسالی از ۲ الی ۳ سال قبل نمایان شده است و احتمالا باید منتظر اعتراضات کشاورزان این مناطق در تابستان ۱۴۰۱ باشیم. پس یکی از ابرچالشهای جدی پیش روی ایران، بحث آب است. چالش بعدی، موضوع کاهش وابستگی کشورهای توسعه یافته به انرژیهای فسیلی و نفت و گاز است. جنگ روسیه و اوکراین به این مساله سرعت داده است.
کشورهایی، چون آلمان، فرانسه، انگلیس و سایر کشورهای اروپایی تصمیم گرفتند که تا سال ۲۰۳۰ وابستگی خود به نفت و گاز را تا حد بالایی کاهش دهند. تجاوز روسیه به اوکراین نیز این روند را تسریع کرده است. در واقع یکبار دیگر مسیر تاریخ در عصر نبردهای مهم دچار دگرگونی میشود.
از این دست متغیرهای مهم استراتژیک در تاریخ به کرات مشاهده میشود. بسیاری از تحولات مهم بر اثر جنگهای راهبردی عالمگیر شکل گرفتهاند.
اخیرا کتابی را مطالعه میکردم و به موضوع جالبی برخورد کردم. بحث بستن دریای مدیترانه توسط عثمانیها در قرن ۱۵ میلادی باعث شد تا کشورهای اروپایی شامل بریتانیا، پرتغال، هلند و اسپانیا بحث توسعه صنعت دریانوردی و ساخت کشتیهای اقیانوسپیما را دنبال کنند. گزارهای که باعث شد اروپا وارد عصر اکتشافات دریایی شود و جهش بزرگی در این کشورها به وجود آید. بر اثر این تحول، پرتغال به سمت کشورهای شرق عالم و اسپانیا به سمت غرب جهان میل پیدا کرد. کشورهای شرق، مستعمره پرتغال و کشورهای غرب مستعمره اسپانیا شدند. روندی که در ادامه توسط انگلیس و هلند تداوم پیدا کرد و جهانی که امروز ما میشناسیم از بطن این تحولات شکل گرفت. با گذشت بیش از ۵۰۰ سال از این تحولات، به نظر میرسد چنین متغیری بر اثر جنگ روسیه و اوکراین در حال شکلگیری است.
این جنگ یک هشدار و علامت خطر را به اروپا صادر کرد و باعث شد تا در کنار بحثهای مرتبط با محیط زیست، اروپا نگران وابستگی بیش از حد خود به انرژی روسیه شود. مشکلاتی که اروپا در تامین نفت و گاز دارد، باعث شده تا اروپا به خود بیاید. با اطمینان میتوان گفت که اروپا طی دهه آینده وابستگی بالای خود به نفت و گاز را تا حد زیادی کاهش میدهد.
آیا نشانههای عینی و میدانی برای این تحولات تازه مشاهده شده است؟
در حال حاضر کشورهایی، چون فنلاند، دانمارک، سوئد، نروژ و... این مسیر را استارت زدهاند و فرانسه و آلمان و انگلیس نیز به سرعت سرمایهگذاری در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر را آغاز کردهاند. اخیرا خبری منتشر شد که آلمانها مجوز لازم برای حضور تسلا در آلمان برای ایجاد کارتلهای عظیم خودروسازی برقی را صادر کردهاند تا تلنگری به برندهایی، چون بنز و بیام دبلیو زده شود. این یک تحول بنیادی است که هشدارهای جدی به کشورهای نفتی مانند ایران، عربستان، روسیه و... میدهد. این کشورها بیش از نیم قرن، ساختارهای وابسته به درآمدهای نفتی داشتهاند. هم روابط اقتصادی و هم حکمرانی ایران به نفت آغشته بوده و سیاستگذاریها ذیل آن تعریف میشده است.
یعنی معتقدید، طی دهه آینده تقاضای جهانی برای خرید نفت کاهش پیدا میکند؟
طی دهه آینده شاهد کاهش صادرات ایران در حوزههای انرژی خواهیم بود. بررسی کتاب خاطرات اسدالله علم به عنوان یکی از بازیگران مهم عرصه سیاست ایران نشان میدهد که قبل از دهه ۵۰ اشتیاق برای خرید نفت ایجاد شده است. اینکه کشورهای توسعه یافته سرمایهگذاری برای جایگزینی انرژیهای تجدیدپذیر به جای انرژیهای فسیلی را در دستور کار قرار میدهند، نشان میدهد که ایران نهایتا ۱۰ سال برای صادرات نفت و گاز فرصت دارد. ایران از ابتدای انقلاب تا به امروز بیش از ۱.۵ تریلیون دلار نفت فروخته است. بخش قابل توجهی (حدود نیمی از این درآمدها) از این درآمدهای نفتی تنها طی سالهای ۸۴ تا ۹۲ ایجاد شدهاند. اگر ایران به جای اتلاف این منابع، درآمدهای نفتی خود را صرف سرمایهگذاریهای معقول میکرد، در بدبینانهترین شکل در صندوق ثروت ایرانیان حدود ۳ تریلیون دلار درآمد ارزی وجود داشت. کشوری مانند نروژ به عنوان یکی از کشورهای نفتی، بیش از یک تریلیون دلار ثروت اندوخته است. اما ایران منابع نفتی خود را ارزان از دست داده و حیف و میل کرده است.
پس چالش نخست، از نظر شما، بحث خشکسالی است، چالش دوم، کاهش صادرات نفتی کشور طی دهه آینده. چالش سوم از نظر شما چیست؟
چالش سوم، بحث پیری جمعیت ایران است. آمارها نشان میدهد در پایان سال ۱۴۱۰، از حدود ۹۰ الی ۹۵ میلیون نفر جمعیت ایران، حدود ۲۵ الی ۳۰ میلیون سالمند خواهد بود. این روند زنگ خطر را در بخشهایی، چون صندوقهای بازنشستگی و بخش سلامت به صدا در میآورد. در حال حاضر نیز صندوقهای بازنشستگی کشور در وضعیت بحرانی قرار دارند. در سال ۱۴۰۱ بیش از ۲۰۰ هزار میلیارد تومان فقط برای صندوقهای کشوری و لشکری در نظر گرفته شده است. این عدد را اگر در کنار بدهی دولت به صندوقهای تامین اجتماعی قرار دهیم، بیش از ۳۰۰ الی ۴۰۰ هزار میلیارد تومان حجم وابستگی این صندوقها به درآمدهای دولت و بودجه کشور است. حدودا از ۱۳۰۰ هزار میلیارد تومان بودجه کلی، ۳۰۰ الی ۴۰۰ هزار میلیارد تومان باید صرف صندوقهای بازنشستگی شود. در صورت عدم اصلاح، این روند وابستگی هر سال افزایش مییابد تا اینکه در پایان این دهه این وابستگی به بیش از ۵۰ درصد کل بودجه و منابع میرسد. در واقع دولت به زودی به یک صندوق دریافت و پرداخت بدل خواهد شد. بعد از این ۳ چالش، نوبت به یکی از مهمترین مشکلات پیش روی جامعه ایرانی میرسد که شکاف طبقاتی و گسترش فقر است. در سال ۹۷، تنها ۱۱ درصد ایرانیان زیر خط فقر قرار داشتند، اما این روند در سال ۱۴۰۰ به بیش از ۲۵ درصد رسیده است. به عبارتی، فقر افزایش پیدا کرده و شکاف طبقاتی نیز گسترش یافته است. اوایل سال ۹۰، ضریب جینی در اقتصاد ایران ۳۶.۵ بود که در پایان دهه ۹۰ به ۴۱ رسیده است. اعدادی که نشان میدهد، نظامات بازتوزیع ثروت مانند نظامات مالیاتی، یارانهای و بانکی در خدمت ثروتمندان و به ضرر دهکهای میانی به پایین کار میکند. این هم یک زنگ هشدار است که اگر ایران نتواند اصلاحات لازم را در این نظامات انجام دهد، روند افزایش فقر مطلق تسریع خواهد شد.
اگر مجموعه این گزارههای تشریح شده کنار هم قرار بگیرند، چه معنا و مفهوم مشترکی را میتوان از دل آنها استخراج کرد؟
مجموعه این گزارهها نشان میدهد که اقتصاد ایران دوران سرنوشتسازی را پیشرو دارد. در این میان مساله برجام نیز به درازا کشیده شده و هنوز هم حل نشده است. در واقع میتوان گفت برجام لوث شده است. وقتی در زمان مناسب، موضوع برجام نهایی نشد، تحولات بیرونی باعث شد تا دستاوردهای کمتری از این سند نصیب ایران شود. در شرایط فعلی هم امریکاییها و هم ایرانیها با نوعی رخوت این پرونده را پیگیری میکنند. فراموش نکنید در آبان ۱۴۰۱، انتخابات کنگره و سنای ایالات متحده برگزار میشود. احتمال پیروزی جمهوریخواهان در این انتخابات بالاست. از هماکنون چهرههای جمهوریخواه به ایران هشدار میدهند که بعد از پیروزی به شیوه متفاوت با برجام برخورد میکنند. حتی دموکراتها نیز قبول نکردهاند که سپاه را از لیست تحریمها کنار بگذارند.
بیشتر بخوانید: فریب پشت پرده احیای ظرفیت تولید نفت
شاید بهتر بود در زمان دولت قبل و بعد از ۶ دور مذاکره، برجام نهایی میشد. در کنار برجام، مسائل منطقهای و بینالمللی فراوانی وجود دارد. ایران مذاکرات دامنهداری با کشورهای عربی منطقه دارد و بحث FATF در موضوعات پولی و بانکی جدی است. مجموعه این گزارهها بر ریسک اقتصاد ایران میافزاید و پیشبینیها را از دورنمای اقتصاد ایران دشوار میکند. وقتی اقتصادی پیشبینی ناپذیر میشود، سرمایهگذار نیز حاضر به سرمایهگذاری نخواهد بود. در دهه ۹۰ آمار سرمایهگذاری ایران منفی شد و رشد انباشت سرمایه، منهای ۵ درصد شد. در ۳ سال گذشته، هزینههای جبران استهلاک از سرمایهگذاری پیشی گرفت و اقتصاد ایران وارد مرحله فرسودگی شد. بنابراین اقتصاد ایران برای جبران این فرسودگی نیازمند جذب سرمایههای خارجی است. برآوردهای من نشان میدهد که اقتصاد ایران در ۵ سال آینده، نیازمند جذب بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه است. مهمترین حوزههای نیازمند سرمایهگذاری آب، نفت، گاز، صندوقهای بازنشستگی، ناترازی بانکها، زیست محیطی و... است. جذب این عدد نیازمند ایجاد یک اتمسفر تنشزدا و فعال در حوزه دیپلماسی است.
آیا دولت سیزدهم با چنین کابینه و برنامههایی قادر است، این ضرورتها را محقق کند؟
دولت سیزدهم، دولتی است که هنوز یک برنامه اقتصادی مدون و قابل مطالعه ارایه نکرده است. دولت سیزدهم، دولتی است که هنوز تیم اقتصادیاش حرف روشنی نزده است. کابینه و تیم اقتصادی اقتدار و آگاهی لازم نسبت به مسائل اقتصادی را ندارند. طبیعی است چنین دولتی قادر نباشد در برابر چنین چالشها و ابرچالشهایی بایستد. باید توجه داشت که فرصت و زمان محدود است و ایران همه فرصتهای طلایی خود طی دهههای قبل را از دست داده است. دهه آینده شاید آخرین فرصت ایران برای اصلاح وضعیت خود باشد. زمان تصمیمات سخت، اصلاحات ساختاری و جراحیهای عمیق اقتصادی از راه رسیده است. این امر نیازمند آن است که مردم و اقتصاد پذیرش این اصلاحات را داشته باشند. یعنی به حکمرانان و تصمیمسازان خود اعتماد داشته باشند. از سوی دیگر یک تیم اقتصادی زبردست، خبره و مقتدر باید، بالای سر اقتصاد ایران باشد. این تیم هم به آسانی تشکیل نمیشود، بلکه تشکیل این تیم نیازمند زمان، آموزش و تربیت و اقتدار است.
اگر قرار باشد به دولت، پیشنهادی برای مواجهه با این چالشها داشته باشید، چه پیشنهاد یا پیشنهاداتی را مطرح میکنید؟
دولت در وهله نخست باید نسبت به مسائل تاریخی کشور اشراف داشته باشد. باید توجه داشت، مشکلات امروز، انباشت نظام تصمیمسازی کشور در برهه زمانی بیش از نیم قرن گذشته است. در مرحله بعد، دولت باید یک راهبرد و برنامه مشخص اقتصادی و راهبردی داشته باشد و این برنامه را در معرض نقد تحلیلگران و اساتید قرار دهد. دولت باید مسائل منطقهای و بینالمللی خود را به سرعت حل کند. سناریوهای مشخصی برای حل مشکلات داشته باشد تا در تاریکی قدم برندارد. چالشها باید اولویتبندی شوند و به نسبت اهمیت این مسائل بررسی شوند. بحث شایستهسالاری موضوع مهم دیگری است که باید در دستور کار قرار بگیرد. دولت باید گروهبندی و رویکردهای جناحی را کنار بگذارد. باید اجازه داده شود، نخبگان و اساتید نقدهای خود را آزادانه ارایه کنند.
در خصوص ترکیب اقتصادی کابینه نظر شما چیست؟ آیا با تیم فعلی میتوان، مشکلات یاد شده را حل و فصل کرد؟
تیم اقتصادی دولت باید توانمندتر و کابینه بازسازی شود. این تیم اقتصادی، آگاه به مسائل اقتصاد ایران نیست و ظرفیت حل مسائل را ندارد. با این تیم اقتصادی شاید بتوان برخی مشکلات سطحی را حل کرد، اما چالشهایی که ما در خصوص آن صحبت کردیم، بسیار پیچیده هستند و نیازمند ترکیب متخصصتری است.
طی هفتههای اخیر موضوع حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و افزایش قیمت اقلام مصرفی نگرانیهای فراوانی را برای
افکار عمومی ایجاد کرده. بعد از حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی، وضعیت بازارها و معیشت مردم چه سمت و سویی پیدا میکند؟
موضوع تورم و تبعات حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی، برآمده از مشکلات بزرگ اقتصادی است. برای حل مشکل تورم باید ناترازی بودجه، بانک، مسائل تجاری و ... نیز حل و فصل شوند. بدون حل این مشکلات ساختاری و نهادی، مشکل تورم حل نمیشود. ممکن است، بعد از احیای احتمالی برجام برای مدت محدودی، بازارها ثبات پیدا کنند، اما این موارد موقتی است و برای حل ریشهای مشکلات باید اصلاحات ساختاری را در دستور کار قرار داد. دولت باید افق ده ساله اقتصاد ایران را حلاجی و با یک تیم شایسته به دنبال بهبود وضعیت حرکت کند. مسائل خارجی و بینالمللی نیز هر چه زودتر باید حل شوند. برای گرفتن این تصمیمات سخت، نیازمند کابینهای شایسته هستیم که در شرایط فعلی کابینه چنین وضعیتی ندارد.