اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: آذرمیدخت ساسانی یکی از شاهان زن ایران در دوران ساسانی بود که در سال ۶۳۰ میلادی برای مدتی کوتاه بر تخت سلطنت نشست. او دختر خسرو پرویز (شاهنشاه مشهور ساسانی) و یکی از آخرین بازماندگان خاندان سلطنتی ساسانی محسوب میشود. حکومت او در یکی از آشفتهترین دورههای تاریخ ساسانیان اتفاق افتاد که با جنگهای داخلی، شورشها و تهاجمات خارجی همراه بود.
اطلاعات زیادی درباره کودکی آذرمیدخت ساسانی بهطور دقیق در منابع تاریخی موجود نیست، اما با توجه به شرایط و جایگاه او در خاندان سلطنتی ساسانی، میتوان برخی جنبههای زندگی او را از محیط و ساختار اجتماعی آن زمان برداشت کرد. آذرمیدخت آخرین دختر خسرو پرویز بود و ماهیت مادر او مشخص نیست فقط اینکه مادر او از اشراف و بزرگان ساسانی بوده است. آذرمیدخت در دربار ساسانی، که از لحاظ فرهنگی و سیاسی یکی از پیچیدهترین و پیشرفتهترین دربارهای آن زمان بود، رشد کرد. این محیط مملو از تشریفات سلطنتی، آموزشهای اشرافی و اصول دیوانسالاری بود.
آذرمیدخت زبان و ادبیات پهلوی را برای درک متون دینی و حکومتی بخوبی آموزش دیده بود. وی آشنایی کامل با اوستا و اصول دین زرتشت داشت. همچنین به او هنرهای ظریف، رفتارهای درباری و آداب معاشرت سلطنتی آموزش داده شد. دوران کودکی آذرمیدخت در اوج قدرت و شکوه ساسانیان گذشت. دربار خسرو پرویز یکی از پررونقترین دورههای فرهنگی و اقتصادی امپراتوری ساسانی بود. او شاهد تعاملات دیپلماتیک، جشنهای باشکوه، و تنشهای سیاسی بین اشراف و موبدان بوده است.
اگرچه کودکی آذرمیدخت در دورهای نسبتاً آرام آغاز شد، اما او بهتدریج با بحرانها و جنگهای داخلی و خارجی که در دوران پدرش و پس از او رخ داد، روبرو شد. مرگ پدرش و قتلعام برخی از اعضای خاندان سلطنتی احتمالاً تأثیرات عمیقی بر روان و آینده او گذاشت و این ترکیب از تجربیات، او را به زنی مستقل و شجاع تبدیل کرد که برای مدت کوتاهی توانست در یکی از آشفتهترین دورههای تاریخ ایران به حکومت برسد.
آذرمیدخت که یکی از فرماندگان ارتش ساسانی بود، پس از برکناری خواهرش پوراندخت در سالهای پایانی عمر سلسله ساسانی با مرگ فرآیین و با همکاری فرخ هرمز بر تخت سلطنت نشست. او زنی با کیاست بود و به خوبی بر اوضاع نابسامان ایران در آن برهه آگاهی داشت، لذا برای برقراری آرامش در دربار آشفته زمان ساسانیان و برای جلوگیری از اغتشاشات داخلی گفت: «هرکس دوستدار من و نسبت به من وفادار باشد در پناه من خواهد بود و هرکس از پیمانم بگذرد سرش را بریده و بر دارش خواهم زد».
پس از بر تخت نشستن آذرمیدخت، فرخ هرمز برای پیوند دادن دو فراکسیون ایرانی (فراکسیون پهلو و پارسی) به آذرمیدخت پیشنهاد ازدواج داد. ولی آذرمیدخت که خود را شاهزاده میدانست از این پیشنهاد فرخ هرمز بر آشفت و از وی زمان برای تصمیمگیری خواست. اما در نهان نقشه قتل او را کشید. آذرمیدخت پس از آن با همکاری سیاوخش فرخ هرمز را به قتل رساند.
با قتل فرخ هرمز که خود فرمانده فراکسیون پهلو بود، بار دیگر دو فراکسیون پهلو و پارسی به جان یکدیگر افتادند. از طرفی پسران فرخ هرمز یعنی رستم فرخزاد و فرخزاد هرمز به خونخواهی پدر از خراسان به تیسفون لشکر کشیدند. آذرمیدخت نیز سپاهش را به جنگ آنان فرستاد. در این جنگ رستم پیروز شد و تیسفون سقوط کرد.
در نوشته های اسلامی آذرمیدخت را زنی بسیار زیبا و دادگر نوشتهاند. در کتابی به نام صور ملوک بنی ساسان، او را چنین توصیف کرده اند: «بنشسته بر تخت، پیراهن گلدوزی شده به رنگ سرخ و شلواری به رنگ آسمان به تن، در دست راستش تبرزینی زرین و در دست چپش شمشیری ظریف گرفته است. در شهر اسدآباد آتشکدهای به نام پیافکنی وجود داشت که به آزرم دخت نسبت داده میشود. آذرمیدخت، مانند پوراندخت، یکی از معدود زنانی بود که در تاریخ ایران باستان به بالاترین مقام حکومتی رسید. سلطنت او نشاندهنده جایگاه نسبی زنان در دربار ساسانی است.
هنگامی که رستم فرخزاد در جنگ با آذرمیدخت پیروز شد و تیسفون سقوط کرد او با قساوت قبل و به تلافی قتل پدرش آذرمیدخت را که اسیر او بود ابتدا برچشمهایش میل داغ کشید و او را نابینا کرد و سپس دستور به قتل او داد و همچنین کسانی که در قتل فرخ هرمز دست داشتند را مجازات کرد. رستم پس از این اقدامات خواهر وی یعنی پوراندخت را مجدد بر تخت شاهی نشاند.