اقتصاد۲۴- معمولاً عدد تورم دو رقمی به ندرت زیر ۱۰ درصد رسیده و در چندین سال اخیر نیز همچنان رشد داشته است و باعث افزایش حساسیت عمومی به چرایی، بزرگی اندازه و واریانس آن شده است.
مرکز مطالعات توسعه و رقابت در این نشست با حضور کارشناسان اقتصادی گزارههای معروفی که در جامعه درباره تورم و ریشههای آن، تاثیرات نقدینگی و یا قیمت ارز مطرح است را به بحث و هماندیشی گذاشته است.
حسن حسنخانی کارشناس اقتصادی در ابتدای بحث با تاکید بر اینکه در کشور ما و در جهان همواره با معضل تورم روبرو هستیم خاطرنشان کرد: مشکل اصلی در کشور ما اختلاف بین اعلام آمار تورم بانک مرکزی و مرکز آمار است و ریشه این موضوع به نظام آماری کشور بازمیگردد که دادههای اقتصادی با فرکانس بالا در آن به درستی ضبط نشده و این عدم اطمینان باعث افزایش اعمال سلیقهها و در نتیجه ایجاد چالشها میشود.
وی ادامه داد: اگر در این حوزه میتوانستیم دادههای تورم و نظام قیمت را با فرکانس بالا و دقیق هفتگی به صورت منسجم ثبت کنیم، امروزه میتوانستیم درباره ریشههای تورم دقیقتر صحبت کنیم. به طور کلی در اقتصاد مفهوم تورم و متناظر با آن با مفهوم نظام قیمتها روبه رو هستیم. هر علمی یک نخ تسبیح دارد که گزارهها حول آن نخ جمع میشوند و نخ تسبیح اقتصاد کلان اندازه نیست بلکه اقتصاد خرد به واحدهای اقتصادی میپردازد و در اقتصاد کلان با روابط بین پدیدههای اقتصادی سر و کار داریم. این تفاوت از جنس تفاوت بین قیمت و نرخ است و نرخ رابطه بین نظام قیمت هاست.
حسنخانی به واژهی تورم هستهای اشاره کرد و افزود: در بحث تورم دو جهت کلی داریم یکی این موضوع که آیا فشار تقاضا باعث ایجاد تورم میشود و دیگر اینکه آیا تورم هزینه تولید هم میتواند عامل تورم باشد؟ در انتها به جمله معرروف فریدمن بر میخوریم که به نظر بسیاری افراد افراطگرایانه است: تورم همه جا منشا پولی دارد!
در ادامه مهمان دیگر برنامه علی حسنزاده با اشاره به اینکه تورم چالشبرانگیزترین موضوع ۵۰ دهه اخیر ایران است افزود: تنها کشوری که در زمینه تورم ۵۰ سال است که در لیست ۱۰ کشور با تورم بالا وجود دارد ایران است و باید دقت کرد که چرا این گونه است؟ در این میان کشورهای جنگ زده وتحریم شده و ... نیز وجود دارند، ولی هیچ کشوری نبوده است که پنجاه سال همچنان در صدر باقی بماند. یکی از دلایلی که نتوانستهایم تورم را کنترل کنیم این است که مفهوم تورم را به خوبی نشناختیم و حتی در سطح کارشناسی راجع به ریشههای تورم نتوانستهایم با یکدیگر اتفاق نظر داشته باشیم.
همچنین یکی از دلایل عدم کنترل تورم نیز میتواند این باشد که سیاست ما با نظریات کارشناسی غریب است بدین معنا که برای مثال رئیس بانک مرکزی باید سیاستمدار را در مورد افزایش یا کاهش نرخ سود راضی کند در حالی که در آمریکا ظرف ۶ ماه گذشته نرخ بهره را به راحتی ۱۶ برابر کردند. اینکه چرا در ایران یک مقام سیاسی نمیتواند آنی تصمیم بگیرد به اختلاف نظرها باز میگردد. ما رویه ثابتی برای کنترل تورم نداریم در حالی که در دنیا یک جریان اصلی وجود دارد که با همه مشکلات و .. فرمان راه حلها ثابت باقی میماند. در نتیجه یکی از کلیدهای مهم حل تورم وجود همگرایی نظرات است.
حسن زاده ادامه داد: حال اگر برگردیم به اینکه ریشه تورم چیست باید گفت این سوال کمی انحرافی هست که آیا نرخ ارز عامل تورم است یا نقدینگی و هر کدام را در این میان انتخاب کنیم و از آن زاویه این سوال اصلی مطرح میشود که ریشه افزایش نرخ ارز چیست؟ تئوریها به دلیل پیش بینیهای درستی که در مراحل گذشته انجام دادند نشان میدهد که هم تورم و هم نرخ ارز ترند بلندمدتی دارند که باید تحلیل شود. نرخ ارز شاخص، نماد و نمایانگری از تورم است و قیمت کالای وارداتی و انگیزه صادرات و بسیاری موارد از این دست را میتوان با نرخ ارز مشخص کرد و ماهیت نشانگر و شاخص تورم است که ریشه همه مشکلات شاید به آن برمیگردد.
همچنین رانت نفت هم در ایران عاملی تعیین کننده است و با دانستن رانت نفت و عرضه آن، میتوانیم تورم، قیمت تعادلی و اسمی و ترند بلندمدت و نوسانات را پیش بینی کنیم. در این میان باید دید که چگونه تحریک انتظارات تورم، لباس نقدینگی پوشیده و چگونه بر نوسانات عرضه و تقاضای ارز و صادرات و ... تاثیر میگذارد. تا زمانی که کل زیر مجموعه مورد دقت قرار نگیرد مشکل حل نمیشود. نوسانات زاییده تورم است و خود تورم باید دید چگونه کنترل میشود و آیا سود بانکی راه حلی هست که بتوانیم برای آن تعریف کنیم و این حجم پول به خودی خود چگونه به وجود میآید و چطور میتوان با سود بانکی آن را کنترل کرد. تمام این تصمیمات اقتصادی ما در تورم تاثیرگذار است.
در ادامه حسن خانی با تاکید بر سخنان قبلی ادامه داد ما برای هر داده سری زمانی از جمله نرخ تورم و ارز و غیره، چهار جز اصلی داریم: ترند، فصل، سایکل و شوک. فارغ از ادبیات اقتصادی که به تحلیل شوکها تمرکز پیدا کرده است در کشور ما یک مسئله مهم وجود دارد اینکه جدا از ترند تورم ما شوکهای تورمی داریم. ایران کشوری خاص است و درست است که هنوز ابرتورم را تجربه نکرده، ولی سالها تورم بالا تجربه کرده است و خاصترین کشور در حوزه تحریم است.
گوی سبقت بیشترین تعداد تحریم را روسیه در یک سال اخیر ربوده است، ولی به این معنا نیست که از لحاظ کیفیت تحریمها با ایران برابری میکند. کیفیت تحریم فعلی در ایران با هیچ کشور دیگری قابل مقایسه نیست. نظام پرداخت بین المللی پول ایران منهدم شده است و این تحریم را توضیح میدهد.
در مورد ترند و تورم باید به ساختار اقتصاد ایران برگردیم که اصلیترین دلیل آن اثر تحریم مربوط به درآمدهای نفتی بوده است. مکانیزم مرتبط با تحریمها به شدت بر روی تورم تاثیر گذاشته است و این تورمها بسیاری توسط ترس از تحریم به ما تحمیل شده است. خروج امریکا از برجام قابل تحلیل است، اما نکتهای که وجود دارد این است که این شکلهای تحریمی ارزی اتفاقاتی در اقتصاد ایران رقم زدند که قابل چشم پوشی نیست.
حسن خانی تاکید کرد اقتصاد ایران بر روی خامفروشی و عدم قدرت بخش خصوصی است و باید در این میان پنج موضوع مهم را مورد بررسی قرار داد. پنج موضوعی که شوک تحریمی و جهشها را ایجاد میکند. این پنج مکانیزم این است که ۸۵ درصد کالاهای وارداتی ما کالاهای اساسی مصرفی مانند دارو و نهادههای تولید هستند.
اینها کالاهای کم کشش هستند برای مثال وقتی نهاده تولید بالا میرود ظرف سه ماه اثر آن در قیمتها مشهود است و دارو نیز همین طور و افزایش قیمت دارو مستقیم به مصرفکننده نهایی اصابت میکند. عامل سوم انتظارات است به طوری که نرخ ارز با توجه به نارساییهای آماری یک متغیر خالص اقتصاد کلان است و هنگامی که نرخ ارز بالا میرود انتظارات افزایش پیدا میکند. عامل چهارم منطق هزینه فرصت است برای مثال یک پستهکار ایرانی از امکانات ایران استفاده میکند و به قیمت نهایید میرسد، ولی وقتی میبیند که کنار مرز قیمت بالا میرود او نیز قیمت پسته را افزایش میدهد. این منطق هزینه و فرصت است و در نهایت عامل پنجم نیز بحث بانک مرکزی است که ارز حاصل از فروش نفت در اختیار بانک قرار میگیرد و بانک باید به دولت ریال بدهد در حالی که ارزی که برای خودش است هنوز مسدود است و معادل این است که در واقع پول چاپ کرده است. این ۵ مکانیزم تورم زا هستند و نمیتوان بدون تحلیل این پنج تا به درستی ریشههای تورم را شناسایی کرد و برای آن راه حلی پیدا کرد.
حسنزاده با تکرار سوال نخست ادامه داد: آیا شوک افزایش نرخ ارز بر تورم موثر است و یا اینکه علیت دارد و شوک افزایش نرخ ارز دلیلش چیست؟ قیمت اسمی ارز و نرخ اسمی ارز است که باید تورم را از آن بیرون کشید.
وی با اشاره به نمودارهای مختلف افزود: میتوان به این نتیجه رسید که در تورم نگاه سیاستگذار و مردم اشتباه است و نباید تورم را با گرانی اشتباه کرد. قیمت ارز کاهش یافته یعنی تورم ریال را داشتیم، ولی افزایش نرخ ارز نداشتیم و دلیل این موضوع چه است؟ از انقلاب تا کنون نرخ ارز هفت هزار برابر شده است و یک پدیده اسمی حجم نقدینگی در اقتصاد است که توانسته است این اتفاق را رقم بزند و آیا واقعاً کاهش عرضه و تقاضا میتواند این میزان را توضیح دهد و چرا علیرغم تحریمهای جدید و افزایش صادرات باز هم رشد نقدینگی وجود داشته است؟ اینها همه مانند آب پشت سد جمع شده و شعله انتظارات را بالا میبرد در نتیجه این تقاضاهای خاموش که پتانسیل آن در جیب مردم انباشته شده است در فقدان سیاستگذاری ریالی مناسب مردم را به سمت سپردههای ارزی و بازارهای مانند طلا و خودرو ... سوق میدهد.
واضح است که نقدینگی روی تورم تاثیر دارد و حال باید دید که افزایش نرخ ارز تورم ارز را بالا میبرد یا برعکس و کدام روی کدام تاثیر دارد. از نظر بنده رشد نقدینگی عامل اصلی است و باید تقاضاهای موثر شکل بگیرد و پول را به مصرف تبدیل کند.
در ادامه حسن خانی با اشاره به اینکه پیشران این چالش چیست ادامه داد: باید دید برای مثال چرا در ژاپن این تورم وجود ندارد. از سال ۲۰۰۵ حجم نقدینگی ژاپن رشد داشته، ولی نقدینگی افزایش پیدا میکند، ولی تورم تکان نمیخورد. این نشان میدهد که ریشه تورم نقدینگی نیست و نرخ ارز از اقتصاد تافته جدا بافته است. باید در نظر داشت تابع تقاضای پول با کالا فرق میکند و توابع تقاضای ایران متعارف نیست. چرا با افزایش عرضه، ارز ارزان نمیشود و این همان پدیده نرخ بودن است که رخ میدهد. اگر ارز بالا بیاید و افزایش پیدا کند درگیر نظام قیمتها میشود و نرخ ارز به مثابه سیاست مالی برای دولت عمل میکند و وقتی بالا میرود نمیتواند به آسانی آن را پایین اورد.
اینجا پدیدهای رخ میدهد به نام اینرسی تورم که دلیل آن نیز ساختار اقتصادی کشور است و میتوان به سیاستهای کشورهای آمریکای لاتین و ... در مبارزه با تورم نگاهی انداخته و مهار تورم امروزه به تکنولوژی مهار تورم تبدیل شده و نشان میدهد که چقدر این موضوع برای دنیا مهم است. در آرژانتین نرخ بهره بانکی را بالا بردند، ولی نرخ تورم تنها ۵ درصد کاهش یافت و اتفاقاً این نشان میدهد که این بازی با ابزارهای پولی بسیار نیازمند دقت است و به آسانی نمیتوان در مورد آنها نظر داد.
نقدینگی و نرخ ارز است که چالش ما را تشکیل میدهد و تقاضا در این میان موضوعیت دارد و اگر نقدینگی منجر به تقاضای موثر بشود منجر به تورم میشود. در حال حاضر به سقف وام مسکن و قیمت مسکن میتوان اشاره کرد که آیا انفجار قیمت مسکن نشان دهنده تقاضا است؟ وقتی مردم مکان خوبی برای سرمایه پیدا نمیکنند به این سمت روان شده و نیاز به مسکن و تقاضاهای سرگردان به وجود میآید. البته متاسفانه هیچ کدام آمار دقیقی ندارد.
بحث بعدی پول و شبه پول است و باید در نظر داشت که نسبت این دو هرجا بالارود تقاضا ایجاد میشود و یک خطر رخ میدهد. تبدیل شبه پول به پول اتفاق خوبی شاید برای بانک باشد، چون هزینه تمام شده پول را برای بانک کاهش میدهد و در ساختار بانکی نکته مثبت است، ولی تورم را نه وخطر اصلی را نمیتوان نفی کرد و جای دقت و تحلیل دارد.
حسن خانی افزود: اگر این طور حرکت بکنیم و نرخ سود بانکی را افزایش دهیم به نتیجه نمیرسیم. هیچ اقتصادی در دنیا وجود ندارد که دخالت در قیمتها توسط دولت وجود نداشته باشد بلکه تنها میتوانیم روی کیفیت این دخالت بحث کنیم.
حسنزاده در انتهای بحث خاطر نشان ساخت که ما هیچ وقت نتوانستیم موشکافانه صحبت بکنیم و تکتک گزارهها را مفصل باید بحث کرد. باید پارامترهای مختلف را ارزیابی و تحلیل کرد و آمارها نشان میدهد بانک مرکزی برای کنترل تورم از ابزار نرخ سود استفاده میکند، ولی همه اینها در بلند مدت در اقتصاد معنا مییابند و باز هم همان سوالهای همیشگی مطرح میشود که آیا تقاضاهای موثر باعث تورم میشود و آیا همبستگی که بین قیمت داراییها وجود دارد کافی است؟ اگر قیمت کالایی را ۱۰ درصد زیر این قیمت پیشنهاد دهیم تقاضا به بی نهایت میل میکند و علیرغم تفکیک کمرنگ شدن تعریف پول و شبه پول و نسبت آنها در حال حاضر روی قله ۱۲ ساله آن ایستادهایم و ابر تورم در کشور ما دور از ذهن نخواهد بود، زیرا ناترازیها در حال افزایش است.
ناترازیهای انرژی و ارز و سود بانکی که همگی به واسطه قیمتگذاری ایجاد میشود. سه ابر قیمتگذاری و سه ابر یارانه و به دنبال آن سه ابر کج کارکرد رخ میدهد: یارانه نرخ بهره و یارانه نرخ ارز و انرژی و همه اینها سه صف تقاضا تشکیل میدهد که قابل اغماض نیست. در دنیا هیچگاه نسبت قیمتها تغییر نمیکند، ولی در ایران نسبت قیمتها تغییر میکند و این تغییر به دلیل دخالت دولت رخ میدهد لذا مهمترین ایراد در اینجا دخالت دولت در نسبت قیمتها است که باید متوقف شود.