تاریخ انتشار: ۰۹:۵۱ - ۲۲ خرداد ۱۴۰۱

پناه جدید بی‌خانمان‌ها؛ جایی که فکرش را نمی‌کنید

وسط اتوبان فرودگاه که بایستی، از همان دور خانه‌های توسری‌خورده را می‌بینی که انگار انتها ندارند. انتهای این خانه‌ها می‌رسد به بیابان‌های خاکی که غروب‌هایش رنگ دیگری دارد. تپه شنی و لوله‌های بتنی به‌هم‌چسبیده، خارج از محدوده چسبیده‌اند به رگ خاک؛ روی خاک رُس‌اش پا سفت می‌کنیم و می‌رویم بالا. آلونک‌های لوله‌ای خاکستری از دور پیداست؛ آدم‌ها کز کرده‌اند کنار دیواره‌های لوله‌ها، لوله‌ها لب‌به‌لب بیابان است، روی شمالی‌ترین نقطه اصفهان، مثل فیلم‌های آخرالزمانی هالیوودی.

پناه جدید بی‌خانمان‌ها؛ جایی که فکرش را نمی‌کنید

اقتصاد۲۴- وسط اتوبان فرودگاه که بایستی، از همان دور خانه‌های توسری‌خورده را می‌بینی که انگار انتها ندارند. انتهای این خانه‌ها می‌رسد به بیابان‌های خاکی که غروب‌هایش رنگ دیگری دارد. تپه شنی و لوله‌های بتنی به‌هم‌چسبیده، خارج از محدوده چسبیده‌اند به رگ خاک؛ روی خاک رُس‌اش پا سفت می‌کنیم و می‌رویم بالا. آلونک‌های لوله‌ای خاکستری از دور پیداست؛ آدم‌ها کز کرده‌اند کنار دیواره‌های لوله‌ها، لوله‌ها لب‌به‌لب بیابان است، روی شمالی‌ترین نقطه اصفهان، مثل فیلم‌های آخرالزمانی هالیوودی.

هر‌چه گردن بکشی، چیزی جز بیابان نیست که لوله‌های سیمانی حائلی‌ شده بین آن و دو نیمه‌اش کرده تا نشود به‌راحتی معتادها را دید. روزهای اینجا، داغدار روزهای خوب خانه‌به‌دوشان است. خاطرات، یک آن ولشان نمی‌کند؛ زمانی که تمام‌قد توی خانه‌هایشان به زندگی خدمت می‌کردند و حالا در تاراج این خرابه‌ها، عاشقی یادشان رفته است. اینجا چشم لوله‌خواب‌ها منتهی می‌شود به قطر لوله‌های سیمانی؛ سقفی که برای رضا معنای دیگری دارد و برایش حالا سقف شده است. مچاله می‌شود توی لوله‌ای که همه هستی‌اش را در آن پنهان کرده است. چند گونی خاکی و یک کاپشن رنگ‌و‌رورفته برای روزهای سرد، کیسه‌پلاستیک‌های آویزان که هر‌کدام آبستن خرده‌ریزهایش شده‌اند؛ از چشم‌زخم گرفته تا لیوان، فندک و قندان.

خانه رضا و امثال او اینجاست. ساکنان پریشان‌خاطر خانه‌هایی بی‌در، بی‌پنجره، بی‌ستون که به اندازه عرض شانه‌های یک انسان لاغر‌اندام است. خیلی‌ از آنها به واسطه یک بدبیاری یا ورشکستگی یا هر دلیل واهی دیگری وصله شده‌اند به این لوله‌های سیمانی و خانه‌هایشان توی تونل‌ها گیر کرده است؛ جایی که مرگ، هر روز در محضر آسمان بی‌ابر، تعظیم می‌کند و کوچه‌پس‌کوچه‌ها پر می‌شود از بوی ماندگی.

دردها اینجا جور  دیگری است

پایین شهر، دنیای خاص خودش را دارد. از آن دنیاهای یکدست و ساده و گاهی با پیچیدگی‌های خاص خودش. کرکره‌های فرو‌افتاده، آب‌میوه‌فروشی‌ها و ساندویچی‌های کثیف، قصابی خلوت و سوت‌و‌کور و بقالی‌هایی که خودشان یک عالمه قصه‌اند میان دردهایی که آدم‌هایشان با آنها خو گرفته‌اند. دردها اینجا جور دیگری است، مثل یک صندلی تنها که مچاله‌اش کرده باشی، اما هنوز به قامت خود مانده باشد.

اصلا چرا راه دور می‌روی. نه از آن خیابان‌های عریض و طویل و یکدست خبری هست و نه از دلبری‌های درخت‌های تر و تازه و خانه‌های تازه ساخته‌شده. هوای حاشیه، سرد و یخ‌زده است. انگار تب دارد. انگار باید یک گونی یخ بگذاری روی تنش تا کلی ناله بخار شود و برود هوا. پایین‌تر که بروی، همان‌جا که کارتن‌خواب‌ها به تن خرابه‌ها یله داده‌اند، گورهای خفته‌ای می‌بینی که بوی مرگ می‌دهند. زنان، فرو‌بسته و به تاراج رفته‌اند و یکی شده‌اند با تن داغ زمین‌هایی که تنشان را مثل گِل رس داغمه بسته است.

از این بالا، از کنار دروازه ورودی که نگاهشان کنی، انگار به ناکجا پا گذاشته‌ای؛ کوره‌راهی خالی از انتها؛ ترسناک و مهیب که آفتاب غروبش به کبودی می‌زند. کلاف سردرگمی از آدم‌ها توی گودها، توی لوله‌های سیمانی، چسبیده به رگ خاک و مچاله و گرمازده پنهان شده‌اند. گرمی هوا انگار پوستت را می‌کند و به تمام تنت سوزن می‌زند. تا پاتوق‌هایی که نام خانه گرفته‌اند راهی نیست، اما گرما هر بار لگد می‌پراند توی صورتت تا پر‌حرفی‌های رضا تحمل‌ناپذیر باشد. کمی آن‌طرف‌تر، خماری در پوست و استخوان رضا می‌دود و پشت به لوله‌ها به آسمان خیره می‌شود. لابه‌لای پرحرفی‌هایش، فندک اتمی را به سختی روشن می‌کند و می‌گیرد زیر زرورقی که تار‌و‌پودش سیاه شده؛ شعله پخش می‌شود و شیرابه سیاهی روی ورق جان می‌گیرد و رضا دودش را به جان می‌کشد.

پناه جدید بی‌خانمان‌ها؛ جایی که فکرش را نمی‌کنید


بیشتر بخوانید: میدان شوش زنان کارتن‌خواب را جواب می‌کند؟


اینجا یک لوله با چند پتو و پلاستیک‌هایی که به آن آویزان است، پناهگاه روزهای گرم و سرد رضا و بقیه است. صدیقه هم از لوله‌خواب‌های این محله است؛ اینجا که آمده، اسمش را گذاشته شقایق. کمی طول می‌کشد که بین دندان‌های سیاه یکی در میانش، شمایلی از زن زیبا را در 20‌سالگی ببینی. قبل از اینکه خرابه‌ها صورتش را به تاراج ببرند، صدیقه بوده با یک لبخند و چشم‌های سیاه نافذ. نیم‌ساعتی طول می‌کشد که رگ منجمدش نوک تیز سرنگ را قبول کند، جوی نازک رگش، تمام هروئین را می‌بلعد و او تکیه می‌دهد به داغی لوله سیمانی پیش پای اتوبان که از دور چندان پیدا نیست. می‌نشیند روی بساطی از خنزرپنزرهایی که چند وجب از کف لوله را پر کرده، محتویات لوله از انواع پارچه‌های کهنه، بطری‌های خاک‌گرفته شروع می‌شود تا برسد به زباله‌هایی که در این اتاق نقلی بوی تعفن گرفته‌اند. چهل‌تکه‌ای از شندره‌هایی با جنس‌های مختلف که زمین خانه کوچک رضا و بقیه را فرش کرده است. دود غلیظی از سمت خانه‌های کهنه به هوا برخاسته است. ساکنان لوله‌ها، خسته نگاهمان می‌کنند. کوچه‌ها اغلب ته ندارند و زن‌ها و بچه‌ها بازیگران اصلی صحنه کوچه‌ها هستند. بوی فقر حتی از شکاف‌های ریز دیوار‌ها و در خانه‌ها بیرون می‌ریزد، قاطی هوای خارج می‌شود و دماغ آدمی را پر می‌کند.

خانه‌های خاکستری با سقف‌های گنبدی

ساعت دو بعدازظهر خرداد است و گرمای غلیظی توی هوا موج می‌خورد و تن لوله‌ها انگار تاول زده است. هوا بی‌رحم‌تر از آن است که بتوان با آن وصله‌های پلاستیکی کمی از هوای خفه را تحمل کرد‌. صاحبان خانه‌ها انگار غارت شده‌اند. معصومه می‌گوید: «ماهارو می‌بینی هر‌جا باشیم، یکی هستیم. هر‌جا باشیم نزدیک همیم. همو داریم. عادت کردیم به هم. همخونه‌ایم. هم‌لوله‌ایم. اینا همه زندگی ماس». راست می‌گوید؛ دارایی مشترک همه آنها مقداری لحاف و لباس‌های لته‌ای و تشکچه‌های سوخته است که توی خانه‌های خاکستری با سقف‌های گنبدی جا گرفته‌اند.

سر صحبت باز می‌شود؛ می‌پرسم اینجا زندگی می‌کنید؟! مردی که به 60‌ساله‌ها می‌خورد، همان‌طور که مچاله توی لوله خوابیده، سر تکان می‌دهد و می‌گوید: «چرا؟ ما اینجا زندگی می‌کنیم؛ من و «این»»؛ «این» را به پسر کنار دستش می‌گوید. ایمان وسط حرفش می‌پرد، سرش را که بالا می‌آورد سرخی چشم‌هایش توی ذوق می‌زند، پای چشم‌هایش گود افتاده‌اند. لب‌های کبودش که تکان می‌خورد، کلمات نامفهومی از دهانش بیرون می‌پرد که لب کلامش می‌شود اینکه ما اینجا فقط می‌کشیم و بعد می‌رویم خانه‌های خودمان. بغل‌دستی‌اش دختری است که مفهوم‌تر صحبت می‌کند. دو سالی هست که گل می‌زند و هنوز به اندازه بقیه عملی نشده‌... خلاصه دنیایی حرف دارد برای گفتن؛ آن‌قدر که فقط سقلمه‌ها و فحش‌های آب‌کشیده بغل‌دستی‌اش دهانش را می‌بندد. اسمش «نازنین» است. از اعتیادش می‌پرسم؛ نگاهش روی زمین خیره می‌ماند؛ نگاه‌ها کلافه‌اش کرده؛ یکی از عملی‌ها چیزی می‌پراند و او ترجیح می‌دهد که ساکت باشد.

اصغر هم یکی از ساکنان لوله‌ها‌ست. چمباتمه زده کنار آتش کم‌سو، مثل یک لاک‌پشت پیر، خم و راست می‌شود. چرت خماری روزانه اصغر، با لقلقه‌هایی توأم می‌شود: «تو نمی‌دونی. از هوا انگار سوزن می‌باره، به خدا صورتم داره می‌سوزه. کف پام از گرما مثل کوره شده». نصف سیگار، توی انحنای انگشتش بدون اینکه پُک بزند، خاکستر شده و هر بار با لرزش دستش، سر می‌خورد روی زمین و جان می‌دهد. چیزی نمی‌گذرد که سرنگ را به زحمت پر می‌کند از شیره هروئین. تَقه‌ای می‌زند به قوزک پایش تا رگ مهجور، خودی نشان دهد. چندین بار بافت خشکیده، مجروح می‌شود تا بالاخره یک رگ سالم خاکستری پیدا کند. آهی می‌کشد از ته حلق و زندگی را فرو می‌دهد توی شریان‌های گندیده‌اش؛ بعد انگار به چهارمیخش کشیده باشند، رها می‌شود روی زمینی که از گرما تب‌دار شده است. نه اولین بارش هست و نه آخرین بار تا دوباره خماری‌ توی چشم‌هایش له‌له بزند و با لحظه‌های هوشیاری خداحافظی کند و مثل مرده‌ای متحرک بشود.

اصغر حالا جزء نیم‌‌میلیون نفر حاشیه‌نشینی است که نه بین حاشیه‌نشین‌ها جا دارد و نه کارتن‌خواب‌ها؛ او نام لوله‌خواب را یدک می‌کشد. آمار رسمی و قابل قبولی از تعداد لوله‌خواب‌ها نیست. آنها مهاجرانی هستند که یا از اطراف و روستاها آمده‌اند یا از کشورهای همسایه به نوای زندگی بهتر به اینجا کشیده شده‌اند. آنها یا از بی‌کاران استان‌های کم‌برخورداری همچون چهارمحال‌و‌بختیاری، کرمانشاه و استان‌های جنوبی کشور هستند یا ترکی، پاکستانی، سوری، عراقی و افغانستانی‌اند و ملغمه‌ای از لوله‌نشینان شده‌اند. رانده‌شده‌هایی که در توزیع نامتوازن منابع اقتصادی، طبق آمارهای غیر‌رسمی، جمعیتشان چندان عدد و رقمی ندارد و جزء نیم‌میلیون نفر حاشیه‌نشینی حساب می‌شوند که در توزیع نامتوازن منابع حل شده‌اند و حالا به لوله‌خوابی رسیده‌اند. اصغر، همین‌طور که دراز کشیده، دستش را بلند می‌کند و می‌گوید: اینجا آخر دنیاست. بعد چشم‌هایش ثابت می‌شود روی آسمان زخم‌خورده که رو به ظلمت می‌رود. هوا گرگ‌و‌میش است و جمعیت لوله‌خواب‌ها دیگر انگشت‌شمار نیستند. ساکنان خانه‌ها برمی‌گردند، به جای خوابشان تا فردا دوباره روزی شروع شود برای خانه‌های یکدست خاکستری... .

منبع: روزنامه شرق
ارسال نظر
قوانین ارسال نظر
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «اقتصاد24» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

صفحه اول روزنامه‌های سیاسی امروز

قیمت انواع دستگاه ماینر امروز + جدول

پیش‌بینی هواشناسی تهران و ایران امروز + جدول

قیمت لیر ترکیه امروز در بازار + جزئیات

وضعیت هواشناسی امروز

قیمت دینار عراق امروز در بازار + جزئیات

قیمت سکه و طلا امروز جمعه ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ + جدول

قیمت انواع لپ تاپ ایسوس امروز + جدول

قیمت All-in-One اپل امروز + جدول

قیمت سکه و طلا امروز پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳ + جدول

قیمت انواع لپ تاپ ام اس آی MSI امروز + جدول

عکس/ تیپ و چهره جذاب فرانک و سوجان در یک مراسم

عکس/ شهرام شب پره و ابی ۴۸ سال پیش روی پل عابر سیدخندان

عکس/ نمایی از هتل رامسر و اقامتگاه‌های تفریحی ۸۷ سال پیش

عکس/ قاب صمیمی محمدرضا گلزار و مهناز افشار در پشت صحنه فیلم آتش بس

عکس/ حال و هوای جشن سده در کرمان

عکس/ جولان بنز‌های کلاسیک ۷۳ سال پیش در خیابان انقلاب

عکس/ نمایی از ساخت متروی مفتح ۳۸ سال پیش

عکس/ حال و هوای مسافرخانۀ همت در شهر قائمشهر ۸۷ سال پیش

عکس/ هوای پایتخت در وضعیت قرمز

خواندنی‌ها
خودرو
فناوری
آخرین اخبار

هوای ناسالم تهران تا دوشنبه

نخست وزیر عراق: عاملان شهادت شهید صدر و خواهرش بازداشت شدند

قوانین جدید عربستان برای زائران حج!

پیام جدید مسعود پزشکیان منتشر شد

جدایی توافقی سرمربی استقلالی از نفت

عکس/ سلفی آینه ای پردیس احمدیه با تیپ کژوال غوغا کرد

قیمت گوشت قرمز امروز ۱۲ بهمن ۱۴۰۳

عکس/ چهره درهم شکسته و بیمار اسدالله یکتا روی تخت

این افراد زودتر به آلزایمر مبتلا می‌شوند

ماجرای دردناک گازگرفتگی هفت نفر در سیرجان

عکس/ نمایی جالب و خاطره انگیز ۵۷ سال پیش از جاده قزوین-رشت

نمایی از مراسم سنتی پیرشالیار

پیش بینی قیمت طلا و سکه فردا ۱۳ بهمن ۱۴۰۳/ افزایش قیمت طلا در راه است؟

عکس/ سلفی سوجان با مهدی صباغی حسابی سرو صدا کرد

شرایط جدید وام ازدواج ۱۴۰۴ برای زوج‌های جوان اعلام شد

عکس/ جشن باستانی سده زرتشتیان در تهران

قیمت All-in-One اپل

قیمت انواع لپ تاپ ام اس آی MSI + جدول

قیمت دینار عراق امروز + جزئیات

قیمت لیر ترکیه امروز + جزئیات

عکس/ چهره جذاب پوری بنایی در ۸۴ سالگی

روز‌های خوش پرسپولیس برابر فولاد تمدید می‌شود؟

عکس/ قاب دیدنی از مهدی فخیم زاده و همسر جوانش همه را شوکه کرد

عکس/ فرانسه در گذر زمان از ۱۲۰ سال پیش تا امروز

عکس/ گریم عجیب گوگوش ۵۶ سال پیش در فیلم شب فرشتگان

عکس/ چهلستون اصفهان ۱۳۰ سال پیش و در دوره قاجار

فیلم/ واکنش فرزاد حسنی به دست دادن رضا بابک و مرضیه برومند

جزئیات فرار ۹ نفر از کانون اصلاح و تربیت استان کرمانشاه

شور و حال مراسم افتتاحیه چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر

آمپول نوروبیون چیست و چه مزایا و معایبی دارد؟

عکس/ حال و هوای کارکنان پالایشگاه نفت آبادان ۱۱۲ سال پیش

۳۰ درصد پول نفت ایران در جیب واسطه‌ها

عکس/ برج میلاد تهران گم شد

رشد ۵۰ میلیون تومانی قیمت‌ها پس از رجیستری + جدول

عکس/ استایل خاص فردین ۳۳ سال پیش در مغازه فرش فروشی اش

عیدی بازنشستگان تامین اجتماعی چه زمانی پرداخت می‌شود؟

فیلم/ صحبت‌های احساسی لیندا کیانی درباره فوت فرزندش

عکس/ کالسکه ناصرالدین شاه قاجار ۱۵۴ سال پیش در سفر گیلان

عکس/ گریه های شیلا خداداد در مراسم ختم مرتضی پاشایی

عکس/ قاب بی نظیر داریوش اقبالی در ۵ سالگی در کنار پدرش

تهدید تعرفه‌ای بریکس توسط ترامپ

اینفوگرافی/ بزرگ ترین تولیدکنندگان هواپیما در جهان

اظهار نظر ترامپ درباره خروج نیرو‌های آمریکایی از سوریه

فیلم/ برگزاری آیین جشن سده در تاجیکستان

عکس/ فروش پرندگان مهاجر در بازار لنگرود از ۴۵۰ تا ۶۵۰ تومان

خبر بد پزشکان اینتر برای مهدی طارمی

فیلم/ تهران فردا تعطیل می‌شود؟

عکس/ کوچه پس کوچه‌های طهرون قدیم ۱۳۰ سال پیش و دوره قاجار

عکس/ تیپ متفاوت المیرا دهقانی در افتتاحیه جشنواره فجر

عکس/ قطار لوکس گردشگری در صحرا عربستان