اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: خسرو پرویز، یکی از مشهورترین پادشاهان ساسانی، از سال ۵۹۰ تا ۶۲۸ میلادی حکومت کرد. او فرزند هرمز چهارم و نوه خسرو انوشیروان بود. دوران حکومت خسرو پرویز یکی از پرماجراترین دورههای تاریخ ایران است که با اوج شکوه و قدرت ساسانیان آغاز شد و با جنگهای طولانی و سقوط او به پایان رسید.
خسرو پرویز معروف به خسرو دوم، فرزند هرمز چهارم و نوه انوشیروان دادگر بود. نام مادر خسرو در منابع تاریخی بیان نشده است و فقط گفته شده او دختری از خاندان اسپهبدان بوده است. در روزهای پایانی پادشاهی هرمزد چهارم، سردار مشهور او «بهرام چوبین»، مورد بیتوجهی و اهانت شاه قرار گرفت و سپاهیان ایران علیه پادشاه دست به شورش زد و به پایتخت ساسانیان لشکرکشی کردند. خسرو پرویز که پسر هرمزد و ولیعهد او بود، با کمک دایی خود پدرش را کشتو وقتی خبر به بهرام رسید به جنگ با خسرو شتافت و خسرو را شکست داد. خسرو فرار کرد و به امپراتوری بیزانس پناهنده شد.
خسرو پرویز همسران متعددی داشت. یکی از آنها مریم، یک اشراف زاده بیزانسی بود، که بر اساس برخی منابع، دختر پادشاه موریس بود؛ خسرو از مریم صاحب فرزندی به نام شیرویه بود. همسر دیگر او گُردیه نام داشت که خواهر بهرام چوبین بود. در نهایت، همسر دلبند او شیرین که مسیحی و اهل ارمنستان بود. رابطه خسرو و شیرین زمانی که هر دو آنها جوان بودند آغاز شد و این رابطه تنها برای مدت زمانی بخاطر شورش بهرام چوبین و گریختن خسرو به امپراطوری روم شرقی قطع شد. پس از اینکه خسرو قدرت را به دست گرفت، او و شیرین با هم ازدواج کردند و رابطه عاشقانه خود را از سر گرفتند. وقتی موبد بزرگ خسرو را بخاطر ایرانی و عیسوی بودن شیرین سرزنش کرد خسرو به او گفت: «شیرین در شهر شهبانویی پاک دامن است و به خاطر من، بدنام شده؛ من باید که او را دریابم». بعد از اینکه شیرین به عقد خسرو پرویز درآمد، خسرو اکثر اوقاتش را با مریم دختر قیصر روم میگذراند و شیرین از حسد این رابطه میسوخت؛ تا اینکه به مریم زهر داد و او را از پای درآورد. کمی بعد از این موضوع شیرین باردار شد.
بیشتر بخوانید: اورمزد نرسی یا هرمز دوم کیست و چرا سیاست آزادی مذهبی پدرش را ادامه نداد؟
خسرو که یک زرتشتی معتقد بود، پول و نامهای به آرامگاه سرگیوس، یک شهید عیسوی که اوایل قرن چهارم میلادی کشته شده بود فرستاد. در این نامه خسرو از سرگیوس میخواهد که کمک و لطف الهی را شامل حال او کند تا شیرین باردار شود. اگرچه خسرو حاکمی زرتشتی بود، او به شیرین اجازه داده بود تا مواعظ آیین مسیحیت را در تیسفون تبلیغ کند و سرودههای مذهبی مسیحی را نیز در دربار بخواند که این امر در تضاد آشکار با آیین و عرف ایرانیان باستان بود. شیرین نیز در زمان جنگ با روم شرقی در کنار خسرو بود. پس از اعدام خسرو، شیرین خودکشی کرد.
همانطور که در قسمتهای پیشین گفته شد، بعد از کشته شدن هرمزد چهارم در سال ۵۹۰ میلادی، خسرو پرویز به تخت سلطنت ایران نشست. پیش از تاجگذاری خسرو پرویز، بهرام چوبین که یکی از سرداران مشهور ایرانی بود، علم طغیان برافراشته بود. بعد از تاجگذاری خسرو دوم، او نامهای به بهرام چوبین نوشت و از او خواست که با خسرو از در صلح درآید تا در مقابل، خسرو پرویز بالاترین مقام دولتی را به او بدهد.
بهرام چوبین در زمان پادشاهی هرمزد چهارم، یک بار جان خسرو پرویز را در آتروپاتن نجات داده بود و خسرو نسبت به او احساس دین میکرد. بهرام چوبین نپذیرفت و در جواب خسرو گفت که اگر شاه چنین خواهد، به نزد بهرام برود و از او دلجویی کند. خسرو پرویز نپذیرفت و بهرام چوبین با سپاه خود به تیسفون حمله کرد. خسرو پرویز سپاهیان خود را روانه جنگ با بهرام چوبین کرد. سپاه خسرو در میانه راه، به سپاه بهرام چوبین پیوست و بهرام چوبین بیهیچ زحمتی، تیسفون را محاصره کرد.
در هنگام محاصره تیسفون، خسرو پرویز با کمک برخی اطرافیان خود، به امپراتوری روم پناهنده شد. خسرو پرویز از رود دجله عبور کرد و به شهر سیرسیزیوم که از توابع بیزانس بود رفت. فرمانده شهر از خسرو پرویز استقبال کرد. موریس که یکی از سرداران رومی بود، توانست تخت سلطنت را از آن خود کند، او خسرو پرویز را پذیرفت و او را مورد حمایت خود قرار داد و شرط گذاشت که تا زمان بازگشت خسرو پرویز به سلطلنت ایران، از او حمایت کند و در مقابل، خسرو پرویز ارمنستان و شهر دارا را به روم واگذارد. بعد از گذشت حدود یک سال از سلطنت بهرام چوبین، او از حرکت سپاهیان روم بهسمت ایران آگاه شد، لشکر فراهم کرد تا با خسرو پرویز بجنگد. خسرو با سپاهیان رومی از دجله گذشت و سپاه آتروپاتن نیز بهدلیل ارادت به خسرو، به او پیوستند. در نبردی که بین سپاهیان خسرو پرویز و بهرام چوبین رخ داد، بهرام چوبین شکست خورد و خسرو با احترام کامل دوباره به تیسفون بازگشت و تاج پادشاهی را بر سر گذاشت.
در آخرین سالهای حکومت خسرو پرویز، پیامبر اسلام نامهای به امپراتوران ایران و روم نوشت. او در این نامه آنها را به دین اسلام دعوت کرد. خسرو پرویز که از محتوای نامه مطلع شد، نامه را پاره کرد و دستور داد ساتراپی (شهردار) یمن که شخصی به نام بازان بود، پیامبر را دستگیر و او را راهی تیسفون کند. خسرو پرویز پس از مدتی کشته شد و فرصتی برای اجرای دستور او نماند.
ترجمه متن نامه پیامبر به خسرو پرویز چنین بود:
به نام خداوند بخشنده مهربان
از محمد رسول خدا به خسرو، شاه بزرگ ایران
درود بر آنکه حقیقت میجوید و پیرو هدایت است و به خداوند و رسولش ایمان دارد. گواهی میدهم که بهجز خداوند معبودی وجود ندارد و او یکتاست. گواهی میدهم محمد بنده خدا و رسول اوست. تو را بهسمت خدا میخوانم و رسول خدا بر همگان هستم تا آنها را بهسمت خدا بخوانم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاورید تا در امان باشید و اگر اسلام نیاورید، گناه مردمان گرفتار بر گردن تو خواهد بود.
طبق منابع تاریخی که از دوره اسلامی آمده است، خسرو پرویز نامه پیامبر اسلام را پاره کرد و دلیل آن را این دانست که چرا پیامبر نام خود را پیش از نام خسرو شاه ایران نوشته است. او به بازان ساتراپ یمن دستور داد که پیامبر را دستگیر و به نزد خسرو پرویز بفرستد. یعقوبی مورخی است که پاره کردن نامه پیامبر توسط خسرو پرویز را دروغ تاریخ نویسان اسلامی دانسته است و مینویسد: خسرو پرویز پاسخ نامه پیامبر را نوشت و آن را در پارچهای حریر گذاشت و برای او فرستاد.
خسرو پرویز آخرین حاکم قدرتمند ایران پیش از ورود اسلام به ایران بود، و او تا آستانه فتح امپراطوری روم شرقی نیز پیش رفت. مردم و سپاهیان که از پافشاری شاه ساسانی برای ادامه جنگ به تنگ آمده بودند، بر او شوریدند. سرانجام در ۲۵ فوریه ۶۲۸ هواداران پسر بزرگِ خسرو، شیرویه، خسرو را دستگیر و از شاهی خلع کردند. خسرو در زندان درباره کردارش در دوران سلطنت بازجویی شد، اما از خود دفاع کرد و پاسخهایی مغرورانه داد. چند روز بعد، خسرو پرویز در زندان کشته شد.