«شرایط ایران میشود بهتر از امروز شود به شرطی که دیر نشود. وارد شدن به قمار باخت انتخاباتی ترامپ در حالی که دموکراتها با جمهوریخواهان اختلاف تاکتیکی نه استراتژیکی دارند، گام برداشتن در راه خطاست».
اقتصاد24 - اقدامات دنبالهدار دولتمردان آمریکا علیه ایران این روزها یکی از دلایل طیفهای منتقد و مخالف دولت است تا با طرح این مسأله که کشورهای طرف برجام از تعهدات خود عدول کردهاند و ماندن در این توافق دیگر برای ایران مزیتی ندارد، مقامهای مسئول کشورمان را به خروج متقابل از توافق هستهای ترغیب میکنند؛ اقدامی که به باور صادق ملکی، تحلیلگر ارشد سیاسی میتواند تنها به تقویت موضع جبهه فشار علیه ایران بینجامد. ملکی به تشریح ابعاد سیاست حفظ برجام که اینک از سوی نظام جمهوری اسلامی در پیش گرفته شده پرداخته و معتقد است باید چگونگی و چرایی رسیدن به جام زهر در زمان جنگ و برجام را به فهم و درک راهبردی تبدیل کرده و گامهای خود را حساب شده برداریم.
آمریکا از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ تقریباً تمامی دستاوردهای دولت باراک اوباما در زمینه توافق هستهای با ایران را کنار زده و در حوزههای اقتصادی و سیاسی، سیاست فشار حداکثری را در پیش گرفته است. چنان که تروریستی دانستن سپاه پاسداران ایران، اقدام غیرقابل انتظاری بود که ممکن است تبعات بیسابقهای را به همراه داشته باشد. این در حالی است که بسیاری معتقدند ایران در مواجهه با چنین سیاستی دلایل متقاعد کنندهای برای باقی ماندن در برجام ندارد و چه بسا خروج از این توافق پاسخ مؤثری به اقدامات تقابلجویانه ترامپ باشد. با این مقدمه بفرمائید که ماندن در برجام یا خروج از آن چه نتایجی برای کشور به دنبال دارد؟
ما به بازی آمریکا نیامدیم. ترامپ انتظار داشت با خروج از برجام ایران در واکنشی تند از برجام خارج شده و مجدداً داستان قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفتم شورای امنیت آغاز شود. ما با هوشیاری برجام را آتش نزدیم تا نشان دهیم در پی صلح بوده و این آمریکا است که پیمانشکنی کرده است. برجام برخاسته از دستور عمل نرمش قهرمانانه گامی جلوتر از جام زهر بود که به طور مشخص توانست ایران را از ذیل فصل هفتم قطعنامه شورای امنیت خارج و منفذی برای تنفس شود. اگرچه برجام سایه شوم جنگ را از کشور دور کرد، اما نه آنچنان دور که امید صلح از آن برآید. باید به این نکته توجه داشت که آمریکا بیش از اینکه با ایران در مسأله هستهای مشکل داشته باشد، با استقلال عمل ایران در نظام بینالملل مشکل دارد. مهمترین چالش راهبردی آمریکا با ایران، امنیت اسرائیل بوده و مابقی مسائل و اختلافات عمدتاً در حاشیه این موضوع قرار دارند.
به زعم طرفهای غربی، با برجام بخش مهمی از قدرت ملی ایران فارغ از اینکه توان ایستادن پای آن را داشت یا نداشت، مهار شد و اسرائیل از تهدید هستهای دور شد. با دستیابی ایران به توان هستهای و تغییر توازن استراتژیک در خاورمیانه، این کانون بحرانی میتوانست وارد مسابقه هستهای شود که برجام تا حدودی مانع آن شد. در نگاه کلان راهبردی، آمریکا مایل نیست توازن استراتژیک در خاورمیانه به شکل محسوس به سود قدرتهای منطقه تغییر کند. از این منظر حتی آمریکا به دنبال یک ایران ضیعف نبوده و نمیخواهد خاورمیانه محل مانور و قدرتنمایی یک ترکیه نو عثمانی یا عربستان وهابی شود. از نگاه آمریکا مذاکرات هستهای منتهی شده به برجام باید تبدیل به یک روند میشد تا در ادامه خود بسترساز حل و فصل مشکلات میان تهران و واشنگتن در حوزههای مختلف میشد، اما نشد. برخلاف واشنگتن برجام از دید تهران، یک پروژه بود که با به ثمر رسیدن آن به پایان رسید. ادامه فریاد مرگ بر آمریکا در فردای برجام و… از سوی ایران تبلور این نگاه بود. فارغ از شخصیت ترامپ و وعده انتخاباتی وی در خروج از برجام، عملکرد تهران در پسا برجام هم محرک خروج آمریکا از آن و همچنین قراردادن نام سپاه در لیست گروههای تروریستی بود.
پایبند ماندن ایران به برجام به رغم خروج آمریکا از این توافق چگونه به یک مؤلفه تأثیرگذار برای کاستن از تبعات سیاست فشار واشنگتن تبدیل شد؟
علیرغم خروج آمریکا از برجام، این توافق عامل کاهش ایران هراسی بود که واشنگتن به آن دامن میزد و تا هنگامی که منطق ایران در مراودات با جهان منطق صلح باشد، پیگیری سیاست ایران هراسی چون قبل از برجام، بر افکار عمومی جهان تأثیر نخواهد کرد. البته بهکارگیری ادبیات تهدیدآمیز سلحشورانه و اغراق در توانمندی نظامی از سوی ایران، میتواند به جای عامل بازدارنده، به عامل محرک در تقویت سیاست ایران هراسی تبدیل شود.
درک این نکته ضروری است که بدانیم توانایی هستهای، ظرفیت استراتژیکی است که قابلیت تغییرات معادلات و تأثیرگذاری ژئوپلتیک دارد. این توانایی محدود به چند کشور بوده و غالباً دستیابی به آن بسیار آرام و چراغ خاموش تحقق یافته است. پاکستان علیرغم چند جنگ با هند، هیچ گاه فعالیت هستهای خود را فریاد نزد. در خاورمیانهای که چندین دهه است که در تنش، بحران و جنگ بسر میبرد ما در کنار آنکه فریاد میزدیم که انرژی هستهای حق مسلم ماست، بر نابودی اسرائیل از نقشه جغرافیای منطقه هم تأکید میکردیم.
در سیاست واقعیتها بیشتر از آرمانها نقش ایفا میکنند. آمریکا از این میزان قدرت برخوردار است که رئیس جمهورش با یک توئیت میتواند اقتصاد کشورها را متلاطم کند. قوی بودن نه در سایه شعارهای بی عمل، بلکه حاصل زیرساختها و ظرفیتهای قوی است. برجام توافقی ایدهآل نبود، اما با توجه به مجموعه ملاحظات داخلی و معادلات بیرونی، توافقی قابل قبول بود. اگر برجام توافق خوبی نبود ترامپ از آن خارج نشده و خروج آمریکا از برجام را تلآویو جشن نمیگرفت.
به نظر میرسد به رغم سیاست حفظ برجام که از سوی ایران مورد پیگیری قرار گرفته است، راهبرد فشار حداکثری از سوی آمریکا و شرکای منطقهایاش بر پایه تحریک کردن ایران برای ورود به یک منازعه جدی بنا شده است...
ما به عنوان ایران با فهم شرایط داخلی و محیط بینالمللی نباید در مرحله درک مانده و باید برای تغییر راهبردهایی که منتهی به بنبست شده وارد تغییرات ساختاری شده و تسلیم عناصری نشویم که میتواند کیان ایران را به خطر بیفکند. در وضعیت ایجاد شده که حاصل خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای شدید است، باید بیش از گذشته در تنظیم سیاستهای داخلی و خارجی دقت کنیم. اگر در مقابله با تحریمها با محدودیت مواجه هستیم اما در ارتباط با تغییرات در همه ابعاد در داخل دستهایمان باز و اگر اراده باشد قادر به تغییرات هستیم. اهمیت این موضوع با قرار دادن سپاه در لیست گروههای تروریستی و عدم تمدید معافیتهایی بر هشت کشور عمده خریدار نفت دوچندان شده و این نکته امری اجتناب ناپذیر مینماید که عزت را با کلید واژه حکمت و مصلحت معنا کنیم. مسلماً دستیابی به تکنولوژی هستهای یکی از مهمترین مؤلفههای قدرت است. با توجه به این پیش فرض هر کسی مخالف دستیابی ایران به تکنولوژی هستهای باشد، باید در ایرانیت او شک کرد اما برای تحقق اهداف بزرگ باید تدبیر کرد و با توجه به ظرفیتها و شرایط، برای آن راهبرد تدوین کرد.
فکر نمیکنید پیگیری این تدابیر در شرایط فعلی که بخصوص در حوزه اقتصادی هم با مشکلاتی روبهرو هستیم، کمی دشوار باشد؟
ایران برای قوی شدن به چندین دهه صلح نیاز دارد. ما نباید وارد منازعهای شویم که نتیجه آن شکست باشد. عزت و غرور ملی یک ملت و کشور حاصل کارکرد و فداکاریهای طولانی است؛ نباید آن را اسیر شعارها کرد. در این روزهای سخت ایران، در کنار فشار آمریکا، دشمنان منطقهای نیز مترصد فرصت هستند تا به کشور صدمه وارد کنند. در وضعیت پیچیده و چند وجهی ایجاد شده برای ایران، باید حفظ کیان کشور مهمترین دغدغه و اولویت اول همه ایرانیان از هر جنس و عقیده باشد. در ایران باید سیاستگذاریها بر اساس واقعیتهای مبتنی بر قابلیتها تبیین شده باشد. نباید کشور را وارد منازعهای کرد که نتیجه آن شکست است. بعضاً هدف برخی بحران سازیها چون خروج از برجام و قرار دادن سپاه در لیست تروریستی توسط آمریکا، بسترسازی برای درگیریهای بزرگ است که نباید در دام آن گرفتار شد.
راهبرد کنونی جمهوری اسلامی ناظر بر چه مؤلفههایی است؟
نباید بیش از اندازه روی عقبههای قدرت در خارج از مرزهای ایران حساب باز کرد. معمولاً گروهها و کشورها به اندازهای که کمک میگیرند، فرمان نمیپذیرند. دقت کنیم در شرایط سخت، ملاحظات گروهها و کشورهای دوست که خارج از حیطه قدرت ملی ایران قرار دارند، میتواند ملاحظات ما نباشد. اگرچه وضعیت منطقه و نیاز به ایرانی که عامل توازن در منطقه است جنگ تمام عیار علیه ایران از سوی آمریکا را دور مینمایاند، اما به یاد داشته باشیم هم جنگ و هم صلح به ایران تحمیل شد. با اغماض حتی برجام نیز عملی بر سر اجبار برای ایران بود. چگونگی و چرایی رسیدن به جام زهر و برجام را به فهم و درک راهبردی تبدیل کرده و حساب شده گامهای خود را برداریم. اقتصاد موتور محرکه قدرت سیاسی، نظامی و امنیتی کشورهاست و ترامپ با تحریم و فلج کردن اقتصاد ایران سعی دارد بدون جنگ ایران را بر سر میز مذاکره بیاورد. تسلیم یا جنگ دو سوی سیاست برد – برد ترامپ در ارتباط با ایران است. در مواجهه با راهبرد آمریکا در وارد کردن فشار حداکثری به ایران، انتخاب ماندن یا خروج از برجام نیز در کنار طرفداران دو گزینه، خود به بنبستی برای ایران تبدیل شده است، هرچند که عقلانیت، ماندن در برجام را بهترین انتخاب برای ایران نشان میدهد.
منظورتان این است که با توجه به تحولات جاری منطقه و بینالملل مدارا و تعدیل خواستهها در شرایطی که امکان تحقق بخشیدن به همه اهداف کشور وجود ندارد، باید در دستور کارقرار گیرد؟
توجه کنیم بسیاری از کشورها چون ما به آمریکا اعتماد ندارند. باور به آمریکا ساده لوحی است اما ساده لوحی بزرگتر آن است که واقعیت تأثیرگذار قدرت آمریکا بر معادلات نظام بینالملل را باور نکنیم. در فضای متشنج میان ایران و آمریکا نباید جنگ را به یک اجبار استرتژیک تبدیل کرد. در این میان بدانیم که نسل ما از جنگ هراسی ندارد، اما عموماً کهنه سربازان، بیش از جنگ، منادی صلح میشوند. شاید تلخی جام زهر و درک بخشی از دردهای در حال ظهور ناشی از شعب ابی طالب در بستر اجتماعی ایران، عاملی مهم در رسیدن به این نگاه باشد. همراه شدن با دیوانگی او حماقت بوده و میتواند منطقه و شاید جهان را به جنگی ویرانگر بکشاند. ایران قرنهاست که آغازگر جنگی نبوده است. میشد قطعنامه را زودتر پذیرفت. میشد به برجام نرسید. شرایط ایران میشود بهتر از امروز شود به شرطی که دیر نشود. وارد شدن به قمار باخت انتخاباتی ترامپ در حالی که دموکراتها با جمهوریخواهان اختلاف تاکتیکی نه استراتژیکی دارند، گام برداشتن در راه خطاست.
دقت کنیم با آغاز تحریمها کشور مواجه با انبوه مشکلات و شرایط سخت شده است. بیندیشیم اگر به سوی جنگ برویم، چه خواهد شد. امروز تلخی پذیرش برخی از واقعیتهایی که از ظرفیت تغییر آن برخوردار نیستیم، میتواند رهنمون خروج از شکستی سنگینتر در آینده باشد. از خودتحقیری و خودشیفتگی رهایی یافته و گامهایمان را متوازن با قدرتمان برداریم. امید به دور دستها را کم و پیوند بیشتری به نزدیک داشته باشیم. فصل جنگهای نامتقارن پایان یافته است. دوستان دریافت کننده کمک، در روزهای سخت، بقای خود را به بقای ما پیوند نخواهند داد.